پرتره روانشناسي شخصيت

«فيدوس» نام فيلم مستندي است كه سارا عابدي به عنوان تهيه‌كننده و كارگردان اين فيلم را ساخته است. 
از مشاهده پوستر ندانستم فيدوس به چه معناست و چطور تلفظ مي‌شود تا اينكه در شروع فيلم متوجه شدم نام سوت يا بوق آگاهي‌دهنده به كارگران و كاركنان پالايشگاه نفت آبادان براي فراخواندن به كار يا استراحت در زمان مديريت شركت نفت ايران و انگليس، به دليل عدم وجود ساعت است. 
فيلم كه تمام شد انتخاب اين نام را استعاره هشدار محتواي فكري فيلم براي آگاهي دادن به مخاطب معني كردم. در پايان نمايش فيلم هم جلسه پرسش و پاسخ بود. ساقي سليماني، منتقد و كارشناس فيلم مستند، محتواي فني و معنوي فيلم را بررسي اجمالي و از عابدي هم سوالاتي كرد كه در مجموع به فهم منظور فيلم كمك زيادي مي‌كرد.
از جمله اينكه عابدي قبل از هر چيز مجذوب منش و سلوك اين شخصيت فيلم (حسن كتيبه) شده كه اتفاقا كارمند شركت نفت هم بوده و آخرين بازمانده شركت نفت ايران و انگليس هم بود كه مي‌توانست اصلا كارمند شركت نفت نباشد يا كارمند جاي ديگري باشد. اما شركت نفتي بودنش از اين جهت مهم است كه يكم شركت نفت سازماني بسيار مهم و درجه يك در دوران گذشته و حال است. دوم اينكه سرگذشت اين مرد در اتفاقات مهم دوران دو پهلوي و اشغال ايران توسط متفقين در جنگ جهاني دوم و همچنين بعد از انقلاب جريان داشته و نفت در اين اتفاقات نقش بسيار مهمي بازي مي‌كرده است. طرح اين اتفاقات در فيلم فيدوس و استفاده عابدي از آرشيوهاي گذشته با وجود گذرا بودن، گزارش گويايي از شرايط و محيطي است كه بر زندگي شخصيت فيلم احاطه داشته و فيلم از اين جهت تاكيد دارد كه ببينيم شخصيت چگونه از اين رنج‌ها گذر كرده است.مضمون فكري و معنوي اين اثر هم به نظر نگارنده، روانشناسي با محوريت آموزش حسن كتيبه است كه نشان دهد وي با چه روش و منش و سلوكي از اين رنج‌ها گذر كرده و آموختن و ياد گرفتن را در هر شرايطي سرلوحه زندگي خود قرار داده است. عابدي با اين مستند به خوبي نشان مي‌دهد كه تنها روش زندگي حسن كتيبه است كه مي‌تواند سرمشق مخاطب قرار گيرد.


اين سرمشق را حسن كتيبه با زبان شيرين و طناز خود در اول فيلم و با رفتارش در ميانه و پايان فيلم براي ما بيان كرده و به مخاطب به زيبايي نشان مي‌دهد و مخاطب را راضي نگه مي‌دارد طوري كه در كمال ناباوري در انتظار ادامه فيلم مي‌ماند و فيلم به پايان مي‌رسد. آنچه در اين مستند مهم و به خوبي پرداخت شده، منش، رفتار و سلوك اين شخصيت است. در واقع سرگذشت و ايضا جهان‌بيني پيرمردي شاد و سرخوش، منطقي و آسان‌گير را مطرح مي‌كند كه به عرض زندگي بيش از طولش اهميت مي‌دهد و از لحظات عمر خود نهايت استفاده را كرده است. او داراي ايدئولوژي (تفكر خاص سياسي) نيست، اما شخصيتي اراده‌گراست‌. تكنوكراتي ماهر و كارآمد براي هر سيستم است. او به لحاظ زندگي و كار از دوران نوجواني با انگليسي‌ها مانند ايراني‌ها چندان احساساتي و رويايي نيست، بلكه بسيار واقع‌گراست و خصلت‌هاي زندگي غربي را مشرب خود ساخته و با آنها راحت كنار آمده است‌. بسيار خوش ذوق و دوستدار زندگي است.از سختي‌ها گله‌مند نيست. حتي در اين سن و سال (دهه نود زندگي‌اش) ورزش مي‌كند و زندگي را دوست دارد. با موسيقي زندگي مي‌كند و آواز مي‌خواند. در اوقات فراغت كيك مي‌پزد و در هفتاد سالگي نقاشي را آموخته و همچنين فرش مي‌بافد و به ديگران آموزش رايگان زبان انگليسي مي‌دهد، مي‌رقصد و سعي مي‌كند شاد باشد. با اراده و منظم است. 
خود شخصيت با زبان خود تعريف مي‌كند كه جواني باهوش بوده و خوب درس خوانده مثلا گواهينامه ششم ابتدايي‌اش را در دوران رضاشاه با نمره خوب گرفته است. در آن زمان سطح بي‌سوادي آن‌قدر بالا بوده كه او مي‌توانسته با اين گواهينامه ششم ابتدايي مدير يك اداره شود، اما بر‌حسب اتفاق در دوران اشغال ايران توسط متفقين در جنگ جهاني دوم به آبادان مي‌رود و به عنوان كارآموز استخدام شركت نفت مي‌شود و به لحاظ هوش بالا و تلاش و مساعي خود كم‌كم درجه بالا‌تري مي‌گيرد، زبان انگليسي ياد مي‌گيرد و سخت مورد اعتماد كاركنان انگليسي شركت نفت شده و به مقامات بالا‌تري ارتقا مي‌يابد. جالب اينكه در فيلم حسن كتيبه كه سياسي نيست و با وجود اينكه خود يكي از بازوهاي سيستم اداره شركت نفت آن دوران است، اشاره كوچكي هم به نابرابري و رفتار مستبدانه و تبعيض‌آميز كارمندان انگليس با مردم و كارگران شركت نفت هم مي‌كند و به درستي رفتار آنها را با 
نص صريح آپارتايد مي‌داند.
در آبادان ازدواج مي‌كند و صاحب فرزنداني مي‌شود. فرزندانش در امريكا و انگليس زندگي مي‌كنند، اما به دليل عشق به ايران و مخصوصا آبادان كه منشا رشد وي بوده است، در ايران مي‌ماند و ميهمان دوستانش مي‌شود. در يكي از اين ميهماني‌ها و تعريف سرگذشت جذابش بوده كه پيشنهاد خانم عابدي را براي ساخت فيلمي از سرگذشت پر فراز و فرودش قبول مي‌كند و منتهاي همكاري را با او انجام مي‌دهد و اين فيلم را به سرانجام مي‌رساند.
عابدي اظهار مي‌كند كه براي ساخت و به اتمام رساندن اين فيلم سختي‌هاي زيادي تحمل كرده و از رنج‌هاي زيادي گذر كرده و مانند خود شخصيت از اين سختي‌ها براي رسيدن به هدف درس گرفته و نهراسيده است.
 اما معتقد است آنچه حاصل شده هنوز مورد رضايت خود او نيست و كاستي‌هايي دارد.او اشاره‌اي هم به اين داشت كه اگر كاركنان مسوول ذي‌ربط مثلا روابط عمومي شركت نفت كمك بيشتري مي‌كردند فيلم او زيبا‌تر و شكيل‌تر و منفعت بيشتري براي شركت نفت داشت.
در پايان نمايش اين مستند، اغلب نظر‌دهندگان مدعو فيلم را تحسين كردند و براي اولين اثر از اين بانو دور از انتظار دانستند. اما يكي از مدعوين انتظارات بيشتري از فيلم داشت و اظهار كرد: اين مستند براي شركت نفتي با چنين اهميتي كه تعدادي از بزرگان ادبيات مانند نجف دريابندري و (يكي، دو نام ديگر) در جريانات آن حضور داشته و خاطراتي از آن نوشته‌اند، جواب نداده است. به نظر نگارنده، انتظار اين مدعو فرا‌تر از فيلم عابدي است.كمبود يا نبود آنچه آن مخاطب محترم درنظر داشت چيزي از ارزش‌هاي اين اثر كم نمي‌كند، زيرا به خوبي پيداست كه اين بانو قصد نداشته مسائلي فراتر و اجتماعي‌تر از آنچه در فيلم آمده را بيان كند. اين فيلم به دور از شعارزدگي مسائل مهمي را مطرح مي‌كند كه به قول يكي از مدعوين عابدي در پاسخ گفت: عابدي دست به انتخاب زده و عامدانه نخواسته فيلم در دام سياست و شعارزدگي بيفتد كه همين دليل حرفه‌اي بودن عابدي را مي‌رساند و فيلم پرتره‌اي خاص شده است.
در پايان برنامه خانم عابدي خبر دادند كه متاسفانه حسن كتيبه دو سال پيش قبل از اينكه فيلم خود را ببيند دارفاني را وداع گفته است. روحش شاد.