فرار مردان نقابدار پس از قتل مادر و دختر 

جوان آنلاین: دو مرد نقابدار پس از قتل مادر و دختر در خانه‌شان در غرب تهران از روی دیوار ساختمان به داخل کوچه پریدند و فرار کردند. تلاش‌های نامزد دختر جوان که لحظاتی بعد از حادثه به محل رسیده بود برای دستگیری متهمان نتیجه‌ای نداد.  ساعت ۸:۴۰ دیروز، مرد جوانی در تهران با اداره پلیس تماس گرفت و اعلام کرد مادر و دختری در خانه‌شان به قتل رسیده‌اند. مرد جوان وحشت‌زده گفت: دختر جوان پریناز نام دارد و نامزد من است. او همراه مادرش زندگی می‌کرد که با مادرش به قتل رسیده است.   با اعلام این خبر به سرعت تیمی از مأموران کلانتری ۱۴۰ باغ‌فیض به سرپرستی سرهنگ سعید لشتی رئیس کلانتری راهی محل شدند. قتلگاه مادر و دختر، طبقه چهارم ساختمان پنج طبقه تک‌واحدی حوالی خیابان پیامبر شرقی در غرب تهران بود که مأموران کلانتری داخل پذیرایی با جسد پریناز ۳۵ ساله و مادر ۶۰ ساله‌اش به نام مریم روبه‌رو شدند.     کارآگاهان مبارزه با قتل  بدین ترتیب مأموران کلانتری با حفظ صحنه جرم، موضوع حادثه را به کارآگاهان اداره دهم ویژه مبارزه با قتل پلیس آگاهی اطلاع دادند. لحظاتی بعد هم تیم تحقیق پلیس آگاهی همراه چند کارآگاه زبده در محل تحقیقات خود را به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران که به محل اعزام شده بود، آغاز کردند.  بررسی‌های مأموران حکایت از آن داشت مادر و دختر در خانه‌شان تنها زندگی می‌کردند تا اینکه ساعتی قبل دو مرد جوان به دلایلی وارد خانه آن‌ها می‌شوند و در درگیری، مادر و دختر را به قتل می‌رسانند.     نگران شدم  تیم جنایی در نخستین گام از مردی که حادثه را به پلیس خبر داده بود، تحقیق کرد. وی در ادعایی گفت: «پریناز نامزدم بود. من و او مدتی است که در شرکت تحقیقاتی با هم همکار هستیم و از یک سال قبل تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. چندی قبل همراه خانواده‌ام به خواستگاریش آمدم و او را نامزد کردم. قرار بود در اولین فرصت مراسم ازدواجمان را برگزار کنیم، اما پریناز پیشنهاد داد مراسم عروسی‌مان را برای بعد از عید بگذاریم. به هرحال قرار ازدواج ما بعد از سال جدید شد. من گاهی به خانه نامزدم رفت و آمد داشتم. من و پریناز هر روز یکدیگر را در محل کار می‌دیدیم و درباره زندگی و آینده‌مان با هم صحبت می‌کردیم و گاهی نیز با هم بیرون می‌رفتیم. امروز وقتی سر کار رفتم خبری از پریناز نبود که نگرانش شدم، اما با خودم گفتم به زودی به محل کار می‌آید.»    صحنه عجیب  مرد جوان ادامه داد: «منتظرش ماندم، اما ساعتی بعد وقتی دوباره سراغش را گرفتم، همکارانش گفتند هنوز به محل کار نیامده است. با تلفن همراهش تماس گرفتم، اما جواب نداد. با خودم فکر کردم شاید به دلیلی تأخیر دارد و در راه است و نمی‌تواند تلفن همراهش را جواب بدهد. هر لحظه نگرانی‌ام بیشتر می‌شد و وقتی دیدم پریناز به محل کار نیامده است، دوباره با تلفن همراهش تماس گرفتم. این‌بار هم جواب نداد، تلفن خانه‌شان را گرفتم و بعد هم با تلفن همراه مادرش تماس گرفتم، اما هیچ کسی جواب مرا نداد. در حالی‌که نگرانی‌ام بیشتر شده بود با سرایدار ساختمان تماس گرفتم، اما او و خانواده‌اش مسافرت بودند و گفتند مرخصی گرفته‌اند. احتمال دادم برای آن‌ها اتفاقی افتاده باشد، به همین دلیل از محل کار بیرون آمدم و به سرعت به طرف محل زندگی نامزدم به راه افتادم. وقتی وارد کوچه آن‌ها شدم و به نزدیک ساختمانشان رسیدم با صحنه عجیبی روبه‌رو شدم. دو مرد که کلاه زمستانی به سر و ماسک بهداشتی به صورت داشتند، در‌حالی‌که ساک‌دستی شبیه ساک تعمیرکاران در دست داشتند از روی دیوار و نرده‌های آهنی ساختمان محل زندگی نامزدم خودشان را به داخل کوچه انداختند.»    درگیری با عاملان قتل مرد جوان در‌حالی‌که به نظر می‌رسید هنوز در شوک است، ادامه داد: «به سرعت به طرف یکی از آن‌ها رفتم و یقه‌اش را گرفتم و گفتم برای چه به داخل ساختمان رفته بودید. پسر جوان که صورتش مشخص نبود گفت برای تعمیر آبگرمکن طبقه چهارم رفته بودیم، اما در باز نشد که از روی دیوار پریدیم. وقتی حرف طبقه چهارم را زد او را نگه داشتم و فریاد زدم آی دزد که دوستش با چاقو به طرفم حمله و چند بار چاقو را به سمت صورتم پرت کرد. ما با هم درگیر شدیم، اما از ترس جانم او را رها کردم. دو مرد جوان به سرعت فرار کردند و من هم در حالی که درخواست کمک می‌کردم، آن‌ها را تعقیب کردم، اما وقتی به پارک انتهای کوچه رسیدند از هم جدا شدند و من هم به طرف محل زندگی نامزدم برگشتم. هر چقدر در زدم کسی در را باز نکرد و یکی از همسایه رسید و در را باز کرد و با هم به طبقه چهارم رفتیم. زنگ خانه را زدیم باز هم کسی در را باز نکرد که نگران شدیم و قفل در را شکستیم و وارد خانه شدیم که با جسد نامزدم و مادرش روبه‌رو شدیم. من آخرین بار دو روز قبل به خانه آن‌ها آمده بودم و گربه‌های خانگی پریناز را که بیمار شده بودند برای درمان به خانه‌مان بردم.»    کشف گوشی در خانه‌باغ   بررسی‌های تیم جنایی در محل حادثه نشان داد گوشی‌های همراه مادر و دختر سرقت شده‌اند. از سوی دیگر معاینات اولیه پزشکی قانونی در محل جنایت، علت حادثه را خفگی بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن اعلام کردند و بررسی‌ها نشان داد عاملان قتل، مادر و دختر را غافلگیر و با روسری آن‌ها را خفه کرده‌اند. از سوی دیگر مشخص شد عاملان قتل بدون تخریب در یا قفل در ورودی وارد خانه و پس از قتل هم از خانه خارج شده‌اند، اما وقتی وارد حیاط می‌شوند به دلیل اینکه در ورودی حیاط به بیرون کلید مخفی داشته، موفق به باز کردن در نمی‌شوند و از روی دیوار به داخل کوچه می‌پرند که با نامزد دختر جوان روبه‌رو و درگیر می‌شوند.  مأموران پلیس در بررسی اطراف محل حادثه، ساک‌دستی عاملان قتل را پیدا نکردند، اما در ادامه بررسی‌ها متوجه شدند نگهبان خانه‌باغی در آن نزدیکی گوشی شکسته‌ای را داخل باغ پیدا کرده است. مأموران دریافتند عاملان قتل پس از فرار گوشی دختر جوان را شکسته و داخل خانه‌باغ انداخته‌اند تا ردی از خود به جا نگذارند.  همزمان با انتقال جسد مادر و دختر به دستور بازپرس رضازاده به پزشکی قانونی برای انجام آزمایش‌های لازم، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات گسترده‌ای را برای شناسایی و دستگیری عاملان قتل آغاز کردند.     صحنه قتل  ساعت حدود ۱۰ صبح دیروز بود که برای تهیه گزارش به محل حادثه رفتم. وقتی وارد کوچه وحدت سوم در خیابان پیامبر شرقی شدم، خودروی تیم جنایی وسط کوچه روبه‌روی پلاک شماره ۹ که ساختمان پنج طبقه تک‌واحدی شیکی بود پارک شده بود. کوچه آرام بود و هنوز همسایه‌ها و ساکنان کوچه در جریان حادثه دلخراش قتل مادر و دختر قرار نگرفته بودند. با آسانسور به طبقه چهارم قتلگاه مادر و دختر رفتم. در باز بود و تعدادی مأمور پلیس و تیمی از کارآگاهان زبده پلیس آگاهی در حال بررسی صحنه قتل بودند. مادر و دختر در گوشه‌ای از پذیرایی روی زمین افتاده بودند و پارچه‌ای سفید روی آن‌ها را پوشانده بود. آپارتمان به نظر می‌رسید بالای ۱۰۰ متر باشد. داخل پذیرایی میز بزرگی گذاشته شده بود و روی آن ظرف کریستالی بزرگی که پر از میوه بود و ظرف دیگری هم که داخلش نبات بود با کمی فاصله دیده می‌شد. میوه‌ها، تنقلات و وسایل پذیرایی دست نخورده بودند. آنطور که نزدیکان مادر و دختر می‌گفتند ماشین لباسشویی آن‌ها نیاز به تعمیرات داشته و مأموران هم تسمه پروانه‌ای را داخل آشپزخانه کشف کرده بودند. همه چیز حکایت از آن داشت عاملان قتل به زور وارد خانه نشده‌اند و دختر و مادر را هم هنگام قتل غافلگیر کرده‌اند.     خانواده‌ای بی‌آزار  نامزد دختر جوان حال خوبی نداشت و از چشمان قرمزش معلوم بود در سوگ نامزدش گریه کرده است.  دوست او در محل حادثه حضور داشت و به خبرنگار ما گفت: «من و دوستم پژمان و پریناز همکار هستیم. پژمان قرار بود به زودی با پریناز ازدواج کند. صبح وقتی پریناز به محل کار نیامد او نگران شد و به خانه نامزدش آمد. ساعتی قبل در‌حالی‌که گریه می‌کرد با من تماس گرفت و گفت پریناز و مادرش به قتل رسیده‌اند. من هم به سرعت به محل حادثه آمدم. پریناز دختر خوبی بود و با هیچ فردی مشکلی نداشت.» ساعتی از حضورم در محل حادثه گذشته بود که کم‌کم تعدادی از همسایه‌ها متوجه حادثه شدند و به داخل کوچه آمدند. تعدادی با هم صحبت می‌کردند و از وقوع این حادثه متعجب بودند.  یکی از ساکنان ساختمان به خبرنگار ما گفت: «مقتول همراه شوهر و دو دخترش از همان ابتدای ساخت این ساختمان در اینجا زندگی می‌کردند. شوهرش چند سال قبل بر اثر بیماری کرونا فوت کرد و همسرش همراه دو دخترش زندگی می‌کرد. یکی از دخترانش ازدواج کرد و از مادر و خواهرش جدا شد. مادر و دختر هم افراد آرام و بی آزاری بودند و با هیچ یک از ساکنان ساختمان مشکلی نداشتند. دخترش کارمند یک شرکت بود و صبح‌ها به محل کارش می‌رفت و غروب به خانه‌شان بازمی‌گشت، اما مادرش خانه‌دار بود. الان که متوجه شدم آن‌ها به قتل رسیده‌اند، شوکه شده‌ام.»