روزنامه خراسان
1403/02/01
ناگفتههای روماریوی ایران از 14 سال زندان
مجید حسین زاده | روزنامهنگار- داستان زندگی بعضی افراد بیش از آن چیزی که به ذهن انسان خطور میکند، عجیب و غریب است! یکی از آنها که اتفاقا معروف هم هست، «علی اکبریان» است. مهاجم خوشتیپ، ریزنقش و محبوب دهه ۷۰ آبیهای تهران که هواداران استقلال به او لقب روماریوی ایران داده بودند، در سال 89 به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شد. حکم اولیه دادگاه برای او، اعدام بود اما بعد از مدتی این مجازات به حبس ابد تقلیل یافت. شاید باورش سخت باشد اما «اکبریان» یک بار دیگر هم سال 1396 زمانی که برای مرخصی از زندان بیرون آمده بود، دوباره با مواد دستگیر و 20 سال به زندان و محکومیت او اضافه شد! حالا چند ماهی میشود که او از زندان با قید وثیقه بیرون آمده و اهداف جالبی هم برای آیندهاش در سر دارد. او چند روز پیش، بعد از 14 سال که در زندان گذرانده بود، برای اولین بار به ورزشگاه رفت و تصاویر حضورش در بین تماشاگران و کنار مستطیل سبز پربازدید شد. در پرونده امروز زندگیسلام به سراغ او رفتیم تا برای ما جزئیات بیشتری از ماجرای تلخ اعتیادش، دستگیر شدن با مواد، روزهایی که در زندان گذرانده و ... بگوید. هیجان بازیهای قدیم خیلی بیشتر بود به عنوان اولین سوال، درباره حضورش بعد از 14 سال در ورزشگاه آزادی میپرسم؛ جایی که سالها برای 2 تیم محبوب پایتخت یعنی استقلال و پرسپولیس توپ زده بود. او درباره اینکه حال و هوای بازیها و تماشاگران چه تغییراتی کرده، میگوید: «بعد از این همه سال که دیگر ورزشگاه نرفته بودم، استادیوم از لحاظ ساختاری تغییرات زیادی کرده بود. امکانات و کیفیت زمین و چمنش نسبت به آن سالها خیلی بهتر شده بود. دلم برای تماشای فوتبال از نزدیک خیلی تنگ شده بود. اتفاقا روز خوبی هم برایم شد و در کنار طرفداران استقلال بازی را تماشا کردم و خوش گذشت. درباره حال و هوای تماشاگرها باید بگویم که آن موقع هیجان بازیهای خیلی بیشتر بود و تماشاگرها هم لذت بیشتری از تماشای بازی میبردند. چون آن زمان در فوتبال، پولی وجود نداشت و همه با جان و دل در زمین میدویدند. الان بیشتر بازیکنان به فکر مادیات و قرارداد هستند و اینکه چطور بازی کنند تا آسیب نبینند. همه اینها باعث شده که کیفیت بازیها پایین بیاید و هیجان گذشته را نداشته باشد. آن زمان برای من اصلا فرقی نمیکرد که بازی کنم یا آسیب ببینم چون پول زیادی نمیگرفتم که بعدش نارحت شوم که سال بعد قرار دادم کمتر خواهد شد. الان نمیگویم بازیکنان برای تماشاگرها بازی نمیکنند، شاید 50 درصد به خاطر تماشاگر تلاش بیشتری برای بازی بهتر بکنند اما بازیکنان آن زمان، 100درصد به خاطر تماشاگرها و تشویقشدن روی سکوها با دل و جان بازی میکردند». نمیدانم چرا مهاجمهای امروزی عطش گلزنی ندارند؟ روماریوی ایران که زمان حضور در استقلال تهران، یکی از زهردارترین مهاجمها به شما میرفت درباره کیفیت فوتبال و به طور دقیقتر، مهاجمهای امروزی میگوید: «من چون خودم فوروارد بودم، الان وقتی موقعیتهایی را میبینم که برای مهاجمان به دست میآید و به سادگی از دست میدهند، تعجب می کنم. این جور مواقع به یاد آن صحنههایی میافتم که بچهها به من پاس میدادند و با تمرکز و دقت بالا، میزدم توی دروازه و توپ را به تور میچسباندم. آن موقع فکر میکردم که فقط یک راه پیش روی من است و آن هم گلزنی است. نمیدانم چرا مهاجمهای امروزی عطش گلزنی ندارند!آن روزها، ما مدام حمله میکردیم و موقعیت گل زیاد داشتیم اما متاسفانه الان من ماندم که چطور تیمهای ما اینقدر کم موقعیتسازی روی دروازه حریف دارند.»نگذاشتم 14سال از عمرم در زندان هدر برود حدود 14 سال پشت میلههای زندان بودن، فقط ظاهر و قیافه «اکبریان» را تغییر نداده است. از او میپرسم که این سالها چطور برای او گذشته است، میگوید: «به هر حال انسان با امید زنده است. من آن روزها را به امید دیدن دوباره دخترم، به امید اینکه دوباره به فوتبال برگردم و ...، گذراندم و صبح و شبهای زیادی را صبر کردم. من در زندان تیم داشتم، گل کوچک بازی میکردم و ... . یعنی وقتم را در زندان هدر ندادم که بیهوده بگذرد. در زندان برای خودم برنامه داشتم و امیدوار بودم که یک روزی آزاد خواهم شد.» چندین دفتر در زندان از تحلیلهای فوتبالیام پُر کردم به این بازیکن تکنیکی دهه هفتاد میگویم که ظاهرا خیلی به مربیشدن و موفقیت در آن امید دارید که اینطور پاسخ میدهد: «به امید خدا، اولین قدمی که میخواهم بردارم، همین مربیگری است. برایم فرقی هم نمیکند که کمک مربی شوم یا سرمربی، فقط میخواهم از یک جایی شروع کنم. چون من در وجود خودم میبینم که در یک، 2 یا نهایتا 3 سال در مربیگری خیلی پیشرفت کنم چون فوتبال را میشناسم و انگیزه زیادی دارم. الان این دانش را دارم که بازیکنان تیمم، از دقیقه 70 به بعد، بتوانند 4 تا گل به هر حریفی بزنند. همانطور که گفتم در زندان، همه بازیهای ایرانی و خارجی که تلویزیون نشان میداد و شرایطش را داشتم، نگاه میکردم چون همهشان به درد من میخوردند. من بهخاطر یادگیری و یادداشتبرداری نکات فنی، بازیها را تماشا میکردم و همه ایرادهای تیمها را مینوشتم. مثلا زدن زیر توپ، فقط سانتر بلند کردن برای استفاده از شلوغی محوطه جریمه و این جور کارها، اصلا فوتبال نیست. من در آن مدت، چندین دفتر از همین تحلیلهای فوتبالی پر کردم که در آینده، قطعا به درد من خواهد خورد. الان دنبال کلاسهای مربیگری هم رفتم. مدرک c را میخواهم به زودی بگیرم. منتظر شروع کلاسها هستم. آقای ماجدی، عضو هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال به من قول دادند که برای حضور در کلاسهای مربیگری، حتما به من خبر بدهند». تقریبا همه فوتبالها را در زندان تماشا میکردم از «اکبریان» میپرسم که در زندان، بیشتر وقتهایش را به چه کارهایی اختصاص میداده است که میگوید: «تا میتوانستم کتاب میخواندم. در کتابخانه زندان، هر کتابی را که درباره فوتبال بود خواندم. علاوه بر این، تقریبا همه فوتبالها را در زندان نگاه میکردم. شاید تنها سرگرمی من در زندان، تماشای فوتبال از تلویزیون بود. البته الان امیدوارم زمانی که برای تماشای این بازیها و تحلیلهایشان اختصاص دادم، به دردم بخورد. در فکر من خیلی چیزها هست که میخواهم خودم را و دانش مربیگری و فوتبالیام را به زودی به همگان ثابت کنم. من الان هر بازی فوتبال ایران را که میبینم، میتوانم 50 تا ایراد بزرگ از سیستم و نحوه بازی دو تیم بگیرم. من نمیدانم بعضی از مربیهای ما چطوری با بازیکنان صحبت میکنند یا آنها را تمرین میدهند که 4 تا پاس سالم نمیتوانند به یکدیگر بدهند.» «امیر قلعهنویی» ماهانه به من کمک مالی میکرد از او میپرسم آیا زمانی که در زندان بود، فوتبالیها به او سر میزدند و از او خبری میگرفتند یا نه که میگوید: «در این سالها که زندان بودم، بیشتر بچههای قدیم تیم که همبازی من بودند، حواسشان به من بود و حتی از لحاظ مالی هم به من کمک میکردند. مثلا آقای بهزاد غلامپور، جواد زرینچه و ... خیلی زحمت میکشیدند. «امیر قلعهنویی» ماهانه به من کمک مالی میکرد. افراد دیگر هم بودند. با این حال، وقتی در زندان بودم و مثلا زمانی که مشغول تماشای یک بازی بودم، بارها پیش میآمد که با خودم میگفتم که اگر بیرون بودم، چهقدر میتوانستم به فوتبال و افزایش کیفیت آن کمک کنم. من به امید همین روزها، توانستم سر پا بمانم که بتوانم برای فوتبال کاری انجام بدهم. اما در این 5 یا 6 ماهی که از زندان بیرون آمدم، هنوز موقعیتش پیش نیامده است. البته با «امیر قلعهنویی» صحبت کردم. قرار شده بروم پیش او تا برای یک جایی برنامهریزی کنیم و مشغول شوم تا بتوانم تواناییهایم را در حوزه سرمربیگری نشان بدهم.» بیکارم و برادرم از انگلیس برایم پول میفرستد از «اکبریان» که تقریبا تیر ماه امسال با قید وثیقه از زندان آزاد شده است، میپرسم که الان شرایط مالیاش چطور است که میگوید: «راستش را بخواهید، الان که نه شغلی دارم و نه درآمدی. برادرم انگلیس است و از آنجا برایم پول میفرستد. در این 6 ماه، نه باشگاه استقلال و نه پرسپولیس و نه فدراسیون، یک دانه یک تومانی هم به من کمک نکردند. اما من می خواهم هر طور شده گذشتهام را اصلاح کنم و خیلی امیدوار به آینده هستم.» هر 2 بار مواد مال من نبود و گردن گرفته بودم از اکبریان درباره ماجرای دوبار دستگیر شدنش به خاطر حمل مواد میپرسم و اینکه چطور در زمان مرخصی، دوباره به جرم حمل مواد دستگیر شده است؟ او میگوید: «اول این را بگویم که هر دو بار مواد مخدر مال من نبود و گردن گرفتم. اولین دستگیریام مربوط به زمانی بودکه من 3 ماه معتاد شده بودم. یک حبس ابد به من خورد. البته خودم خواسته بودم و مقصر خودم بودم که با رفیقهای ناباب گشتم و رفیقهای فوتبالیام را کنار گذاشتم. وقتی از خط ورزش رفتم کنار، این طرف و آن طرف رفتم و تا به خودم آمدم دیدم که کار از کار گذشته است. دستگیری اولم مربوط به این بود که در یک جایی بودیم، حدود 40 گرم مواد پیدا شد. اطرافیان گفتند که تو گردن بگیری و چون مشهور هستی و تو را میشناسند، زود آزاد میشوی. من هم که خبر نداشتم حمل 30 گرم مواد به بالا اعدام دارد، گردن گرفتم و بعدها فهمیدم که چه اشتباهی کردم. دفعه دوم هم که در مرخصی بودم، با ماشین یکی از آشنایان قرار شد من را به کرج ببرد. من خبر نداشتم که در ماشینش 28 گرم شیشه دارد چون شیشه مصرف میکرد. آنجا هم اتفاق عجیبی افتاد. ماشینمان پنچر شد، آمدیم پنچری ماشین را بگیریم، ماشین پلیس آمد که به ما کمک کند اما یکهو به آشنای من شک کرد و بعدش هم ماشین را گشت و از داشبورد، شیشهها را پیدا کرد. بعدش این آشنای ما که سنش هم بالا بود، شروع کرد به گریه کردن. گفتم این یک روز برود در بازداشتگاه که میمیرد و همه میگویند که علی اکبریان خودش در زندان بود، پای این بنده خدا را هم به زندان باز کرد! بنابراین مجبور شدم گردن بگیرم. اگر فرد دیگری بود، به من ربطی نداشت اما چون آشنا بود، گردن گرفتم و 20 سال به محکومیتم در زندان اضافه شد. اما خوشبختانه در این سالها، عفو خوردم که حبس ابدم بخشیده شد. از این 20 سال هم بعد از گذشت 10 سال، عفو خوردم. الان رای باز هستم و اگر به امید خدا یک عفو دیگر بخورم، لازم نیست برگردم زندان. الان تقریبا 6 سال از زندانم مانده و با سند بیرون هستم. قولهایی دادند اگر تیم گرفتم و رفتم سر کار، ببیند پیشرفت کردم، روی پروندهام تاثیر مثبت خواهد داشت». دیگر فرصتی برای اشتباه ندارم از اکبریان میپرسم که آیا این امکان وجود دارد که دوباره سمت آن رفیقهای ناباب قدیمی برود که میگوید: «اصلا و ابدا. کلا دیگر سمت کسی که اسمش خراب است، دنبال مواد است و ... نخواهم رفت . الان خوشبختانه کلا از خانه بیرون نمیروم. نهایتا یک تمرینی یا برای تماشای فوتبال بروم که آن هم سوار ماشین میشوم، میروم آن جا و مستقیم برمیگردم به خانه. اصلا دیگر آن دوران که با این رفیق بپر و با آن یکی بپر، تمام شد چون من دیگر فرصتی برای اشتباه ندارم که بتوانم جبران کنم. خدا بعد از 14 سال یک فرصتی برایم گذاشته، امیدوارم بتوانم یک زندگی سالم و با آرامش را برای خودم بسازم تا بتوانم نهایت استفاده را از آن ببرم».
سایر اخبار این روزنامه
8 قرن دلربایی سعدی شیرازی از فارسیزبانان جهان
ناکامی گناه مبهم فرشته!
بیماری های ویروسی؛ پشت خط حمله
استقبال مردم و پلیس از اصلاح قانون مبارزه با سرقت
بودجه عمرانی در نقش گوشت قربانی!
گشایش ده ها طرح صنعتی و عمرانی و احیای 201 واحد تولیدی راکد
«پاسخ مسخره!»
تذکر به رفتارهای بی قاعده درباره حجاب
ناگفتههای روماریوی ایران از 14 سال زندان
چهارمین وتو برای کودک کش
فنر قیمت ها در نرود!
7 متهم طلاق بعد از 20سال زندگی
سامانههای پدافندی در لبههای فناوری