چرا مشاركت 40 ميليوني از دست رفت؟

با تاييد صلاحيت آقاي دكترپزشكيان معلوم بود كه تاحدودي خطر عدم مشاركت گسترده مردم درانتخابات تشخيص داده شده است ولي اين برآورد خطركامل نبود.اگرتصميم‌گيران گستره خطر را درمي‌يافتند قطعا شاهد اقدامات درخور و موثر درجذب مشاركت مردم مي‌بوديم.تصوركنيم كه اگر آقاي پزشكيان هم تاييد نمي‌شد احتمالا مشاركت عددي بالاتر از 15 ميليون را نشان نمي‌داد. صاحب اين نوشتاردرابتداي آغازروند انتخابات به صراحت نوشت كه تاييد آقاي پزشكيان خوب است ولي كافي نيست و اقدامات مهم‌تري لازم است تا مردم تمايل به حضور در انتخابات پيدا كنند.مسلما با هرميزان ازشعار ودعوت ازمردم كسي كه درانتخابات براي خود و خانواده و كشورنفعي نمي‌بيند به مشاركت تن در نمي‌دهد.اگرمشاركت بالا يك هدف ضروري و مورد نياز بود درهمان تاييد صلاحيت‌ها بايد براي اولين‌بار هم كه شده رفتار شوراي نگهبان به‌ كلي عوض مي‌شد.آيا شكاف آشكار و بزرگ ميان ملت و دولت با يك انعطاف قطره‌چكاني آن هم نابرابر برطرف مي‌شود؟ مگرمردم نمي‌بينند كه ازيك جناح 5 نفر و ازجناح ديگريك نفربه مصاف هم مي‌روند؟يك راي‌دهنده بي‌طرف هم وقتي اين صحنه‌آرايي را مي‌بيند احساس نمي‌كند كه در روندها تغيير مطلوب و معنا‌دار و عادلانه‌اي رخ داده است.اگردراين زمينه كه البته تا حدودي سطحي هم هست شواهد آشكاري ازاهميت به راي و نظر مردم نشان داده مي‌شد قطعا مشاركت بالا مي‌رفت، و مبالغه نيست كه بگويم مشاركت 40 ميليوني با رفتارصحيح وهوشمندانه و مردم‌سالارانه و جديد شوراي نگهبان در دسترس بود.بسياري ازقهركنندگان با صندوق راي تاييد صلاحيت آقاي دكترپزشكيان را نوعي اقدام بي‌خطر فقط براي بالا بردن تعداد راي‌دهندگان دانستند و حتي نام آن را بازي جديد اصولگرايان و اصلاح‌طلبان نام نهادند.آنها اين تاييد را نشانه‌اي برعزم تصميم‌گيران براي تغييرحداقل بعضي ازرفتارها و روش‌ها ندانستند و طبيعي است كه تمايل‌شان به مشاركت جلب نشد.اگردراين سو حداقل 2 تن ازاصلاح‌طلبان تاييد مي‌شدند و براي اولين‌بار 2 تن ازچهره‌هاي مستقل كه به قانون اساسي ملتزم بودند اجازه ورود به انتخابات پيدا مي‌كردند و  2 تن از اصولگراياني كه پوششي نباشند درمعرض راي مردم قرارمي‌گرفتند احتمالا احساس عدالت دراذهان مردم لمس مي‌شد. 
اما همان‌گونه كه پيش‌تر بارها ازسوي اغلب صاحب‌نظران گفته شد و يك امربديهي است مردم بايد احساس كنند كه راي‌شان دراوضاع كلي كشور تاثير مستقيم دارد. آيا اين سوال بي‌جايي است كه كسي بپرسد من چرابايد درانتخاباتي شركت كنم كه پزش را ديگران مي‌دهند ودرتغيير شرايط زندگي من و مردم تاثيري ندارد و گاهي بدتر مي‌شود؟ پاسخ به اين سوال ساده و صادقانه، چه بود؟ نظام خيلي بهتر از ديگران مي‌توانست و مي‌تواند اثر راي مردم درتغييرها و تحول‌ها را نشان بدهد.طي انواع بحث‌هايي كه با مرددين شركت درانتخابات داشتم و ديگر دوستان هم در فعاليت دلسوزانه خود همين تجربه را نقل مي‌كردند اين بود كه منكران شركت درانتخابات مي‌گفتند: اگر رييس‌جمهور يك تداركاتچي است، اگر قدرت رفع تشنج با جهان را ندارد‌، اگر نمي‌تواند براي مصالح ملي با هماهنگي اركان نظام با جهان مذاكره كند و امتيازبگيرد، اگر نمي‌تواند از دخالت انواع نهادهاي غيرپاسخگو حداقل دراموراقتصادي جلو‌گيري كند و...  بگذار خودشان يكي را انتخاب كنند  و  عصرجمعه‌مان را   از دست  ندهيم ! 
البته به همه سوال‌هاي فوق پاسخ منطقي و حداقلي داده ومي‌دهيم و مبناي اين پرسش‌ها برعدم شناخت ازماهيت سياست درجهان است ولي به هرحال منطق ساده موجود دراين سوال‌ها را نمي‌توان به سادگي پاسخ گفت و پرسش‌كننده را قانع كرد.گويي مردم قهركننده ديگر به حداقل‌ها رضايت نمي‌دهند و با صراحت در مقابل استدلال‌هاي محكم بهبود تدريجي اوضاع موضع مي‌گيرند! مي‌گوييم بين دو كس كه يكي هزار روستا را آبرساني كند، جلو آتش‌سوزي جنگل‌ها و فرو‌نشست زمين و خسارت ناشي از مديران نالايق ورانتخواري‌ها و ماجرا‌جويي‌هاي بي‌مبنا و... را بگيرد با كسي كه اهداف و آرمان‌هايش ماورايي وتصورگونه است، تفاوت وجود ندارد؟ مي‌گويند بله ولي اولا همين‌ها را هم نمي‌گذارند كه انجام شود و ثانيا بگذار همه‌چيز خراب شود تا بلكه ازميان خرابي‌ها چيزي برآيد ونجات يابيم!! اين ذهنيت‌هاي سرخورده كه حتما همه خوانندگان و مخاطبان با آنها مواجه شده‌اند عمق فاجعه را نشان مي‌دهد. با مردم چه كرده‌ايم كه حداقل بعضي ازافراد به اين نقطه رسيده‌اند و از عواقب عقبگرد كشور و حتي طمع آشكار  و ملموس بيگانگان خوفي به دل راه  نمي‌دهند و گاهي مي‌گويند  از سياهي كه رنگي  بالاتر  نيست!! به هر حال شايد تا چند روز آينده بتوان مردم را راضي كرد كه با يك رييس‌جمهور پاكدست باسوابق درخشان اجرايي و علمي و تقنيني مي‌توان راه علمي و تجربه شده سامان امور از طريق اصلاح تدريجي اوضاع را گشود ولي انتخابات هشتم‌تير نشان داد كه اذهان عمومي به‌شدت سوال‌مند و شبهه‌دار شده و گاهي از فرط مشكلات و فشارها و سرخوردگي‌ها حتي خسارت به خويش را مي‌پذيرد و بدخواهان و ايران‌ستيزان به‌شدت برتنور آن مي‌دمند. اين پديده تكان‌دهنده  خردمندان‌‍ دلسوز را  عميقا  نگران  مي‌كند.