سکوت سینما و سینماگران ایرانی در حوزه سینمای دینی
[شهروند] همهساله در آستانه مناسبتهای مذهبی این پرسش در فضای ذهنی فعالان و کارشناسان سینمای ایران مطرح میشود که راز بیتوجهی سینمای ایران به سینمای دینی چیست؟ پرسشی که امسال هم- یکبار دیگر- در آستانه عید بزرگ غدیر به ذهن آمده و این کمبود حیاتی را یکبار دیگر به یادآوری نشسته است؛ بهخصوص با توجه به این حقیقت که سینمای دینی نهتنها یکی از مهمترین گونههای سینمایی در تمام دنیا که فارغ از هرگونه انگاره مذهبی، در جوامعی چون ایران که دین در فضای زندگی و حکمرانی جاری است، نوعی جریان تبلیغاتی نیز بهحساب میآید. ولی با این حال سینمای دینی در کشور ما با وجود سبقه و سابقه طولانیاش، هیچگاه تداوم چندانی نداشته و تبدیل به یک جریان سینمایی نشده است.
این مطلب میکوشد به بهانه فرارسیدن یکی از مهمترین اعیاد مذهبی این سامان نگاهی به این موضوع داشته باشد که چرا سینمای دینی هیچگاه در این سامان بسامان نرسیده است. کمبودی که میتواند دلایل بیشماری داشته باشد؛ از دشواریهای آشکار و نهان فعالیت در این سینما تا ایرادات موجود در زمینه تامین سرمایه این قبیل آثار و البته مسائل و مواردی چون حساسیتهای ریز و درشت نهادهای گوناگون و همچنین بدبینی مخاطبان از ساختار و مضمون اغلب شعاری تجربیاتی که در این حوزه به عمل آمده است. بگذریم از اینکه شماری از نمونههای جدید این نوع سینما- از قبیل «رستاخیز»- نشان میدهد که در این زمینه پیشرفتهایی حاصل آمده و شعارزدگی دست از سر سینمای دینی ایران برداشته است...
سینمای دینی که در هر کشوری بسته به جریان فرهنگی و اعتقادی آن کشور مشخصههای متفاوتی- از سینمای دینی صرف تا سینمای حماسی و سینمای نمادگرای موسوم بهمعناگرا و انواع و اقسام مختلف دیگر- میتواند داشته باشد؛ تاکنون در کشور ما بیشتر در قالب سینمایی درباره تاریخ صدر اسلام حیات داشته و همین هم باعث شده این نهال تبدیل به درختی تناور نتواند شود. بهخصوص که اینگونه آثار بهواسطه ساختار گسترده خود، برنامهریزی و هزینههای بسیاری را میطلبند که این ملزومات، با توجه به کمبود منابع، ناملایماتی را در مسیر تولیدات این گونه رقم زده است. اتفاقی که نه مطلوب سینمای ایران میتواند باشد و نه مطلوب نهادهای متولی مذهب.
با این حال همواره نخستین موردی که درباره دلیل کمرنگ بودن سینمای دینی در متن سینمای ایران عنوان شده، عدمدغدغهمندی جریانساز مدیران و فعالان سینمایی این حوزه است که اجازه نداده تولیدات این حوزه از نظر کمی به حدی از تکثر برسند که بتوان بهعنوان یک جریان سینمایی ازشان یاد کرد.
کمبود سرمایه
در اینکه چرا چنین اتفاقی در سینمای ما رخ داده و مانع از پا گرفتن سینمای دینی شده، یکی از نخستین دلایلش میتواند کمبود منابع سرمایهای باشد. درواقع فعالان سینمای دینی همواره از کمبود و حتی نبود بودجه و امکانات نالان بودهاند و البته برخی نیز از عدمهمراهی برخی مسئولان گله کردهاند. در این زمینه مرور مسائل و مصایب شماری از مهمترین آثار دینی سینمای ایران میتواند آموزنده باشد. مثلا میتوان «ملک سلیمان» را مثال زد که با وجود مرارتهای بسیاری که در زمان تولید با آن مواجه بود؛ با اینکه بیش از یکونیم دهه از انتشار خبر تولید فصل دوم این فیلم میگذرد، اما هنوز اتفاقی برای آن رخ نداده است. فیلم «رستاخیز» هم با مسائل و مصایب بسیاری در مسیر تولید و پستولیدش روبهرو بود و هنوز و همچنان هم این مشکلات به پایان نرسیده و این فیلم رنگپرده را ندیده است. نکته جالب اینکه این اتفاق حتی برای فیلمی مانند «محمد(ص)» نیز- که قرار بود دو فصل دیگر نیز داشته باشد- تکرار شد و به فرآیند تولید نرسید.
البته در این میان مشکل یا باگ بزرگی که در مسیر اختصاص بودجه به سینمای دینی وجود دارد این است که مدیران هماکنون تولیدات مربوط به سینمای مقاومت را نیز در دایره شمول یکسانی با سینمای دینی قرار میدهند و این اتفاق، زمینه این تصور اشتباه را رقم میزند که حمایت از آثار مقاومت همردیف حمایت از سینمای دینی است و بهعبارت بهتر حمایت از سینمای مقاومت به کاهش حمایت از سینمای دینی منجر میشود.
معضل تکراری
البته این معضل در تولیدات دینی تلویزیون نیز به وضوح قابل مشاهده است. مشکلاتی که در مسیر سریال «یوسف پیامبر» رقم خورد و پس از آن هم پروژه عظیم «موسی (ع») را چندین و چند سال بهدلیل نبود بودجه و امکانات تقریبا مسکوت گذاشت و این در حالی است که انتظار میرود تلویزیون نهایت همکاری را با پروژههای تا این حد معروف کارگردانان سرشناس به عمل آورد؛ اما این اتفاق تاکنون رخ نداده و این نشان میدهد وقتی برخورد با پروژههای دینی چهرههای سرشناسی چون ابراهیم حاتمیکیا چنین است، پس باید دید تولید پروژههایی که از چهرههای شناختهشده بهره نمیبرند، چه روند فرسایشی و خستهکنندهای خواهند داشت و تا چه حدی موجب دلسردی فعالان این حوزه خواهند شد.
حرف آخر
چنین رویکردی است که موجب شده تولیدات سینمای دینی چنان کم شده باشد که در چند سال گذشته در مناسبتهای مذهبی مهمی چون محرم و صفر و حتی ماه رمضان هیچ اثری که مرتبط با این ماهها و حال و هوای آنها باشد، روی پرده نیامده و بدتر از آن، تلویزیون هم مجبور به نمایش هزارباره سریالهایی چون «مختارنامه» و «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد» شده است. در این میان مسئولان سینمایی و فعالان سینمای دینی نیز جز اعلام نارضایتی خود از وضعیت کنونی، گامی برای بهبود شرایط برنمیدارند- و شاید هم نمیتوانند- و بنابراین متأسفانه اتفاق چندانی در این حوزه رقم نمیخورد. این در حالی است که استقبالی که مخاطبان در طول چند دهه از تولیدات دینی به عمل آوردهاند، نشاندهنده این واقعیت است که این پروژهها با وجود سختی کار و هزینههای بالایی که میطلبند، در گیشه با واکنش خوب مخاطب مواجه میشوند و از این طریق میتوان یکی از چالشهای محتوایی مهم سینمای ایران را نیز مرتفع کرد.
از زبان سینماگر
فیلم دینی آری سینمای دینی نه!
[فرزاد موتمن] ذکر این نکته را لازم میدانم که دین یک ایدئولوژی است، اما ژانرهای سینمایی براساس ایدئولوژی بهوجود نمیآیند و برای همین هم ترکیب سینمای دینی مشکل ماهیتی و ذاتی دارد. ولی با این حال فیلم دینی وجود دارد- و فیلمهای دینی خوبی هم تاکنون ساخته شدهاند. فیلم دینی به لحاظ فرم با فیلمهای سینمای دیگر تفاوت دارد. فیلم راجع به حضرت مسیح(ع) زیاد ساخته میشود، اما تنها فیلم «انجیل متی» است که فیلم خوبی در زمینه سینمای دینی است وگرنه اینکه ما زندگی حضرت یوسف(ع) را بهصورت فوتورمان (داستانی که از کنار هم قرار دادن چند عکس شکل میگیرد) بسازیم فایدهای ندارد؛ بلکه باید بتوانیم داستانی را روایت کنیم که بتواند پلی به جامعه فعلی بزند. اگر میخواهیم فیلمی درباره عاشورا بسازیم باید این فیلم بتواند با انسان امروزی و دغدغههای او ارتباط برقرار کند.
از زبان مدیر فرهنگی
سینمای دینی چیست؟!
[محمدمهدی عسگرپور] اعتقاد شخصی من طبقهبندی را نمیپسندد. هنر را نمیشود طبقهبندی و تعریف کرد. با این دستهبندیها رانت ایجاد میشود. درواقع اگر این دستهبندیها را برداریم، فیلمسازان بیشتر بهخود واقعیتشان نزدیک میشوند. سینمای ایران هماکنون اینگونه شده است که فیلمسازان در یک مسیری نهادینه میشوند. به من هم میگویند فیلمساز دینی و اگر بخواهم در یک فضای دیگری کار بسازم، این امکان وجود ندارد، چون میگویند تو باید فقط در این مسیر باشی. با اینکه من فیلم خودم «قدمگاه» را هم در دسته فیلمهای دینی نمیدانم و لفظ معناگرا را هم اشتباه بزرگی میدانم. همان سالها هم وقتی برای فیلم «قدمگاه» همین عنوان سینمایی را بهکار بردند، همین را بهشان گفتم. درصورتی که من قاعدتا باید از چنین لقبی خوشحال میشدم، اما همان زمان هم گفتم که این لفظ معناگرا درست نیست.
از زبان فیلمساز جهانی
فیلم اخلاقی و فیلم دینی
[مجید مجیدی] با اینکه بسیاری از کارشناسان و منتقدان فیلمهای من ازجمله «محمد رسولالله» و «بچههای آسمان» را در دسته سینمای دینی قرار میدهند، اما من این آثار را فیلمهای بیوگرافیک با مضامین دینی و اخلاقی میدانم؛ با اینکه به جد معتقدم همه آثاری که در حوزه انسان، معارف و اخلاق ساخته میشوند، بخشی از سینمای دینی هستند و برای داشتن فیلم دینی لازم نیست مستقیم سراغ دین رفت. فکر میکنم پرداختن به موضوعات اخلاقی و مسائل اجتماعی که منتهی به اخلاق و امید میشود، جلوههایی از نگاه دینی هستند. از همین رو هم هست که بسیاری از کارشناسان سینما و حتی مذهب فیلمهایی چون «رنگ خدا»، «خورشید» و «بچههای آسمان» را هم که همگی رویکردی معناگرا و اخلاقی دارند، مانند فیلمی چون «محمد رسولالله» که مستقیم درباره دین اسلام و زندگی رسول خداست؛ آثار دینی میدانند.