شهادت جامعه متکثر ایرانی را همگرا می‌کند

جوان آنلاین: مواجهه مردم با شهادت و بدرقه رئیس‌جمهور شهید و همراهانش، پیام‌های جامعه شناسانه زیادی داشت. حتی آن‌هایی که به رئیسی هم رأی نداده‌بودند، شهید رئیسی را تشییع کردند. تا یک روز قبل از شهادت رئیس‌جمهور، فضای مجازی و البته فضای حقیقی، مملو بود از نقد‌ها و جسارت‌ها علیه رئیس دولت سیزدهم. بلافاصله پس از خبر شهادت ورق برگشت. حتی سرسخت‌ترین منتقدان رئیسی هم در وصف شهید رئیسی مطلب گفتند و منتشر کردند. این دگردیسی جامعه در عرض کمتر از چندساعت، که محدود به مردم عادی هم نبود، تحلیل بردار است. شخصیت رئیس‌جمهور شهید در دوران مسئولیت‌های متفاوت به گونه‌ای بود که «ادب حکمرانی» را مراعات می‌کرد. این خصیصه باعث شده‌بود همه در تشییع او حضور پیدا کنند؟ درباره این مسائل با سید حسین شهرستانی، جامعه شناس و مدیر گروه حکمت و هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفتگو کرده‌ایم.  رئیس‌جمهور و تعدادی از همراهان به شهادت رسیدند، رئیس‌جمهور فردی است که به قول معروف نان و آب مردم دستش است و ممکن است دیدگاه خوب یا بدی نسبت به وی در میان مردم وجود داشته‌باشد، ولی شاهد بودیم تشییع با شکوهی در مورد وی انجام شود، این اتفاق را از نظر جامعه شناسی چگونه تفسیر می‌کنید؟ به نظر شما به چه دلیل مردم چنین استقبالی از مسئولان خود انجام دادند؟
در مورد تشییع شهدا مخصوصاً شهید رئیسی دو جنبه اصلی وجود دارد. یک جنبه مربوط به شخص آقای رئیسی است و اینکه ایشان توانست به نحو خاموشی یک اعتماد اجتماعی عمومی سمت خود، دولت و به تبع آن نظام جلب کند و برخلاف خیلی از رؤسای جمهوری که در نقطه آغاز تصدی مقام ریاست جمهوری رأی بالایی داشتند، ولی نتوانستند در تداوم عملکردشان فضای عمومی جامعه را از خود راضی نگه دارند، ایشان برعکس در نقطه آغاز رأی خیلی بالایی نداشت و با مشارکت خیلی بالایی به ریاست جمهوری نرسید، ولی در عملکرد مداوم در طول سه سال ریاست جمهوری این محبوبیت را کسب کرد که این هم خیلی ارزشمندتر از آن رأی توده‌وار و هیجانی مقطع انتخابات است. 
در زمان انتخابات رأیی که داده‌می شود و جمعیتی که حضور پیدا می‌کنند یا به یک کاندیدا رأی می‌دهند، تحت‌تأثیر هیجانات مقطعی است و غالباً هم برمبنای یکسری دیگرسازی‌ها و غیرسازی‌ها است و معمولاً هم رأی‌ها سلبی بوده‌است بیشتر برای اینکه به کسی رأی داده‌نشود و به کسی یا طرحی نه گفته شود، فرد دیگری رأی می‌آورد و این ملاک مردمی بودن یا مقبولیت یک چهره سیاسی نیست، یک لحظه هیجانی است و می‌تواند یک رأی هیجانی میلیشیایی توده وار خلق شود. در این شرایط رؤسای جمهوری مثل آقای روحانی که سبد رأی و مشارکت در دوره آن‌ها بیشتر از آقای رئیسی بود، ولی در متن همان طبقه رأی‌دهنده خودشان نیز محبوبیت نداشتند، پایین‌ترین و کمینه محبوبیت اجتماعی را داشتند، در حالی که در صحنه انتخابات به دلیل فضا‌های هیجانی توده واری که در زمان انتخابات به وجود می‌آید، توانسته بودند یک رأی لحظه‌ای را برای خود خلق کنند. ولی آقای رئیسی برعکس بود، به دلیل اینکه خیلی هم با آن جنس رقابت‌های هیجانی ارتباط برقرار نمی‌کرد و از آن زمینه کم‌بهره بود با عملکرد خود بدون سروصدا و هیجان یک اعتماد واقعی، پایدار، عمیق و جدی در بدنه مردم بدون هیجانات شب انتخاباتی ایجاد کند و در لحظه شهادت یا مقطع سانحه تا قبل از اینکه خبر قطعی شهادت ایشان مطرح شود، در ذهن ایرانیان خاطره خود را بازسازی کرد و همه به این نکته توجه کردند که جز خاطره نیک و سجایای اخلاقی که در سیاست ایرانی کم و بیش کمرنگ شده‌بود، از ایشان به یاد ندارند.  این اتفاق مربوط به شخصیت آقای رئیسی است؟
بله، بخشی از این اتفاق به شخصیت و رفتار شخصی ایشان بازمی گردد، ولی بخش دیگری از آن فراتر از شخص مربوط به مفاهیم اجتماعی عمیقی است که امروز جامعه ایران بعد از انقلاب اسلامی توانسته آن را به یک روند فعال تاریخی تبدیل کند، یعنی یک مفهوم الهیاتی یا دینی و تاریخی مانند شهادت تبدیل به یک دینامیزم فعال تاریخی شده که تاریخ‌سازی می‌کند، مناسبات تاریخی را تغییر می‌دهد و بن بست‌های تاریخی و اجتماعی را باز می‌کند. این اتفاقی است که در طول سال‌های قبل از انقلاب در دوران جدید تاریخ ایران که دوران پساانقلاب است، رخ داده و تبدیل به یک نیروی فعال تاریخی شده‌است. تکرار این حوادث و صحنه‌های نشان می‌دهد ما با یک منطق پیش برنده تاریخی روبه‌رو هستیم که در جهان بی نظیر است و نظامات موجود جهانی هیچ کدام به آن آشنایی ندارند و این مکانیزم‌های تاریخی ماست که دارد جامعه را پیش می‌برد. به شکلی انگار ما از تقدیر مدرن جهان فاصله گرفته‌ایم و مقدرات تاریخی‌مان ذیل مفاهیم جدیدی دارد شکل می‌گیرد که یکی از آن‌ها مفهوم شهادت است.  این مفهوم شهادت چه کارکردی در جامعه ما دارد؟


ذیل این مفهوم شهادت یکسری از نظامات معنایی و مناسکی و آیینی شکل گرفته که خیلی از شکاف‌ها و بحران‌های اجتماعی و مسائل سیاسی کشور را حل و فصل می‌کند و کشور را از بن بست‌های مهمی خارج می‌کند، از جمله همین مقطع که بالاخره ما بحران مشارکت اجتماعی یا بحران همدلی اجتماعی داریم، ولی این حوادث یکجور ترمیمی روی این مسائل و گرفتاری‌های اجتماعی هستند که درگیر آن هستیم و به ما نشان می‌دهند افقی برای حل و فصل مسائل اجتماعی در درون مکانیزم‌های تاریخی ملی و دینی خود داریم که یکی از مهم‌ترین آن‌ها همین مسئله شهادت است. شهادت یک پدیدار بی نظیر و استثنایی در تاریخ ماست که هم ریشه‌های ملی و هم ریشه‌های دینی و شیعی دارد و این مفهوم را ما حتی توانسته ایم به ملل منطقه و نیرو‌های سیاسی مرتبط با خود منتقل کنیم و آن‌ها هم توانسته‌اند با قدرت این مفاهیم و چارچوب‌های تاریخی افق‌هایی را باز کنند، البته نظم مدرن نمی‌تواند آن افق‌ها را فهم کند و راهکاری هم برای مقابله با آن‌ها ندارد. در برابر ایده شهادت اصلاً چه کاری می‌توان انجام داد، تهش این است که کسی را می‌کشی، به همین دلیل در برابر این ایده، آن طرح تجددی غرب هیچ پاتک و پاسخی در برابرش دست و پا کند؛ بنابراین وجه دوم این است که جدا از این شخص، آن ایده تاریخی که اینجا فعال و تبدیل به یک نیروی تاریخی شده‌است، از یک مفهوم الهیاتی، یک مفهوم ذهنی و مفهوم دینی صرف تبدیل به یک نیروی پیش برنده فعال تاریخی شده‌است و صرفاً یک اتفاق و مفهوم ذهنی نیست، بلکه یک نیروی پیش برنده فعال تاریخی شده‌است که دارد با مناسبات معاصر جامعه دست و پنجه نرم می‌کند و اتفاقاتی را پیش می‌آورد که همه را شگفت زده می‌کند. همین تشییع را کسی نمی‌تواند بگوید من می‌توانستم حدس بزنم این میزان جمعیت و این گستره جمعیت بعد از این بحران‌های اجتماعی که ما طی سال‌های بعد از هواپیمای اوکراینی تجربه کردیم، اتفاق می‌افتد، البته ما یک اوجی در شهادت شهید سلیمانی داشتیم، ولی بعد از آن بحران‌های متعدد اجتماعی از هواپیمای اوکراینی، ماجرای کرونا، ریاست جمهوری و ماجرا‌های ۱۴۰۱ داشتیم و بعد از همه این قضایا، این گستره جمعیتی با این کیفیت حضور پیدا کند که خیلی مهم است.  منظور از کیفیت حضور چیست؟ 
حضور وجودی تنها و بدن‌ها در خیابان خیلی با یک توئیت زدن یا حتی مشارکت انتخاباتی فرق دارد، یعنی یک درجه بالایی از حضور، مشارکت، همدلی و همبستگی است و فقط هم کسانی که در تشییع جنازه بودند هم ملاک نیستند ما همیشه می‌دانیم افرادی که در خیابان‌ها حاضر می‌شوند طیف وسیع تری را نمایندگی می‌کنند که نمی‌توانند بیایند و شرایط آن را ندارد ولی از طریق تلویزیون و دیگر وسایل دنبال می‌کنند و جدا از آن عده‌ای به این فضای عمومی احترام می‌گذارند و موجب یک نوع بازنگری‌هایی برای بخش دیگری از مردم هم می‌شوند، یعنی در کنار همدردی و غم و اندوه حداقل در بخشی از جامعه حتی اگر غم و اندوه عمیق هم نمی‌دید، ولی نوعی بزرگداشت و سکوت از نوع احترام می‌دیدید و این موجی بود که بعد از این شرایط اجتماعی دشوار نمی‌شد آن را پیش بینی کرد و این نشان می‌دهد که این مکانیزم‌های عمیق فعالیت می‌کنند.  اگر بخواهیم از بعد سیاسی به ماجرا نگاه کنیم، ما در دهه ۶۰ رئیس‌جمهور و نخست وزیر و همچنین رئیس قوه قضائیه با هفتاد و دو تن دیگر شهید را از دست می‌دهیم و جامعه این شرایط وحشتناک را از سر می‌گذراند، بعد از آن، اما توسط برخی گفته می‌شود که جامعه فعلی دیگر جامعه دهه ۶۰ نیست و توان چنین شرایطی را ندارد، ولی می‌بینیم که شرایط فعلی این اتفاقات را از سرمی گذراند. آیا مانند دهه ۶۰ هستیم یا جامعه شرایط دیگری دارد؟
تفاوت‌هایی هست و آن درجه از همدلی اجتماعی فراگیری که در دهه ۶۰ داشتیم که مشکلات را در خودش حل می‌کرد، الان وجود ندارد، ولی همان مکانیزم‌ها اکنون تبدیل به فرآیند‌های قدرتمند نهادینه شده ای شده‌است؛ یعنی همان مکانیزم‌ها نهادینه شده در یک فرآیند قدرتمند شهادت اکنون تداوم پیدا کرده‌است؛ یعنی همان حیطه‌ای که در دهه ۶۰ کار‌های ما را جلو می‌برد، اکنون نیز همان است حالا ممکن است در یک مقیاس دیگر، شکل و ریخت و شرایط اجتماعی متفاوتی است، ولی تاریخ جدیدی انقلاب دارد نمایش می‌دهد که البته این سازوکار‌ها هر بار به شکل و قالبی خود را ظهور و بروز می‌دهند، ولی در مجموع یکی هستند و پایه و ریشه همان ایده‌هایی است که در دهه ۶۰ بنا گذاشته شده‌است.  گفته می‌شود شهادت آقای رئیسی یک جریانی را ایجاد کرده چقدر قبول دارید رفتار آقای رئیسی امکان دارد تبدیل به گفتمان شود و با توجه به اینکه انتخابات پیش رو را داریم، این روند چقدر می‌تواند نامزد‌ها و رأی‌دهندگان را تحت‌تأثیر قرار دهد؟
در فرهنگ سیاسی ما یک چیزی جا افتاده‌بود و هر دو جناح سیاسی هم پذیرفته‌بودند که ما در ریاست جمهوری نیاز به یک فرد اصطلاحاً پاچه ورمالیده و حاضر جواب داریم و رئیس‌جمهور باید به این شکل باشد. حالا الگوی طرف مقابل آن روحانی می‌شود و الگوی این طرفی آن احمدی نژاد می‌شود؛ یعنی گفته می‌شد این اقتضای سیاست است و اگر کسی بخواهد خود را از این دهن به دهن شدن و منازعه کنار بکشد، نمی‌تواند رئیس‌جمهور شود، ولی آقای رئیسی نشان دادند که چنین چیزی ضرورت ندارد و صرفاً یک فرد گزنده، لفاظ، متظاهرانه، جدلی یک شخصیت ممتاز نمی‌آفریند، بلکه می‌تواند رئیس‌جمهور متفاوت باشد، کما اینکه بعضی از مواقع حتی تکلم آقای رئیسی نیز مشکل پیدا می‌کرد و خیلی هم تلاش نمی‌کرد جذاب باشد یا حرف خیره‌کننده‌ای بزند تا به قول معروف وایرال شود و اصلاً چنین تلاش‌هایی نمی‌کرد، بلکه مانند شهید سلیمانی خودش بود، البته شهید سلیمانی زبان آور بود، ولی این زبان آوری را خیلی عرضه و خودش را خیلی آشکار نمی‌کرد. این دو بزرگوار یک مدلی به ما نشان دادند که به دهه ۶۰ بازمی گردد و نشان می‌دهد که می‌شود محبوبیت عمیق سیاسی داشت، بدون اینکه در این میدان‌های منازعه آدم براساس قوانین و اصول مهم شهرت و سیاست بازی نکند و بدون اینکه این مرز‌ها را شکست. این فرمول‌ها وجود داشت که هرکسی که می‌خواهد نامزد شود باید حرفی شاذ می‌زد و بتراکاند، ولی این دو بزرگوار اینگونه نبودند و دائماً خود را کنار می‌کشیدند؛ یعنی سیاست مبتنی بر پروپاگاندا و تبلیغات که توسط شهید رئیسی پروپگانی گفته شده‌بود، داشت مسیری می‌رفت که همه تسلیم آن شده‌بودند، ولی این دو نفر نشان دادند اصلاً به خصوص برای مردم ایران باهوش ضرورتی ندارد و مردم باهوش ایران با قلب خود می‌فهمند و ذهن‌هایشان را نمی‌توان با پروپاگاندا تسخیر کرد، چون این مردم باهوش صداقت، راستی و درستی را حس می‌کنند و این در مورد محبوبیت بخصوص شهید سلیمانی نیز دیده‌شد که در زمان حیاتش این مقدار محبوب بود، بدون اینکه چندان بروز رسانه‌ای داشته‌باشد و خود را کنار می‌کشید، در حالی که حتی در سرداران نیز کسانی هستند که تیم‌های تبلیغاتی دارند و برنامه ریزی‌های خاصی نیز انجام می‌دهند و عملاً زحمت می‌کشند که کارهایشان دیده شود، ولی جواب نمی‌گیرند و واقعاً هم بعضاً فکر می‌کنند مشکل تیم تبلیغاتی آنهاست و تیم تبلیغاتی شهید سلیمانی موفق بوده و باید بروند دوره ببینند تا مشکلشان حل شود! در حالی که اینگونه نیست و یکسری از مسائل شخصی است که با فرهنگ ایرانی و حتی اساطیر، هویت و روحیه ایرانی و اسلامی مردم انطباق دارد و اگر انطباق حاصل شد، مردم حس مثبت پیدا می‌کنند. البته این جدا از اخلاص و توکل است که خدا به دل‌های افراد می‌اندازد و محاسبه پذیر نیست و اصل ماجرا هم همان هست، ما سطح تحلیل‌پذیر ماجرا را داریم تحلیل می‌کنیم. حالا شهید رئیسی از آن جهت که در متن سیاست روزمره و دولت بود و در معرض سیاست کثیف قرار داشت و هر کسی در این موقعیت ممکن است آلوده چارچوب‌هایی شود که بدبینی قلمداد شده و جزو قوانین حضور در این میدان است، ولی دامنش آلوده نشد و دوستان و دیگرانی که هم‌جناح او هم نبودند، به این مسئله حتی قبل از شهادت ایشان اقرار می‌کردند. این مطلب که در پیام آقای خاتمی و بقیه هم بود، نشان می‌داد به دور از تعارف واقعیت را نشان می‌دهد.