زحمات نامرئی برای خراسان

همه ما به محض شنیدن نام روزنامه و روزنامه‌نگاری، ذهن‌مان به سمت خبرنگارهایی می‌رود که اسم‌شان در ابتدای هر مطلب قرار دارد. اما یک روزنامه از زمانی که محتوایش توسط یک خبرنگار تولید می‌شود تا زمانی که به دست مخاطب می‌رسد، مراحل چندین‌گانه‌ای را طی می‌کند که کمتر کسی از آن‌ها خبر دارد. زحمات و دغدغه‌های نامرئی این افراد در مسیر چاپ و توزیع روزنامه شاید دیده نشود اما اگر وجود نداشته باشد، همه زحمات روزنامه‌نگاران ضایع خواهد شد. به بهانه اول تیر، سالروز انتشار روزنامه خراسان با چند نفر از همکاران واحدهای لیتوگرافی، چاپ، اشتراک، توزیع و خدمات صحبت کردیم تا بیشتر از چالش‌های کارشان برای ما بگویند. مثلا با اپراتور دستگاه چاپ صحبت کردیم که دستش در دستگاه گیر می‌کند و در آستانه قطع شدن بوده، با موزعی که نیمه‌های شب به داخل یک چاله با عمق 3 متری سقوط می‌کند و تا آستانه مرگ رفته و همکارهای دیگری مانند تصحیح و صفحه آرایی که همه تلاش‌شان، رسیدن روزنامه به موقع به دست شما مخاطبان و مشترکان محترم روزنامه خراسان است. با ما باشید.
 
حک مطالب به کمک لیزر روی صفحات آلومینیوم «حمید همدانی»، سرپرست واحد لیتوگرافی از چالش‌های اولین مرحله بعد از صفحه‌آرایی صفحات روزنامه می‌گوید بعد از صفحه‌آرایی مطالب روزنامه، یک مرحله قبل از چاپ وجود دارد که باید از صفحات زینک گرفته شود. سپس این زینک‌ها در دستگاه چاپ قرار می‌گیرد و چاپ روزنامه شروع می‌شود. «همدانی» درباره این مرحله می‌گوید: «در واحد لیتوگرافی ما فایل صفحات روزنامه را از واحد صفحه‌آرایی تحویل می‌گیریم. دستگاه‌های لیتوگرافی مطالب و تصاویر روزنامه را روی صفحاتی از جنس آلومینیوم که به آن‌ها زینک می‌گویند، به کمک لیزر حک می‌کند و سپس این صفحات آلومینیومی تحویل واحد چاپ می‌شود تا برای پروسه چاپ از آن استفاده شود». زینک‌ها یک‎بار مصرف هستند وی درباره مدت زمان لازم برای زینک گرفتن هر صفحه می‌گوید: «هر صفحه از زمانی که فایل آن را از واحد صفحه‌آرایی دریافت می‌کنیم، 20 دقیقه طول می‌کشد تا زینک گرفته شود. در این مرحله، خیلی کم پیش می‌آید که دستگاه یا سرورهای‌مان خطا بدهد. اما گاهی پیش می‌آید که محتوای یک صفحه باید تغییر کند که در این لحظات، باید زینک آن صفحه را باطل و دوباره بگیریم چون زینک‌ها یک‎بار مصرف هستند». هر اصلاحی باید در همین مرحله اتفاق بیفتد او درباره چالش‌های این واحد می‌گوید: «برای گرفتن زینک صفحات باید چندین بار آن‌ها را چک کنیم که همه چیز دقیق و مرتب باشد چون در زمان چاپ، اصلاح بسیار سخت و تقریبا نشدنی است. ما در این جا باید حواس‌مان باشد تا ایرادات فونت، عکس و ... در همین واحد جلویش گرفته شود. بنابراین مدام صفحات را به‌طور کلی نگاه می‌کنیم که مشکلی نداشته باشد تا از نیاز به اصلاح در مرحله چاپ پیشگیری شود».                   از تنظیمات کاغذکشی تا مرکب و تای کاغذ برای چاپ «حمید فرجی» سرپرست چاپ رول از شروع کار این واحد با سرویس دستگاه‌ها و بقیه مراحل آن می‌گوید او از سال 87 در روزنامه خراسان مشغول به کار شده و از همان ابتدا در واحد چاپ رول بوده است. «فرجی» درباره مراحل چاپ روزنامه می‌گوید: «همکاران بخش چاپ از ساعت 7 شب با سرویس دستگاه‌های چاپ شروع به کار می‌کنند. تقریبا هر شب از ساعت 8، فعالیت بخش چاپ روزنامه با چاپ صفحات نیازمندی شروع می‌شود. سپس صفحات ضمیمه‌ها و صفحات اصلی طبق برنامه زیر چاپ می‌رود». زینک‌ها را در دستگاه چاپ قرار می‌دهیم سرپرست چاپ رول درباره وظایف اپراتورهای دستگاه‌های چاپ روزنامه می‌گوید: «زمانی که زینک‌ها به دست ما می‌رسد، آن را پانچ کرده و در سیلندر دستگاه چاپ روزنامه قرار می‌دهیم. مرحله بعدی، کاغذکشی است که باید توسط اپراتور انجام شود. سپس تنظیمات ریجستر، تای کاغذ، مرکب و ... توسط اپراتور انجام می‌شود و بقیه کارها توسط دستگاه به صورت اتوماتیک صورت می‌پذیرید». شب‌هایی که مناظره یا فوتبال باشد، کارمان بیشتر طول می‌کشد او درباره چالش‌های این بخش می‌گوید: «الان همکاران ما تجربه بالایی دارند و مشکل خاصی نداریم چون بلدیم با دستگاه‌ها کار کنیم. البته گاهی کاغذ در دستگاه گیر می‌کند که خطا می‌دهد و متوقف می‌شود. بنابراین باید دوباره مرحله کاغذکشی را انجام دهیم تا چاپ از سر گرفته شود. همچنین شب‌هایی که مسابقه فوتبال یا ورزشی مهمی هست یا مثلا این روزها که مناظرات انتخاباتی تا بامداد طول می‌کشد، چون صفحات دیرتر به دست ما می‌رسد، کار چاپ هم بیشتر طول می‌کشد». گاهی فامیل‌هایم هم به کیفیت چاپ اعتراض می‌کنند! او درباره کیفیت چاپ روزنامه می‌گوید: «گاهی اگر عکسی که در صفحه کار شده کیفیت بالایی نداشته باشد، چاپ ضعیف می‌شود. الان نسبتا مرکب خوب استفاده می‌کنیم اما کیفیت کاغذ هم تاثیر زیادی دارد. این‌ها روی کیفیت چاپ و تصویر تاثیر زیادی دارد. جالب است بدانید گاهی خانواده خودم و اقوام به من درباره کیفیت چاپ روزنامه انتقاد می‌کنند اما تمام تلاش ما چاپ با بالاترین کیفیت است».  
 


 
 
 
 
 
 
دستم را فدای چاپ به‌موقع روزنامه کردم «وحید مهربان‌نیک» اپراتور دستگاه چاپ از روزی می‌گوید که دستش در دستگاه گیر کرد و شانس آورد که قطع نشد او 22 خرداد 90 وارد روزنامه خراسان و از همان ابتدا در واحد چاپ رول مشغول به کار شده است. وحید که متولد سال 1364 است، می‌گوید: «از ابتدا که آمدم پای دستگاه 60 بودم که روزنامه را در قطع بزرگ چاپ می‌کرد». یادم رفت دستگاه در حال چرخش است «مهربان‌نیک» چند سال پیش در زمان سرویس دستگاه چاپ دچار حادثه شد. او درباره آن روز می‌گوید: «ما هر روز باید دستگاه چاپ را قبل از شروع به کار سرویس می‌کردیم. من شیلنگ باد را طبق معمول برداشتم و به سراغ دستگاه رفتم. یک قسمتی را در پایین دستگاه دیدم که از شب قبل گرد کاغذ باقی مانده بود و شیلنگ باد را بیشتر از حالت معمول به پایین بردم. همچنان که شیلنگ را بردم پایین، یادم رفت که دستگاه در حال چرخش بود. یکهو سلیندر دستگاه دستم را به سمت خودش کشید و من در آن لحظه، داد زدم اما هیچ فردی حواسش نبود و صدایم را نشنید. تنها چیزی که به ذهنم رسید این بود که یادم آمد دکمه توقف دستگاه کنار دست دیگرم است. با دست چپ زدم روی استپ و دستگاه ایستاد. دوباره چند بار داد زدم تا این که بچه‌ها آمدند سمت من و دیدند که دستم لای دستگاه گیر کرده است. همه این چیزهایی که من درباره حادثه گفتم در 2 یا 3 ثانیه اتفاق افتاد و اگر زدن دکمه استپ 8 ثانیه طول کشیده بود، دست من کلا از مچ قطع شده بود». قبول‌کردم دستم بسوزد تا چاپ روزنامه تاخیر نخورد  از او درباره عملیات امداد و خارج کردن دستش از دستگاه می‌پرسم که می‌گوید: «من 20 دقیقه روی هوا و به سمت داخل دستگاه معلق بودم تا آتش‌نشانی رسید. آن‌ها می‌خواستند سیلندر دستگاه را جابه‌جا کنند اما من گفتم که سال‌هاست با این دستگاه کار می‌کنم و با این جابه‌جایی به دستگاه آسیب می‌خورد و برای چاپ روزنامه فردا به مشکل برمی‌خوریم. خودم به آن‌ها گفتم که دستم بین یک میله و سیلندر گیر کرده است، با فرز آن را برش دهید تا دستم آزاد شود. گفتند با این کار، دستت می‌سوزد چون میله خیلی داغ می‌شود اما دردش را به جان خریدم تا چاپ روزنامه به تاخیر نخورد. در زمان برش، داغی میله روی دستم اثر می‌گذاشت و بدجوری می‌سوخت و با کتری آب روی دستم آب می‌ریختند. همان میله را برش دادند و دستم آزاد شد. سپس رفتم بیمارستان. استخوان بزرگ مچ من کلا جدا شده بود. 2 ماه نتوانستم کار کنم. الان جوش خورده اما به شکل دیگری جوش خورده و تا زمانی که زنده باشم، این برآمدگی مچ دستم یادگاری از روزنامه است که همراهم خواهد ماند».   پرتکرارترین خواسته مشترکان گرفتن تخفیف است «فاطمه پاکروان» کارمند بخش اشتراک از وظایف این بخش می‌گوید و مشترکی که روزی 5 بار با او تماس می‌گیرد «پاکروان» از سال 1382 به روزنامه آمده و از همان ابتدا در واحد اشتراک و توزیع مشغول به کار شده است. او درباره وظیفه اصلی واحد اشتراک و توزیع می‌گوید: «واحد اشتراک، وظیفه آبونمان گرفتن و برنامه‌ریزی برای توزیع به موقع روزنامه و سپس بررسی بازخوردهای مردمی در این روال را دارد. مثلا روزنامه به موقع به دست مخاطب رسیده یا نه، آسیبی ندیده باشد و .... به‌طور کلی پیگیری مسائل بعد از توزیع روزنامه هم با واحد ماست». مشترکان می‌گویند عاشق روزنامه‌ایم اما ... او درباره محتوای بیشتر تماس‌های مشترکان با بخش آن‌ها می‌گوید: «بیشترین نکته‌ای که مردم در تماس با ما مطرح می‌کنند، درخواست تخفیف است. تماس هم زیاد داریم که مشترکان می‌گویند علاقه زیادی به روزنامه داریم ولی به خاطر قیمت اشتراک برای خرید روزنامه مشکل داریم و بعضی‌ها هم مجبور به قطع می‌شوند». مشترکان هر کاری دارند، با ما تماس می‌گیرند بخش اشتراک با فروشندگان روزنامه که شامل دکه‌دارها، کتاب‌فروش‌ها، سوپرمارکت‌ها و ... و مشترکان خانگی هستند، هر روز در ارتباط است. «پاکروان» در همین باره می‌گوید: «چون مشترکان از ابتدای وصل‌شدن اشتراک‌شان با ما ارتباط دارند؛ گاهی هر کاری با هر قسمتی از روزنامه از مدیریت تا تحریریه و ... دارند، با ما تماس می‌گیرند. از این که مثلا چرا عکس‌ها کدر چاپ شده، فلان تیتر خوب نیست، چرا فلان خبرنگار فلان مطلب را چاپ کرده و... . همین الان مخاطبی داریم که هر روز و حتی تا روزی 4 یا 5 بار با ما تماس می‌گیرد و نسبت به مطالب مختلف روزنامه بازخورد می‌دهد. این خانم بسیار علاقه‌مند به روزنامه است و تمام مطالب روزنامه را می‌خواند».   حضور مهمان در موسسه، پراسترس‎ترین لحظات کارمان است «علی نداف» نیروی واحد خدمات از 22 سال حضور در همه بخش‌های موسسه و اتفاقی می‌گوید که خیلی ناراحتش می‌کند این مرد 47ساله زحمتکش که همیشه لبخند بر روی لبانش است، از سال 1381 به روزنامه آمده است. «نداف» در همه بخش‌های موسسه نیروی‌خدماتی بوده از تحریریه بگیرید، چاپ، اداری، آگهی‌ها، کمکی در بخش مدیریت و ... . او در ابتدای صحبت هایش می‌گوید: «چای و منظم‌بودن توزیع آن برای همکاران به‌خصوص در بخش تحریریه خیلی مهم است و اگر اشکالی در این موارد باشد، پیگیر می‌شوند». پذیرایی از مهمان خیلی حساس است «ما دوره‌های پذیرایی و تشریفات در حضور مهمان را گذراندیم». او با این مقدمه می‌افزاید: «به طور کلی، زمانی که مهمانی به موسسه می‌آید، به‌خصوص که مهمان‌های موسسه جزو مسئولان استانی و کشوری هستند، کار ما خیلی حساس است و استرس خاص خودش را دارد. این جاست که باید خیلی حواس‌مان باشد تا هیچ اشتباهی مرتکب نشویم». یک بار چای را روی میز مدیرعامل وقت چپه کردم از «نداف» می‌پرسم که آیا تا حالا پیش‌آمده که چای را چپه کنی که می‌گوید: «یک بار روی میز مدیرعامل وقت چای را چپه کردم. می‌خواستم لیوان چای را بردارم که نصفه خورده بودند، دستم به آن خورد و چپه شد. یک‎سری برگه و سند روی میز بود که خیس شد اما ایشان هیچی به من نگفت». وقتی کسی چای نمی‌خورد، ناراحت می‌شوم از او می‌پرسم که چه مواقعی در کارش از دست دیگران ناراحت می‌شود که می‌گوید: «وقتی برای کسی چای می‌برم، لیوان را برمی‌دارد و نمی‌خورد، ناراحت می‌شوم. اگر بگویم این جور مواقع لاغر می‌شوم، بیراه نگفتم. وقتی یک نفر لیوان چای را برمی‌دارد، باید نوش جان کند تا خستگی از تن من دربرود». پسرم عاشق زندگی‌سلام است او سه تا فرزند دارد که یکی از آن‌ها پسر 7ساله‌اش است. نداف می‌گوید: «پسرم هر روز، زندگی‌سلام‌های روزنامه را برای خودش برمی‌دارد و آن‌ها را جمع می‎کند و کنار می‌گذارد. طرفدار بخش سرگرمی کودکانه در زندگی سلام است. من خودم هم هر روز باید هر جور شده صفحه حوادث را بخوانم چون علاقه زیادی به آن دارم.»  
 
 
 
 
 
 
 
خاطرات ترسناک زیادی دارم! «مهدی قسیمی» که پدرش هم موزع روزنامه بوده، از افتادن در یک چاله با عمق 3متری در نیمه‌های شب و چالش‌های این شغل در زمستان و تاریکی می‌گوید «مهدی» از سال 85 به بخش توزیع روزنامه خراسان آمده و جالب‌تر این که پدرش هم موزع روزنامه خراسان بوده و الان بازنشسته شده است. او در ابتدای صحبت‌هایش می‌گوید: «ما از ساعت 12 شب به روزنامه می‌آییم و بعد از بسته‌بندی روزنامه‌ها، آن ها را در خورجین موتورسیکلت‌مان می‌گذاریم تا قبل از سپیده صبح به دست مخاطبان خوب خراسان برسد. کار ما تقریبا از ساعت 3 شب برای توزیع روزنامه شروع می‌شود و اگر اتفاق خاصی نیفتد، هوا خوب باشد، موتورمان خراب نشود و ... حداقل 4 ساعت طول می‌کشد تا همه روزنامه‌ها را به مخاطبان برسانیم». شانس آوردم که در چاله زنده ماندم او یک خاطره از روزی که در مسیر توزیع روزنامه، مرگ را به چشم خودش دیده هم می‌گوید: «یک شب در حال توزیع بودم که ناگهان افتادم در یک چاله بزرگ. ظاهرا زمین زیر موتورم به اندازه 4 در 4 متر فرونشست کرد و به عمق 3 متری یک چاله بزرگ سقوط کردم. یک لحظه خیلی ترسیدم و مرگ را به چشم خودم دیدم. بعد با گوشی‌ام با پدرم تماس گرفتم و او آمد تا من را بالا بکشد. چند دقیقه بعد هم آتش‌نشانی آمد و موتورم را بالا کشید. در همان لحظه، یک سنگ بزرگی سر خورد و دقیقا به همان جایی افتاد که من موقع سقوط نشسته بودم. اگر چند لحظه دیرتر بیرون آمده بودم، معلوم نیست چه بلایی سرم می آمد چون اصلا زیر سنگ له می شدم. درباره فصل زمستان هم که نیازی به توضیح نیست. بعضی شب‌ها که برف و باران می‌آید، آن‌قدر اذیت می‌شوم که گاهی روی موتور گریه‌ام می‌گیرد اما کاری را که قبول کردم باید انجام بدهم». یکهو یک نفر با کلاش پرید جلوی من! او یک خاطره ترسناک دیگر هم دارد و می‌گوید: «یک بار در حال توزیع روزنامه در تاریکی شب بودم که یکهو دیدم یک نفر با اسلحه یا چیزی شبیه به آن در تاریکی شب پرید جلوی من. در آن لحظه فقط گاز موتور را گرفتم و فرار کردم. بعدش با پلیس هم در آن جا دور زدیم اما کسی را پیدا نکردیم. خیلی وحشتناک بود. من تا یک هفته جرئت نمی‌کردم در آن منطقه پایم را بگذارم». بعضی مشترکان ساعت 4 صبح پشت در خانه‌شان منتظرم هستند او درباره مخاطبان روزنامه هم می‌گوید: «بعضی از مشترکان روزنامه هستند که در ساعت 4 یا 5 صبح منتظر روزنامه هستند. این افراد به محضی که صدای موتور من را می‌شنوند، قبل از این که روزنامه را در صندوق بیندازم، خودشان را می‌رسانند تا سریع‌تر روزنامه را از من بگیرند و بخوانند. همین چند روز پیش هم یک نفر از مشترکان جلوی در نشسته بود تا من برسم و روزنامه را بگیرد و زودتر بخواند. از این افراد زیاد داریم که عاشقانه دوست دارند که روزنامه را اول‌وقت بخوانند».