روزنامه خراسان
1403/04/06
قهرمانانه در آتشِ زاگرس
بیشتر از یک هفته است آتش به جان زاگرس افتادهاست و این آتش دارد منطقه به منطقه خاموش میشود. البته این اتفاق به خاطر حالوهوای سیاسی این روزها و انتخابات ریاست جمهوری به حاشیه رفته است. پشت همه آتشسوزیهایی که جنگلهای زاگرس را میسوزاند و خاموش میشوند، چهرههایی آتش را به جان میخرند که شاید ما هیچوقت آنها را نمیبینیم. یکی از این افراد، «یدا... زینیوند» است که در چند روز گذشته، تصویر چهره باندپیچیشدهاش دارد در کانالهای مختلف خبری و صفحههای اینستاگرام با جملههایی مانند «قهرمان وطن در دفاع از جنگلهای زاگرس» یا «غیرت و شرف اگر تصویر بود» دستبه دست میشود. سر و صورت و دستهایش سوخته است و از روی صورت باندپیچیشدهاش به زحمت میشود چشمهایش را دید. «یدا... زینیوند» رئیس یگان حفاظت منابع طبیعی درهشهر در استان ایلام است و زمانی برای او این اتفاق میافتد که در حال مهار آتشسوزی کبیرکوه به دلِ آتش میزند. کبیرکوه یکی از کوههای طولانی زاگرس و در سیمره جایی در مرز استانهای ایلام و لرستان قرار دارد. یکی از کهنزیستگاههای زاگرس است که قدمت آن به دهها میلیون سال قبل و دوره کرتاسه برمیگردد. وقتی بعضی پستانداران کوچک بهوجود آمدند و دایناسورها منقرض شدند. یدا... هیچوقت تابِ دیدنِ آتشگرفتن حتی یک تکدرخت را ندارد و احترامش به طبیعت را میتوان وقتی صحبت از درخت و جنگل میشود، فهمید. با این قهرمان که دو دهه از عمرش را صرف جنگلبانی و نگهبانی از جنگلهای زاگرس که بخش مهمی از طبیعت ایران است، کرده است گفتوگو کردیم و ثمره آن را میتوانید در پرونده امروز زندگی سلام بخوانید. زاگرس یکی از بزرگترین و اصلیترین رویشگاه گونههای مختلف بهخصوص بلوط در ایران است. بد نیست بدانید جنگلهای زاگرس در 9استان کشور پراکندگی دارد و با 6میلیون هکتار مساحت، 40درصد جنگلهای ایران را تشکیل میدهد و به همین دلیل حفظ آن اهمیت بالایی برای جانداران، جانوران و انسانها دارد.در محاصره آتش بودم
یدا... 59ساله است و تقریبا 20 سال است که در منابع طبیعی استان ایلام خدمت میکند. از او میپرسم چطور شد که صورتش در آتش سوخت و او روز آتشسوزیِ جنگل را اینطور روایت میکند :« 26، 27خرداد بود که آتشسوزی کبیرکوه را به ما گزارش دادند. ما هم طبق مسئولیت کاریمان رفتیم و شروع کردیم به خاموش کردن آتش که خیلی هم گسترده شدهبود. در حال خاموشکردن بودم که متاسفانه باد شدیدی ایجاد شد؛ من در محاصره آتش قرارگرفتم و سر و صورتم به صورت کامل سوخت.» میپرسم پس چطور نجات پیدا کردید و پاسخ میدهد: «با نیرویی که خودم داشتم خودم را از آتش بیرون کشیدم. قبلا هم دچار آتشسوزی شدم ولی نه به این صورت. این بار توانستم یک جوری خودم را نجات بدهم . الان آتش درهشهر مهار شده اما الان [تا لحظه تنظیم این گزارش ] آتش به لرستان رسیده است. متاسفانه باد، آتش را هدایت میکند و اگر باد نباشد ضرر و زیان کمتری به جنگل میرسد. ما در این فصل آتشسوزی زیاد داریم. یک بخش داریم به اسم ماژین که به دلیل درگیری طایفهای هر ساله یک آتشسوزی ثابت داریم و از سه تا پنج روز آنجا هستیم تا آتش را خاموش کنیم. متاسفانه کسی قدمی برنمیدارد تا آشتی صورت بگیرد و حداقل جنگلها کمتر بسوزند.» تابستان که میشود کلا آتشسوزی داریم از صحبتهای زینیوند متوجه میشوم جنگلبانها در جنگلهای زاگرس بهار و تابستانِ سخت و پرکاری را پشت سر میگذرانند و یک شعله آتش کافی است تا آتش از ایلام به لرستان و از استانهای دیگر به مناطق دیگر برسد. او در پاسخ به این که هر چند وقت یکبار آتشسوزی به جان زاگرس میافتد، میگوید:«والا ایام تابستان که میشود ما کلا آتشسوزی داریم. یعنی هر پنج روز یا 10روز یک بار آتشسوزی اتفاق میافتد و بیشتر به خاطر آتشی است که مردم درست میکنند. البته به نظر من بیشتر آنها عمدی است. وقتی به ما اعلام میکنند ما مامور هستیم و میرویم آتش را خاموش میکنیم و برمیگردیم. مدت زیادی است در بیشتر عملیاتهای مهار آتشسوزی شرکت میکنم و اگر ببینم یک درخت در معرض آتش است سریع خودم را میرسانم. یعنی دوست ندارم حتی یک درخت لطمه ببیند. بعضی وقتها مردم هم در خاموشکردن آتش کمک میکنند اما بیشتر کار وقتی در منطقه آتشسوزی میشود با نیروهای منابع طبیعی است.» دکتر گفت شاید درمانت یک سال طول بکشد وقتی با آقای زینیوند تماس میگیرم صداها را خوب تشخیص نمیدهد و به همراه همسرش و چند نفر دیگر در جاده ایلام به خرمآباد است. بعضی سوالات را همراهانش برای او با صدای بلند تکرار میکنند و بعضی جملهها را برایش به زبان محلی خودشان ترجمه میکنند. وقتی از او میپرسم با آن وضعیت جسمی در جاده چه میکنید، میگوید :«در راه خرمآبادم چون استان ایلام دکتر خصوصی ندارد که من را معالجه کند. من برای درمان باید بین ایلام و خرمآباد بروم و بیایم. خدا شاهد است دکتر گفت شاید یک سال طول بکشد صورتت به حالت اولیه برگردد. هزینههای درمان را هم تا الان خودم دادم و کسی چیزی به من نداده است. خیلی از مسئولان شهری و استان آمدند عیادتم اما بیشتر یک عیادت سرپایی بود. من واقعا خیلی آسیب دیدم و تا الان کمکی به من نشده است.» از او درباره سختترین روزی که در حین 20 سال خدمت داشته است، میپرسم و پاسخ میدهد :«پارسال تابستان بود. خلافکاران داشتند در جنگل به یک درخت بنه تیشه میزدند تا شیرهاش را بگیرند. وقتی ما را دیدند تیراندازی کردند و من تنها ماندم. راه را هم گم کردم تا بالاخره شب خودم را به خانهمان رساندم.» دمنده نباشد با شاخه درخت، آتش را خاموش میکنیم آتش شوخی ندارد و ممکن است در یک چشم بههم زدن آنقدر شعلهور شود که همهچیز و همهجا را به خاکستر تبدیل کند. این موقعیت سختی است که محیطبانها و جنگلبانها زیاد آن را تجربه کردند. از آقای زینیوند میپرسم آتشسوزیها را در جنگل چطور مهار میکنند و او اینطور توضیح میدهد: «ما با دمنده آتش را مهار میکنیم. نمیدانم دیدید یا نه، این دستگاه، باد تولید میکند. بعضی مواقع که این وسیله را نداریم با شاخه درخت آتش را خاموش میکنیم. متاسفانه تجهیزات ما خیلی کم است و باعث میشود خودمان آسیب جدی ببینیم. پارسال یک آتشسوزی داشتیم که 3روز و 3شب با آتش مبارزه کردیم. اگر میشود به گوش مسئولان برسانید که هلیکوپتر، آبپاش و پهپادی به استان ما بدهند که کمتر اذیت شویم. چون این فصل هر روز با آتش درگیریم. جنگلمان زیاد است و این جوری همه چیز از بین میرود. کسانی که در جنگل کار میکنند با جانشان سر کار میروند یعنی جانشان را گذاشتند کف دستشان، دارند خدمت میکنند ولی متاسفانه دولت به جنگلبانها به آن معنا رسیدگی نمیکند.» بارها کبک و جوجههایش در لانه سوختهاند ویدئوی غمانگیزی منتشر و ادعا شدهاست صداهای داخل ویدئو صدای حیواناتی است که در آتش میسوزند یا برای خانوادهشان که در آتش گیر افتادهاند، ناله میکنند. زاگرس پناه امن بسیاری از جانداران است و در آن از سنجاب ایرانی، گوزن و کبک تا درختهای بنه، ارغوان، کیکم و بلوط زیست میکنند. جنگلهای بلوط منطقه زاگرس از جنوب غرب استان آذربایجان غربی شروع میشود و در ادامه غرب ایران یعنی غرب کردستان و کرمانشاه، شرق ایلام و غرب لرستان و سپس جنوب غرب ایران یعنی بخشهایی از استان چهارمحالوبختیاری، کهگیلویه و بویر احمد، شرق خوزستان و شمالغرب فارس را طی میکند و به همین دلیل یکی از جنگلهای پراهمیت ایران از نظر زیستی برای جانوران و درختان است. زینیوند گریزی به خاطرات تلخ و دیدههایش در آتشسوزیهای جنگلی میزند و روایت میکند :«من طبیعتدوستم و گفتم شاید بتوانم در جنگل یک خدمتی به کشورم بکنم. حدود دو سال دیگر بازنشسته میشوم ولی هیچوقت از خدمت در منابع طبیعی پشیمان نشدم. در آتشسوزیهای جنگل چیزهای تلخی دیدم. در جنگل زاگرس و در جنگلهای درهشهر درختهای بلوط، بنه و حیوانات و پرندههای زیادی مانند کبک زندگی میکنند. این آتشسوزی به غیر از درختها به حیوانات جنگل هم آسیب میزند و جنگل را نابود میکند. بارها بوده یک کبک به خاطر تخمهایش از لانه فرار نکردهاست و خودش و جوجههایش با هم سوختهاند. این صحنهها را متاسفانه زیاد دیدم.» زمستانها بلوط میکارم ولی... «من دوستدار طبیعت هستم و دوست دارم درختها سرپا بمانند و مردم از طبیعت لذت ببرند. منطقه ما هم منطقه بسیار زیبا و جنگلی است. اگر ببینم کسی آتش روشن کرده است اول راهنمایی میکنم که با هر وسیلهای که دارد آتش را خاموش کند اما اگر بفهمم از روی عمد این کار را انجام داده است با او برخورد میکنم.» زینیوند با این مقدمه به این که احیای جنگل کار زمانبر و بسیار سختی است، اشاره میکند و مشکلاتی را که سرِ راه احیای جنگل زاگرس است توضیح میدهد :«اگر بخواهیم جنگلمان احیا شود کارهای زیادی باید بکنیم. دامها زیاد وارد عرصهها میشوند. کار ما در زمستان بیشتر این است که تخم بلوط بکاریم. البته بعضی وقتها که بیکارم هم خودم دلی این کار را میکنم و در جنگل بلوط میکارم.الان منطقهای داریم که احیایش کردیم ولی متاسفانه دامها بیش از اندازه وارد جنگل میشوند و اگر تخم بلوطی بکاریم، تا سبز میشود گوسفندها به سراغش میروند و آن را میخورند و نمیگذارند بلوط بزرگ شود.» او ادامه میدهد: «همه خانواده من عشق و علاقهشان طبیعت است و هر کاری از دستشان بربیاید برای طبیعت انجام میدهند. دخترم یک شب در جاده آتشسوزی دیده است. خودش و پسر دوسالهاش از خودرو پیاده شده و رفتهاند آتش را خاموش کنند تا آتش بزرگتر نشود.» متخلف گفت کاری میکنم اسم خودت یادت برود! وقتی به دنبال شماره یدا... زینیوند بودم خیلیها گفتند او اهل خطر است و به غیر از این سوختگی، بارها دچار مصدومیت شده و حتی موردحمله برخی مخربان منابع طبیعی هم قرار گرفته است. از خودش درباره این موضوع میپرسم و میگوید :«من همیشه با کسانی که متخلف هستند، مواجهم و بهجد با آنها مبارزه میکنم. ساعت 3 صبح و ساعت 5صبح، فرقی ندارد. با کسانی که تخلف کنند مبارزه میکنم. پارسال به منطقهای رفتیم که به آن «گرز لنگر» میگویند. منطقهای است که 20کیلومتر با درهشهر فاصله دارد. ما در آن منطقه با متخلفان درگیر شدیم و متاسفانه به نیروهای ما با تفنگ شلیک کردند. من هم از ناحیه پا زخمی شدم و بچهها من را به پایین کوهستان آوردند ولی خیلی لطمه دیدم. کار متخلفان در منطقه ما مختلف است؛ قاچاق چوب، زغال گرفتن، آدامس کوهی و شیره درخت. درخت را با تیشه میزنند و شیرهاش را میگیرند و میفروشند. این کار باعث خشک شدن درخت به خصوص درخت بنه میشود. ما هر روز درگیر متخلفان هستیم و با آنها، سروکار داریم ولی وقتی متخلف را تحویل میدهیم نه جریمه آنچنانی دارد و نه زندانی. بعد از دو روز متخلف میآید و مسخرهمان میکند. تازه تهدید هم میکند. خیلی از این موارد پیش آمده است. یک بار یکی از متخلفان تهدیدم کرد و گفت شماره ماشینت را میدانم و خانهات را هم بلدم. کاری میکنم که اسم خودت از یادت برود.»
سایر اخبار این روزنامه
قهرمانانه در آتشِ زاگرس
هواداران علیه هلدینگ و نکونام
اجرای 3 پیمان بین المللی پیش روی دولت چهاردهم
باند سرقت پراید متلاشی شد
انتخابات و مواضع سلبی و ایجابی نامزدها
حسن ختام آرام مناظره ها
ایران سرافراز با مشارکت حداکثری
آییننامه همسانسازی حقوق ابلاغ شد
شوک «فراسپید» به ادبیات معاصر
رقابت کمدینهای پولساز در گیشه بهار
رشد تصاعدی محبوبیت حزب ا...
23 قلم دارو در چرخه کمبود!
وقت صعود سرمایه اجتماعی