شکوه غدیر در شعر شاعران فارسی ‌زبان معاصر


گروه ادب و هنر- چشمه جوشان غدیر همچنان پس از قرن‌ها ارادتمندان و شیفتگان امیرمومنان، حضرت علی(ع) را بر سر ذوق می‌آورد و بیت‌هایی ناب بر زبانشان در وصف واقعه غدیر خم و به امامت رسیدن حضرت علی(ع) جاری می‌شود. نه تنها شاعران کهن ادب فارسی مانند کسایی مروزی، منوچهری دامغانی، عطار نیشابوری و... در وصف امیر مومنان و عید غدیر شعر سروده‌اند، بلکه در روزگار معاصر هم شاعران بزرگ ایرانی و دیگر کشورها از جمله افغانستان، پاکستان، ترکیه، هندوستان و... نیز غدیر خم و حضرت علی(ع) را با زبان شعر گرامی داشته‌اند. طبق پژوهش‌های انجام‌شده در 14قرن گذشته شاعران پارسی گوی بیش از صد  غدیریه و غدیرواره سروده‌اند و در پنجاه سال اخیر نیز صدها شعر در توصیف شکوه غدیرخم به جا مانده‌است. به مناسبت فرا رسیدن عید بزرگ غدیرخم به ذکر چند نمونه از اشعار شاعران معاصر در وصف غدیر و امام اول شیعیان پرداخته‌ایم.

شهریار

محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار، شاعر بزرگ معاصر (1283-1367) است که اشعار متعددی در مدح امیر مومنان، حضرت علی(ع) و واقعه غدیرخم از خود به یادگار گذاشته‌است. یکی از این اشعار، مستزادی است که در ادامه می‌خوانید:
یا علی نام تو بردم نه غمی ماند و نه همّی


بابی انت و امی
گوییا هیچ نه همّی به دلم بوده نه غمّی
بابی انت و امی
تو که از مرگ و حیات این همه فخری و مباهات
علی ای قبله حاجات
گویی آن دزد شقی تیغ نیالوده به سمّی
بابی انت و امی
گویی آن فاجعه دشت بلا هیچ نبوده است
درِ این غم نگشوده است
سینه هیچ شهیدی نخراشیده به سُمّی
بابی انت و امی
حق اگر جلوۀ با وجه اَتَمّ کرده در انسان
کان نه سهل است و نه آسان
به خود حق که تو آن جلوۀ با وجه اتمّی
بابی انت و امی
منکر عید غدیرخم و آن خطبه و تنزیل
با کر و کور چه عید و چه غدیری و چه خمّی
بابی انت و امی



ملک الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار، شاعر سنت‌گرای معاصر(1266-1330 شمسی) از دیگر شاعرانی است که در وصف رخداد غدیرخم شعر سروده‌است:
در غدیرخم امروز باده‌ای به جوش آمد
کز صفای او روشن جان باده‌نوش آمد
وان مبشّر رحمت باز در خروش آمد
کان صنم که از عشاق برده عقل و هوش آمد
با هیولیِ توحید در لباس انسانی
در غدیرخم یزدان گفت مر پیمبر را
کز پی کمال دین شو پذیره حیدر را
پس پیمبر اندر دشت بر نهاد منبر را
برد بر سر منبر حیدر فلک‌فر را
شد جهان دل روشن زان دو شمس روحانی
گفت بشنوید ای قوم! قول حق تعالی را
هم به جان بیاویزید گوهر تولا را
پوزش آورید از جان این ستوده مولا را
این وصیّ بر حق را این ولیّ والا را
با رضای او کوشید در رضای یزدانی



یوسفعلی میرشکاک


یوسفعلی میرشکاک، شاعر و نویسنده برجسته معاصر در مجموعه شعر «ماه و کتان»، شعری درباره غدیرخم دارد که از این قرار است:
ماه صد آیینه دارد نیمه شب‌ها در غدیر
روزها می‌گسترد خورشید خود را در غدیر
سدرها این سوتر از اندوه کوه افتاده‌اند
هم‌عنان با ابرها افتاده آن‌سوتر غدیر
بادها از سایه شاهین سبک رفتارتر
بام سنگین بر فراز بال زیر پر غدیر
عزم ابراهیم در تبعید جان و تن سپهر
در وداع یار و همسر گریه هاجر غدیر
با جلال صخره‌ها چون هیئت هاشم جمیل
در میان بارگاه حشمت قیصر غدیر
پیش چشم آسمان پیشانی باز علی
آفتاب روی زهرا در پس معجز غدیر
دیده باشی ژرف اگر گویی به جای مصطفی
خفته همچون مرتضی آسوده در بستر غدیر


محمدکاظم کاظمی، از افغانستان

محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسنده اهل افغانستان در سال 1376 غدیریه‌ای متفاوت سروده که در مجموعه شعر «شمشیر و جغرافیا» به چاپ رسیده‌است. بخشی از این مثنوی را می‌خوانید:
ای بشر! خانه نهادی و نگفتی خام است
کفر کردی و نگفتی که چه در فرجام است
چشم بستی و ندیدی که در آن یوم شگفت
چه پدید آمد از این پرده بر این قوم شگفت
...
چه توان کرد فراموشی گُل در گِل را؟
دین کامل‌شده و مردم ناکامل را
غول گرمازده را چشمه و مرداب یکی است
کور بیناشده را گوهر و شب تاب یکی است
...
کفر کردی بشر! این عید مبارک بادت
پس از آن دوزخ جاوید مبارک بادت
...
تا از این پس نرود گفته پیر از یادت
آفتابی که برآمد به غدیر از یادت


بلرام شکلا، از هندوستان


دکتر بلرام شکلا، شاعر اهل هندوستان که پیش از این در محضر رهبر انقلاب هم شعرخوانی کرده‌، شعری در وصف حضرت علی(ع) سروده که بسیار مورد توجه قرار گرفته است:
به من رساند نسیم سحر سلام علی
برهمنم که شدم چون عجم غلام علی
من ضعیف چگونه به شعر پردازم
کنار معجزه کامل کلام علی
چو کودکی که محبت ز مادر آموزد
خوشم که نکته می‌آموزم از مرام علی
ز بندهای جهان آن زمان رها گشتم
که اوفتادم چون مرغکی به دام علی
مساز بطن خودت را چو گور جانداران
مرا غلام کند این صدا ز کام علی
علی علی و علی عالی و علی اعلا
پر است هفت ممالک ز عطر نام علی


شاه نیاز احمد بریلوی از پاکستان

شاه نیاز احمد بریلوی، شاعر اهل پاکستان در مدح حضرت علی(ع) چنین سروده‌است:
زهی عز و جلال بوترابی فخر انسانی
علی مرتضی مشکل‌گشای شیر یزدانی
ولی حق وصی مصطفی دریای فیضایی
امام دو جهانی قبله دینی و ایمانی
امیر کشور فقری شه اقلیم عرفانی
خداگویی خدابینی خدادانی خداشانی
انیس محفل انسی جلیس مجلس قدسی
سرور جان خاصانی نشاط روح پاکانی
مه ظلمت‌گشای مشعل تاریکی عالم
سراپا جلوه نوری تمامی مهر تابانی
پیمبر بر سر منبر نشست و خواند مولایش
که تا مولایی‌اش را باشد اندر خلق برهانی