واريته بهاري

واقعيت اين است كه ادبيات پارسي با آن سبقه و صيت، از جنبه‌هاي دراماتيك خالي و تهي است. ولف گانگ گوته در كتاب معروفش يعني ديوان فارسي يا ديوان شرقي غربي‌اش هماره اين تاسف را داشته كه چرا ادبيات فارسي با اين همه كرشمه و دراز دامني‌اش، از ابعاد نمايشي خالي است. گوته همواره اين تاسف خود را در كتابش به رخ خواننده مي‌كشد كه ادبيات فارسي با آن حافظ و سعدي و فردوسي بزرگ و سترگش، چرا و چگونه نمايشنامه و نمايشنامه‌نويس ندارد. اين از يك سو. از سوي ديگر، نيما يوشيج كه پدر موج نوي شعر فارسي است، در كتاب حرف‌هاي همسايه و رسالاتي در نمايش و چند مقاله ديگر، از يك بدعت بزرگ در ادبيات فرانسه خبر مي‌دهد كه درام‌نويسي چه عرصه وسيع و پهناوري براي زورآزمايي‌هاي ذوق و ادب و انديشه است. نيما در كتاب حرف‌هاي همسايه، با اشاراتي جسته و گريخته به ديوان شرقي - غربي گوته، اين حرف را تكرار مي‌كند كه حتي آرتور رمبو نيز به نمايشنامه‌نويسي دلبسته شده، چراكه براي بيان احساسات درون آدمي، غني و پر بار است. كتاب ديگر نيما، رسالاتي در نمايش نيز از همين نكات سرشار است و ‌اي كاش درام‌نويسان جوان ما با مطالعه اين آثار بتوانند راه خويش را بيابند. كتاب ديگر، زندگي و مرگ پهلوانان در شاهنامه است كه در آن تمام جنبه‌هاي نمايشي اين اثر بزرگ فردوسي دراماتيزه شده است و تا كار باقي و يار باقي است، اين كتاب نيز مي‌ماند. اين كتاب اثر زنده‌ياد دكتر محمدعلي اسلامي‌ندوشن است و به خوبي به ياد دارم كه اين كتاب را استادم اسماعيل نوري‌اعلا به من معرفي كرد و مرا با دريايي از معرفت و انديشه‌هاي درام‌شناختي آشنا كرد.
شكرخدا گودرزي يك Show و واريته عجيب و غريب از داستان فردوسي برداشت كرده است كه در طبله هيچ عطاري نمي‌يابيد. او با استفاده از شعر و آهنگ و تصنيف و رقص و آواز، ملغمه‌اي ساخته كه في‌الواقع بايد از او پرسيد بر اساس كدامين آموزه و انگاره اين متن به شكل فعلي بر صحنه اجرا شده است. يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي شاهنامه كه بايد به هنگام برداشت از آن مطمح و مطرح نظر كارگردان‌ها باشد، اين است كه يك اشتباه بزرگ نبايد با اجراي صد و بيست متن نمايشي كه از سال‌هاي 1320 تا امروز از شاهنامه فردوسي شده است، تكرار شود. شاهنامه در نگاه نخست تا نثر نشود و تا اينكه به شكل يك متن نمايشي متقن و امروزي درنيايد، مشت بر آهن كوفتن و سنگ بر سرنا زدن است و بس. گودرزي در اجراي خود كمترين التفاتي به شاهنامه منثور نداشته و با همان شيوه‌هاي قراردادي دهه 20، شاهنامه را با نظمي برتافته از متن بر صحيفه كاغذ جا داده و اين اولين شكست بزرگ اين اجراست كه با واريته و آهنگ‌هاي درجه چندم از دست شده است. گودرزي دست‌كم بايد غور و غوثي عميق و پژوهشگرانه در متن شاهنامه مي‌نمود تا دريابد فردوسي نه درام‌نويس بوده است نه درام‌شناس و به قول خانم خجسته كيا در كتاب مستطاب «شاهنامه فردوسي و تراژدي آتني» اين كتاب اساسا درام نيست و هيچ يك از داستان‌هاي شاهنامه كمترين قرابت و نزديكي با صحنه ندارد. ما مي‌كوشيم تا هرچه نزديك‌تر به فردوسي، برداشتي آهنگين از اين كتاب را با رقص، آواز، تصنيف و ساير حركت‌هاي موزون براي صحنه آماده كنيم. به راستي شاهنامه به شكل ادبيات منظوم فارسي كه به قول زنده‌ياد مسعود فرزاد كه عمري را در راه شاهنامه‌شناسي و حافظ‌شناسي صرف كرد، شبيه كتك‌كاري فيلم‌هاي وسترن است، در كدام حيطه و حدود تئاتر معاصر ما جا مي‌گيرد؟ آيا به واقع مي‌توان با اتلاف و اسقاط وقت و سرمايه‌هاي هنگفت و استفاده از تصنيف‌هاي باب طبع روز، شاهنامه را بر صحنه آورد؟ پاسخ اين پرسش هر چه باشد، دست‌كم برداشت شكرخدا گودرزي نشان مي‌دهد مدار كار بر همان برداشت‌هاي شانسون دوژست‌هاي اسماعيل مهرتاش مي‌گردد و هنوز كه هنوز است راهي براي فرار از دست نظم فردوسي وجود ندارد و از همين جاست كه گوته مي‌گويد من در عجبم كه شعر حافظ و خيام و سعدي، چرا از جنبه‌هاي نمايشي تهي و خالي است. اما گودرزي در اين اثرش مي‌كوشد ارتباط خود را با تماشاگران هر چه بيشتر حفظ و آنان را از جنبه‌هاي دراماتيكي اشباع و اقناع كند. با درد و دريغ بسيار، اين اتفاق نمي‌افتد و همچنان اين فردوسي است كه در ساعت 11 شب خيابان نوفل لوشاتو از دست مي‌رود. پرسش ديگر من از شكرخدا اين است؛ چرا با توجه به اندازه‌هاي حيرت‌آور اديبانه‌اي كه من در او سراغ دارم، نكوشيده تا دست‌كم كتاب چهار جلدي شاهنامه به زبان نثر اثر ايرج گلسرخي را بخواند و داستان بيژن و منيژه را دست‌كم از اين كتاب استخراج كند و با اين كار اولين گام را در راه پژوهيدن صحنه‌اي شاهنامه بردارد؟ يا در جايي ديگر چرا «شيدوش و ناهيد» را مورد عنايت خود قرار نداده؟ و از اين نمونه‌ها بسيار. در حالت فعلي نمي‌توان نقبي به نوري و راهي به دهي در اجراي بيژن و منيژه يافت. از كليه عوامل نمايشي، كارگردان استفاده كرده تا بتواند بهاريه‌اي خوش و خيال‌انگيز را در شب‌هاي شهرزاد در نشيب سينه‌ها بر هودج خيال بنشاند، اما چرا ما با اجرا درگير نمي‌شويم؟ البته داستان را درمي‌يابيم و اين كار كمي نيست، همين كه بر و بچه‌هاي ايران زمين با داستان‌هاي شاهنامه اخت و مانوس مي‌شوند براي كارگردان توفيقي است. دست‌كم جوان ايراني درمي‌يابد فردوسي براي تئاتر چه كرده و چرا موج روي‌آوري به دهه‌هاي متنوع صور خيال در ادب فارسي هماره نگاهي متقن و پژوهشگرانه به شاهنامه داشته است. اينها همه ماجور و مالوف، اما شكرخداي عزيز، تو تئاتري هستي، من نيز با زبان منظوم درام با تو سخن مي‌گويم. منظومه‌هاي فردوسي و مثنوي شاهنامه با اصل كتاب توفيري وافر دارد. دست‌كم مي‌توانستي از يك اديب اريب استفاده كني و در كنار دست خود اين همه چه مي‌دانم ابتذال را به باد سخن‌ورزي و سخن‌سنجي نمي‌گرفتي. دست‌كم مي‌توانستي از محمد روشن و اين همه شاهنامه‌شناس مستقر در دانشكده ادبيات استفاده كني و به عنوان دستيار شاهنامه را اولا به زبان نثر برگرداني كه از اوجب واجبات است و در غير اين صورت اساسا توفيق رفيق نمي‌افتد، همچنان‌كه در كار تو نيفتاد و دو ديگر اينكه با برداشت مدرن و امروزينه روز با اين اثر مواجه مي‌شدي. به قول خانم خجسته كيا در كتابي كه پيش‌تر آمد، اساسا هيچ يك از داستان‌هاي شاهنامه از جمله بيژن و منيژه درام نيست. خالي از لطف نبود اگر نگاهي كه از پژوهيدن غلظت و ملاط و مايه وافري داشت، به اين متون نگاهي مي‌انداختي و با سينه‌اي ستبر به اجرايي مدرن، امروزي و به دور از تصنيف و ترانه و رقص و غيره روي مي‌آوردي. حتما اين كار بايد انجام مي‌شد تا ما دست‌كم معناي متفاوت بودن در اجراي برداشتي امروزي را از اين كتاب لمس مي‌كرديم. كار باقي و يار باقي. با حسن نيت شكرخدا گودرزي كه مي‌دانم دغدغه آشنايي نسل امروز را با شاهنامه فردوسي بر گرده‌هايش دارد و سنگيني آن را به ما نيز منتقل مي‌كند، مي‌توان اجراهايي معاصر با روزگار ما كه اتفاقا نيز از واريته و One Man Show خالي نباشد، دراماتيزه كرد و بر صحنه تئاتر آتني يا همان جعبه جادويي اجرا كرد. فعلا تا آن زمان.
سایر اخبار این روزنامه
ارزآوران در اولويت علي جنتي به مناسبت روز خلیج فارس از ابعاد پنهان معضلات ارتباطي ايران با كشورهاي حاشيه خليج فارس می‌گوید بازداشت موعود شمخاني تأييد شد اختلاف بين اصولگرایان پايتخت بالا گرفت براي بازگشت گشت ارشاد از مجلس كسب نظر نشده سهامداران بودجه اينستاگرامي‌ها ماندند و پس‌گرفتند مرگ آهو پايان يك راهبرد نگرانی از صادرات نفت کردستان عراق به اسراييل نتانياهو سرگردان ميان دوراهي رفح و رياض تقاضاي اعمال ماده ٧٩، چاره يا بيراهه‌؟ ماجراي اتباع و پرسش‌هاي بي‌پاسخ استاندارد دوگانه امريكا در برابر تركيه و اسراييل چرا فقه فعاليت‌هاي طوماج را فساد في‌الارض نمي‌داند؟ واريته بهاري اعتبار از هنرمان می‌گیریم نه سالن‌ها تیک‌تاک به جای گوگل وقتي «واژگان سبز» ويترين است! آيا انديشيدن رهايي‌بخش است؟ سال‌هاي قرايوسف تركمان پايان يك راهبرد نگرانی از صادرات نفت کردستان عراق به اسراييل نتانياهو سرگردان ميان دوراهي رفح و رياض چرا فقه فعاليت‌هاي توماج را فساد في‌الارض نمي‌داند؟ تقاضاي اعمال ماده ٧٩ چاره يا بيراهه‌؟