بعثت دوباره در اوایل آخرالزمان

زنده‌یاد احمد عزیزی شاعر خوب و خوش‌قریحه کشورمان که قلم کم‌نظیری داشت در کتاب «یک لیوان شطح داغ»، امام خمینی و آنچه را که در انقلاب اسلامی اتفاق افتاده، این‌گونه تصویرسازی کرده است:  «خمینی آخرین تجلی ذوالفقار بود؛ مردی که با ابروهایش خیبر‌های زمان را درهم می‌شکست، مردی که با لب‌هایش سماع می‌کرد. ابروان خمینی، ذوالفقار دورۀ غیبت بود. مردی که ظهور کرد تا غیبت را باور کنیم، مردی که مالک شش‌دانگ اشتر بود، مردی که سلمان فارسی را به همۀ زبان‌ها ترجمه کرد، مردی که با اباذر برادر بود، اما با اباسیم میانه‌ای نداشت. مردی که با خون، شمشیر را به زانو درآورد، مردی که با باران‌های موسمی نیایشش پایان خشکسالی تفسیر بود، مردی که در بازارها، تجلی می‌فروخت و به خیابان‌های ما پرچم هدیه می‌داد، مردی که ما را به خودکفایی موج‌ها رساند، مردی که کشاورزی آخرت را رونق داد، مردی که ما را به اوایل آخرالزمان رساند، مردی که کاسه‌های ترک‌خوردۀ نیت را از عرفان ناب کوهپایه‌های پرستش پر کرد و ما را به آب و هوای اهورایی عادت داد.» حقیقت این است که انقلاب اسلامی «بعثتی دوباره» بود که در تاریخ اتفاق افتاد. این تعبیر در طی این چهارونیم دهه بار‌ها و بار‌ها تکرار شده است و هر بار و هر سال در دهه فجر نمود و درخشش بهتر و بیشتری دارد.  اگر انقلاب اسلامی پیامبر اعظم (ص) تعریف جدیدی از انسان و رابطه او با خدا و جامعه ارائه داد و اگر رسول خدا با بعثت، جامعه را تزکیه کرد و به تعلیم کتاب و حکمت پرداخت، انقلاب اسلامی امام خمینی هم دقیقاً همان کار را کرد و به بازسازی و اصلاح رابطه‌های انسان با خود و خدا و جامعه‌اش پرداخت. مردم بعد از ۵۷، مردمی بودند که با محوریت و تأکید بر دین، زندگی شخصی خود را تنظیم کردند، در رفتار‌ها و قرارداد‌های اجتماعی مکتب را معیار قرار دادند و حکومت هم کوشید قوانین و ارتباطاتش را بر همین اساس تنظیم و نوسازی کند.  بعثت پیامبر باعث شد دین به سرعت در دنیا منتشر شود و اسلام کشور‌های مختلف را درنوردد و جامعه مدنی نبوی به اشکال مختلف در اقصی نقاط جهان شکل گیرد. این شکل‌گیری البته همیشه و همه‌جا آنچنان دقیق و موبه‌مو با تعالیم رسول الله منطبق نبود و بعد از رسول‌الله هم آنچنان منطبق باقی نماند. افکار و رفتار ارتجاعی در میان بسیاری از مؤمنان صدر، جامعه را به جایی کشاند که ۵۰ سال بعد از بعثت، امام حسین علیه‌السلام برای باقی ماندن مکتب و آرمان‌های انقلابِ نبوی خون پاک خود و یارانش را فدا کرد.  انقلاب اسلامی ایران هم مثل انقلاب نبوی و البته مثل بسیاری از انقلاب‌های جهان از همان ابتدا با خطر ارتجاع، انحراف و با خطر خیانت منافقان و با خطر کج‌فهمی و بدفهمی از ایده‌های محوری بنیان‌گذارش امام خمینی چه از سوی مردم و چه از سوی برخی از مسئولان مواجه بوده و است؛ و این چیزی عجیب و بی‌سابقه هم نیست. مهم این است که رهبران انقلاب و مسئولان نظام در مقابل این آفت‌ها و تهدید‌ها بایستند و اجازه و مجال گسترش و فراگیری آن را ندهند. این اتفاق خوشبختانه افتاده و از بعثت ۵۷ تاکنون بار‌ها و بار‌ها منافقان افشا و حذف شده‌اند، منحرفان اجازه عرض اندام طولانی‌مدت نداشته‌اند، سوپرانقلابی‌های پشیمان خودشان دست خودشان را رو کرده‌اند و از این موج عظیم و فراگیر و تمدن‌ساز کناره گرفته‌اند، مال‌اندوزان و مترفین و سرمایه‌داران زالوصفت با اولین نشانه‌ها به چنگ عدالت افتاده‌اند. با این حال، باید فکری به حال کج‌فهمی و بدفهمی از ایده‌های رهبران انقلاب کرد که انصافاً کار سختی است.  در هر صورت چاره تداوم انقلاب اسلامی در همان گزاره‌های آیه شریفه ۲۵ سوره حدید است که بر «بینات: تبیین»، «کتاب: آرمان‌گرایی» و «میزان: عدالت» به عنوان شیوه عمل انبیا تأکید می‌کند تا در نتیجۀ آن، جامعه به قسط اصرار کند و البته این کار بدون «حدید: شدت عمل» ممکن نیست. با این شیوه است که خداوند متعال یاران آرمان‌خواه خود را می‌شناسد و آن‌ها را یاری و نصرت می‌کند.  این پایمردی و استقامت هم در انقلاب نبوی جواب داده است و هم در انقلاب اسلامی ایران رمز پیروزی و بقاست.  این‌گونه است که امروز انقلاب اسلامی به شیوه صدر اسلام، مرز‌های ایران را در نوردیده و همراهان بسیار فراوانی در اقصی نقاط جهان از مؤمنان و مستضعفان دارد؛ از لبنان و سوریه و فلسطین و عراق و افغانستان و شبه قاره و یمن و بحرین و امریکای لاتین و اروپا و امریکا.  چقدر احمد عزیز صدور انقلاب خمینی را خوب توصیف کرده است: مردی که سلمان فارسی را به همه زبان‌ها ترجمه کرد....