كشور 80 ميليوني نبايد 10 آهنگساز حرفه‌اي داشته باشد

سيمين سليماني
اميرمهيار تفرشي‌پور، دانش‌آموخته دكتراي آهنگسازي و اپراي مجلسي از دانشگاه برونل است. سوژه‌هاي مختلفي مي‌توانست بهانه‌اي قرار بگيرد تا با اين هنرمند برجسته گفت‌وگو كنيم، اما بايد خرسند باشيم از اينكه دغدغه هميشگي او را موضوع اين مصاحبه قرار داديم؛ دغدغه‌اي كه تفرشي‌پور سال‌ها روي آن كار كرده است: «هنر و آموزش آن براي كودكان». تفرشي‌پور نظرات و باورهاي ديگرگونه‌اي در حوزه آموزش موسيقي دارد كه اگر نگوييم در نوع خودش بي‌نظير است، مي‌توان به جرات گفت كه در ايران نظيرش را كم داريم. براي او خلاقيت، زيست هنري و ايجاد انگيزه براي كودكان اهميت بسزايي دارد. تفرشي‌پور علاوه بر موضوع آموزش حتي فرصت‌هاي خاص و جديدي پيش روي آهنگسازان كودك و نوجوان قرار داده است كه انتشار اثر «نواي نو»، يكي از آنهاست. اين اثر بهمن‌ماه سال گذشته توسط نشر ماهور منتشر شد؛ مجموعه‌اي از آثار كودكان و نوجواناني كه آهنگسازي را تجربه كرده‌اند. از آنجا كه مبحث آموزش در موسيقي از مباحث مهم به شمار مي‌رود و با توجه به نزديك شدن به فصل تعطيلات تابستاني دانش‌آموزان، درباره آهنگسازي و آموزش موسيقي براي اين نسل با اميرمهيار تفرشي‌پور صحبت كرديم كه در ادامه گفت‌وگوی «اعتماد» را با اين موسيقيدان خواهيد خواند.
 
‌مي‌دانم كه دغدغه موسيقي كودكان را داريد، به خصوص در بحث آهنگسازي؛ كمتر كسي تمركز خود را بر آهنگسازي كودكان قرار مي‌دهد. غالبا آموزش يك ساز مورد توجه است. بيشتر در اين زمينه توضيح دهيد.


باتوجه به اينكه در ايران مدرس آهنگسازي در دانشگاه بودم، به اين واقف هستم كه بايد آهنگسازي را از كودكي شروع كنيم. حتي در اين زمينه يك سرفصل درسي هم نوشتم، البته نمي‌توانستيم اين سرفصل درسي را در دانشگاه پياده كنيم، اين سرفصل مخصوص كودكان است و در هنرستان هم نشد اين امر صورت گيرد، چون استقبالي از اين رشته در هنرستان موسيقي نشد.
‌منظورتان اين است كه از سوي آموزش و پرورش و نهادهاي مسوول استقبال نشد؟
هيچ استقبالي در اين زمينه نشد.
‌و اين سرفصل‌ها چه شد؟
تصميم گرفتيم به صورت خصوصي اين طرح را اجرا كنيم بدون تكيه بر نهادهاي مسوول، دغدغه آموزش آهنگسازي براي كودكان را عملي كرديم. در ايران تربيت موسيقايي بچه‌ها سخت بود، چون كلا با آنچه من در غرب تعليم ديده بودم، متفاوت بود به همين دليل سال اول را به صورت تجربي گذرانديم و سي‌دي آن را هم منتشر كرديم. در سال‌هاي بعد به سرفصل‌هاي درسي جديدي رسيديم و كارهاي بچه‌ها را با همكاري نشر ماهور منتشر كرديم. در اين طرح، آموزش ما از سن 8 سالگي شروع مي‌شود تا جايي كه كودكان به نوجواني مي‌رسند و از آنجا به بعد اگر علاقه‌مند باشند، خودشان مي‌توانند رشته كار را به دست بگيرند، اگر هم علاقه‌مند نباشند، دوره‌اي را گذرانده‌اندكه تاثير بسيار مثبتي بر خلاقيت‌ و گوش موسيقي آنها گذاشته است.
سالي يك‌بار هم يك فستيوال غيررقابتي برگزار مي‌كنيم، آثار نوشته شده در مراسم اجرا مي‌شوند و كودكانِ آهنگساز آثار خودشان را كه توسط نوازندگان حرفه‌اي در استوديو ضبط شده، مي‌شنوند. در واقع بچه‌ها آثاري را كه بر اساس آگاهي و دانش مورد اقتضاي سن‌شان خلق كرده‌اند، ضبط مي‌كنند و در اين ضبط استوديويي، نوازندگان حرفه‌اي كار آنها را اجرا مي‌كنند و بارها و بارها در كارگاه‌هاي مختلف آثارشان مرور مي‌شود. اين پروسه پس از جلسات آموزشي اتفاق مي‌افتد البته نه آموزش دستوري. متاسفانه در ايران اصلا توجهي به آن نشده و ايده كلاس آهنگسازي براي كودكان و نوجوانان را شخصا طراحي كرده‌ام و معتقدم كه دستاوردهاي خوبي دارد.
‌فرموديد تلاش كرديد كه اين دغدغه را در سرفصل‌هاي درسي هم وارد كنيد، درست است؟
بله، بسيار تلاش كردم كه حداقل اين رشته در سنين نوجواني كه بچه‌ها به هنرستان موسيقي مي‌روند، پايه‌گذاري شود.
‌تلاش‌هاي شما چه بود و چرا اين تلاش‌ها به ثمر ننشست؟
تلاش‌هاي من به ثمر ننشست، چون گوش كسي شنواي حرف‌هاي من و ساير اساتيد نبود. اساتيدي كه دوست داشتند اين اتفاق بيفتد و معتقد بودند كه اين مساله بسيار مهم است. آنقدر بي‌توجهي كردند كه اين رابطه و فعاليت براي مكان‌هاي دانشگاهي و هنرستان‌ها قطع شد. خيلي از اساتيد را مي‌شناسم كه به صورت خصوصي در اين زمينه فعاليت مي‌كنند.
‌در صورتي كه اگر اين اتفاقات از سوي يك نهاد و در يك بستر مشخص حمايت شود، تاثيرات عميق‌تري خواهد داشت.
صد درصد همين طور است. ببينيد يك كشور هشتاد ميليوني نبايد 10 آهنگساز حرفه‌اي داشته باشد كه فقط سه نفر از آنها در جهان شناخته شده باشند، بايد خيلي بيشتر از اينها باشد؛ چطور است كه در اروپا آهنگسازان بيشتر هستند؟ گوش كه همان گوش است، خلاقيت، همان خلاقيت است. من مي‌توانم به نوبه خود بگويم كه حتي گوش بچه‌هاي ايراني خيلي قوي‌تر است و حتي خلاق‌تر هستند ولي وقتي امكان تجربه اين رشته را ندارند، مي‌خواهد چه اتفاقي بيفتد. اين آموزش بايد بنيان داشته باشد و در بستري مهيا، سير خود را طي كند تا به سرانجام برسد.
‌شما در كشورهاي مختلف تجارب مختلفي داشتيد، اين تفاوت در خروجي‌ها دليلش چيست؟ به قول شما گوش كه همان گوش است.
بله، نكته مهمي است. ببينيد گوش موسيقي بايد از كودكي تربيت شود؛ هم چشم بايد خوب ببيند و هم گوش بايد خوب بشنود. كودك بايد همه اينها را به خوبي درك كند تا زماني كه بزرگسال شد بتواند بين هنر و سرگرمي تفكيك قائل شود، در اين صورت است كه مي‌توان در جهان امروز با ديگران رقابت كرد و حرفي براي گفتن داشت ولي وقتي كه در اينجا چنين بستري را براي كودكان ما فراهم نكرده و نمي‌كنند و تنها برخي مدارس خصوصي كلاس موسيقي دارند، نمي‌توان انتظاري داشت. حال بماند كه اين مدارس خصوصي هم چيزي نيستند كه در كشورهاي همسايه مثل تركيه يا حتي آذربايجان و ارمنستان برگزار مي‌شود. ما در كشور ايران تدريس موسيقي براي كودكان نداريم چه برسد به اينكه بخواهيم ايده‌هاي جديدتري را مطرح كنيم.
‌در واقع چون آموزش موسيقي براي كودكان در آموزش و پرورش صورت نمي‌گيرد و پايه‌اي براي آن نيست، عملا تمام بار، خوب يا بد؛ بر دوش آموزشگاه‌هاي خصوصي خواهد بود.
بله دقيقا، بار بر دوش آموزشگاه‌هاست در صورتي كه نبايد از آموزشگاه‌ها انتظار داشت كه اين بار را حمل كنند، چون اصلا ظرفيت و امكانات لازم را ندارند، از سويي اين بار سنگين نبايد بر دوش آنها باشد و از سوي ديگر تنها اماكني كه بچه‌ها مي‌توانند ساز يا يك نوع موسيقي را به‌طور جدي ياد بگيرند، همين آموزشگاه‌ها هستند. آيا كودك علاقه‌مند و خانواده‌اش راه ديگري دارند؟
‌شما سال‌ها در حوزه موسيقي آموزش داده‌ايد، نظرتان درباره فضاي آكادميك موسيقي چيست؟
واقعيت اين است كه به صورت كلي فضاي آكادميك مسموم است و متاسفانه نظارت درستي هم روي فعاليت و مربيان آموزشگاه‌ها نيست. اينجا تهران است و اوضاع اين طور است، با اين اوضاع در شهرستان‌ها چه وضعيتي حاكم است؟!
‌لطفا بيشتر توضيح مي‌دهيد؟
ببينيد من به عنوان يك مدرس، استعدادهايي را مي‌بينم كه با اساتيد بي‌تجربه كار مي‌كنند. بعضي‌هاي‌شان خودجوش كار مي‌كنند و اگر هم مدرس دارند، آن مدرس عملا چندان نقشي ندارد هرچند كه بايد توجه داشت كه مدرسان هم گناهي ندارند و مقصر نيستند؛ وقتي در اين كشور، مسوولانِ امر به حرف امثال من يا ديگر متخصصان موسيقي نسل قبل گوش نمي‌دهند، چنين اتفاقي دور از انتظار نيست. چه بسيار موسيقي‌هايي كه براي سرگرمي، گذر زمان و اتلاف وقت ساخته مي‌شوند ولي تصور مي‌شود موسيقي خوب همين است. اينجا حتي فستيوالي براي موسيقي كودكان به صورت رسمي و از سوي مسوولان برگزار نمي‌شود، به همين دليل هم من براي اينكه بتوانم بخشي از اين بار را بردارم، تلاش كردم روي اين رشته يعني آهنگسازي كودكان كار كنم و به صورت خصوصي اين طرح را پيش ببرم، چون جايي از طرح‌هاي نو استقبال نمي‌كند؛ طرح‌هاي كاربردي و جديد غالبا از سوي مسوولان حمايت نمي‌شوند و امثال من بايد ابتدا هزينه‌ها و پايه‌گذاري آن را، آن هم به صورت خصوصي انجام بدهيم و اميدوار باشيم كه اتفاقات بهتري بيفتد!
‌از بازخوردهاي اين دغدغه خودتان هم بگوييد.
خوشبختانه آقاي موسوي در نشر ماهور متوجه هدف ما شدند و با همكاري بسيار عالي ايشان تاكنون پنج سي‌دي منتشر كرديم. هدف ما ايجاد خلاقيت، فضا و بستر آزادي است كه كودك بتواند حرف خود را با موسيقي بزند نه اينكه فقط از او ستاره‌سازي كنيم كه مثلا در كنسرتي ساز بزند و تشويق شود يا آهنگ‌هايي را اجرا كند كه فقط پدر و مادرها مي‌شناسند و نتواند كاري را كه دوست دارد، انجام دهد. در كلاس آهنگسازي بچه‌ها كاملا آزادند اثري را كه مي‌خواهند، بنويسند و اگر قرار باشد كه در وهله اول هدايت خيلي علمي و مثل باقي كارهايي باشد كه در ايران به آنها ديكته مي‌شود، خلاقيت بچه‌ها از بين مي‌رود، اما تشويق و بها دادن به كارهاي كودكان هم بحث مهمي است كه ما با همكاري ناشر و دوستان توانستيم اين كار را پيش ببريم.
‌همان‌‎طور كه در آموزش نقاشي يا هر رشته ديگري مدرسان خوب تلاش مي‌كنند كپي كاري را به بچه‌ها ياد ندهند، بلكه خلاقيت آنها را تقويت كنند.
دقيقا، ما اصلا نمي‌خواهيم با بچه‌ها كپي كار كنيم، ما مي‌خواهيم بچه‌ها بازي كنند و لذت ببرند، اين بازي مي‌تواند با نت‌هاي موسيقي باشد. اگر كودكي در آن سن تصور مي‌كند يك ساز، خوب صدا مي‌دهد پس خوب صدا مي‌دهد. من نمي‌خواهم چيزي را كه خودم مي‌خواهم، بشنوم، بلكه هدف چيزي است كه قرار است كودك بشنود كه با مقداري راهنمايي و آن هم نامحسوس مي‌آموزد به‌طوري كه چيزي از طرف مدرس به او ديكته نشود، آزادي عمل داشته باشد و بتواند در كنار زدن حرف خودش، خاطره خوبي هم از كلاس‌هاي موسيقي داشته باشد. چه بسا بتواند در آينده آهنگسازي بزرگ و مايه افتخار شود. ما بايد توجه كنيم ستاره‌سازي استعداد كودكان را كور مي‌كند، كودكان در اصل نيازي به ستاره‌ شدن ندارند، بلكه نيازمند لذت بردن از هنر موسيقي هستند نه اينكه فقط اجرا كنند و بزرگ‌ترهاي‌شان لذت ببرند يا اينكه بچه‌ها را به سالن‌هاي معتبر تهران ببرند و از آنها عكس و فيلم بگيرند و تحسين كنند تا در نهايت آموزشگاه بتواند شاگرد بيشتري جذب كند. دغدغه بايد آموزش اصولي و بدون ديكته براي كودكان باشد نه چيز ديگر. من افرادي را در شهرستان‌هاي دوردست مي‌شناسم كه زحمت مي‌كشند و دلسوزانه سعي مي‌كنند با امكانات و شرايط آنجا به بچه‌ها آزادي عمل بدهند، سعي مي‌كنند رپرتوار جديد بدهند يا اساتيدي را از تهران دعوت كنند و براي بچه‌ها مستر كلاس برگزار كنند، در كنار آموزشگاه‌هايي كه تنها به فكر سود مالي خودشان هستند، چنين آموزشگاه‌هايي هم كم نيستند.
‌به عنوان يك مدرس از نگاه شما آموزش كودكان به‌طور كلي چه ويژگي‌هايي بايد داشته باشد؟
ببينيد، اگر بخواهم كلي بگويم اين است كه مدرسان كودك كاري سخت‌تر بر دوش دارند، كار ما اين نيست كه به بچه‌ها دستور بدهيم كه لزوما چه موسيقي‌‌اي اجرا كنند يا از چه موسيقي‌اي خوش‌شان بيايد، اگر نتوانيم خودمان را به‌روز كنيم، كودكان كم‌كم از ما دور مي‌شوند و مهم‌تر از همه اينكه، از ايران دور مي‌شوند. خود ما يك عمر به كلاس پيانو يا سنتور و... رفتيم، به ما گفتند اين را بزن و ما هم زديم و براي ما دست زدند ولي وقتي كه گفتيم ما هم دوست داريم فلان موسيقي خواننده پاپ برتر جهان را بزنيم، گفتند نه اين خوب نيست، فاخر نيست، زشت است، فالش است و دور از فرهنگ ماست. بايد توجه كنيم كه كودكان با آزادي عمل مي‌توانند خلاقيت خود را رشد دهند؛ بايد متوجه باشيم كه موسيقي متعلق به همه دنياست نه فقط ما. من هم به عنوان يك موسيقيدان با مدرك دكترا نمي‌توانم بگويم كه فلان موسيقي فاخر است يا غير فاخر، اصلا حق ندارم! من به عنوان يك موسيقيدان هيچ‌وقت نفهميدم كدام موسيقي را فاخر مي‌دانند و اصلا نمي‌دانم چرا بايد از اين كلمه استفاده شود. كدام هنر فاخر است و كدام هنر غير فاخر و چه كسي تعيين كننده آن است. هنري كه در چارچوب قرار بگيرد كه ديگر هنر نيست. اين را همه مي‌دانند و چنين هنري مناسب ما و هنرمندان نيست و فايده‌اي ندارد.
‌اساسا چنين اصطلاحات جعلي‌اي كه تعريف مشخصي هم ندارند، به موسيقي آسيب وارد مي‌كنند .
بله دقيقا، اينها اصطلاحات من‌درآوردي هستند كه در اين سال‌ها عده‌اي ساخته‌اند كه خود را پشت آنها پنهان كنند. مگر خوانندگان پاپ دنيا موسيقي غير فاخر مي‌خوانند؟ اگر اين طور است چرا همه اين نوع موسيقي را دوست دارند؟ مگر الويس پرسلي كه طرفداران بسياري داشته و هنوز هم دارد موسيقي غير فاخر خواند؟ اگر او موسيقي غيرفاخر خوانده، چرا بسياري دوستش دارند؟ درست است كه ما خودمان موسيقي داريم ولي هيچ‌گاه موسيقي ما از يك جايي پيش‌تر نرفته؛ دليلش هم مشخص است، چون ما بنيادي كار نكرديم و تنها درجا زده‌ايم. حتي آن موسيقي را كه متعلق به خودمان بود، از بين بردند و از موسيقي پاپيولاري حمايت كردند كه كمترين ارزش موسيقايي ندارد، خوانندگان اين آثار هم كه اكثرشان از موسيقي چيزي نمي‌دانند براي خودشان روي بيلبوردهاي تبليغاتي هستند و تبليغ خريد برج مي‌كنند. دقت كنيد در عرض تنها چند دهه از چه اساتيدي به كجا رسيده‌ايم و چه بلايي به سر اين هنر آورده‌اند.
‌پيش‌تر اشاره فرموديد كه بار مسووليت نهادها و سازمان‌هاي دولتي در حوزه موسيقي بر دوش همين آموزشگاه‌هاي آزاد افتاده است، برخي خوب عمل مي‌كنند و برخي نه؛ دقيقا كدام نهادها نقش عمده مي‌توانند ايفا كنند؟
بايد بگويم كه اين وظيفه آموزش و پرورش است كه رشته موسيقي را در تمام مدارس ايران راه‌‌اندازي كند. تعداد زيادي دانشجو در ايران داريم كه فارغ‌التحصيل مي‌شوند ولي هيچ‌كدام نمي‌دانند براي چه فارغ شده‌اند، فقط براي علاقه شخصي و عشق‌شان تحصيل موسيقي مي‌كنند ولي بعد از آن نمي‌دانند چه كار كنند. ‌با اين وضعيت اگر شانسي داشته باشند، فقط بايد در آموزشگاه‌ها تدريس كنند درحالي كه ديگر آموزشگاه‌ها هم ظرفيت ندارند. مثلا دانشجوهاي قديم خودم دايما زنگ مي‌‌زنند و رزومه مي‌فرستند و تقاضاي تدريس دارند. بهترين كار در ايران راه‌اندازي رشته و كلاس موسيقي در مدارس ابتدايي آموزش و پرورش است، گرچه متاسفانه گوش شنوايي وجود ندارد و اصلا به هنرمند و صاحب‌نظر گوش نمي‌دهند. ترديد ندارم كه تا زماني كه در آموزش و پرورش، رشته و كلاس موسيقي برگزار نشود هيچ اتفاقي براي آينده موسيقي مملكت نمي‌افتد، نه گوش موسيقايي كودكان ما در سطح وسيع تقويت مي‌شود و نه فارغ‌التحصيلان ما تشويق به ادامه تحصيل مي‌شوند. در كشورهاي درجه يك اروپا چيزي به اسم آموزشگاه موسيقي آنقدرها وجود ندارد، چون بچه‌ها در مدرسه آموزش مي‌بينند و اصلا كودك پنج يا شش ساله را به آموزشگاه موسيقي نمي‌برند، در استانداردهاي جهاني اين روش اصلا درست نيست، اما در اينجا مجبور شده‌ايم كه اين كار را انجام دهيم، چون مدارس اينجا و حتي مدارس خصوصي، كلا درس موسيقي ندارند. چيزي كه در مدارس خصوصي هست هم اغلب دروغي بزرگ است، چون كلاسي ندارند كه بشود موسيقي كار كرد، مدرسان غالبا سر رشته‌اي از موسيقي كودك ندارند.
‌در واقع چون ساختاري وجود ندارد، بستري هم براي تدريس و آموزش مهيا نيست؛ بله؟
دقيقا، اصلا ساختاري وجود ندارد و خوب واقعيت اين است كه آنها هم نمي‌دانند چه كاري انجام دهند، از كسي هم نمي‌پرسند و اصلا براي‌شان در اولويت نيست ولي براي بچه‌ها در اولويت است؛ شايد گوش بزرگسالان به موسيقي فالش و فيك عادت كرده است، ولي گوش كودكان در جست‌وجو است و پتانسيل پذيرش بالايي دارد. به همين دليل تا زماني كه آموزش از كودكي شروع نشود، اتفاقي نخواهد افتاد. آنچه تاكنون در ايران حفظ شده، با وجود كم و كاستي‌ها مديون آموزشگاه‌هاي موسيقي هستند و مي‌بينم كه پدر و مادرها چقدر علاقه‌مند هستند و در اين زمينه تلاش مي‌كنند. حالا اسم اين علاقه‌مندي، رقابت است يا هرچيز ديگر، در نهايت سعي مي‌كنند بچه‌ها را به بهترين شكل به شركت در كلاس‌هاي موسيقي تشويق كنند و تاكيد مي‌كنند كه حتما سازي را آموزش ببينند. ما متجاوز از ۷۰۰ آموزشگاه در شهرهاي ايران داريم. در شهرهاي كوچك و كم‌جمعيت ايران هم آموزشگاه‌هاي موسيقي تاسيس شده است كه با كمترين امكانات بيشترين سعي خود را مي‌كنند، درست است كه دسترسي و امكانات‌شان محدود است و شايد مدرس خاصي با تحصيلات آكادميك نداشته باشند ولي باز هم مديون آموزشگاه‌ها هستيم، چرا كه دارند كاري را انجام مي‌دهند كه نهادهاي مسوول به آن توجه ندارند، اگرچه وجود اين همه آموزشگاه در اصل و در مقايسه با كشورهاي پيشرفته بي‌معناست، اما آيا چاره‌اي جز اين هست؟
من در شهرستان‌ها بچه‌هاي مستعدي را ديده‌ام كه برايم باور نكردني است. وقتي با كودكي خودم در اروپا مقايسه مي‌كنم اصلا باورم نمي‌شود كه چنين استعدادهايي وجود دارند ولي كسي براي هدايت آنها نيست. اينها در نهايت تا رپرتوار بدوي موسيقي پيش مي‌روند و در نهايت ديگر خسته مي‌شوند و اغلب موسيقي را كنار مي‌گذارند و اين كلاس‌ها براي‌شان فرسايشي مي‌شود، چون نه مدرس آنها ديدگاهي دارد و نه كار بيشتري در آموزشگاه مي‌توانند انجام دهند، در واقع آموزشگاه‌ها در اين شرايط تنها انتخاب والدين هستند و از سويي امكانات‌شان محدود است.
‌و در نهايت راه برون رفت از اين شرايط چيست؟
همان‌طور كه عرض كردم كلاس‌هاي موسيقي بايد وارد سرفصل‌هاي آموزشي مدارس شود؛ تا وقتي كه كلاس‌هاي موسيقي همچون تمام كشورهاي دنيا در مدارس ايران برگزار نشود، آن هم به صورت رسمي و ساختارمند، شاهد هيچ تغيير محسوسي نخواهيم بود. وضعيت و روال همين است كه مي‌بينيم؛ نمي‌توان تغيير اساسي ايجاد كرد. بايد تاكيد كنم كه آموزشگاه‌هاي آزاد هم به نوعي چراغ موسيقي را زنده نگه مي‌دارند و آنها هم چون امكانات‌شان محدود است، در عمل كاري بيش از اين نمي‌توانند بكنند.