تا اینجای کار چه می‌دانیم؟ 

۱- انتخابات بعید است یک پیروز قاطع داشته باشد، اما همچنان بعید است که نامزد شکست‌خورده، نتیجه را زیر سؤال ببرد. هر دو نامزد تفاوت‌های اساسی با نامزد‌های ۸۸ دارند. 
۲- آرای پزشکیان هرچه باشد، هیچ نسبتی با حضور و دعوت اصلاح‌طلبان ندارد. خودشان را به نادانی می‌زنند و می‌گویند، چون با مشارکت ۴۰ درصدی هم پزشکیان اول شد، پس اصلاحات هنوز زنده است! اگر چنین است، چرا سه ماه پیش در انتخابات مجلس با ۴۸ درصد مشارکت، اول نشدند؟! اگر بگویند در انتخابات مجلس، چون ما با نفرات اصلی نیامدیم، هواخواهان ما هم نیامدند، ولی این‌بار هواخواهان ما آمدند، یعنی این ۴۰ درصد به‌کلی از آن ۴۸ درصد متفاوتند! این یعنی در انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری مجموعاً ۸۴ درصد شرکت کرده‌اند که بیشتر آنان، به دو گروه ۴۰ و ۴۸ درصدی تقسیم می‌شوند! این تمامی عقلانیت اصلاح‌طلبان است. 
۳- کسانی که مشارکت نکنند، طیفی از دلایل برای غیبت آنان وجود دارد. ممکن است نارضایتی از اقتصاد، در صدر این دلایل باشد. اما نارضایتی از اقتصاد، مخالفت با اصل نظام نیست. با همان دلیل که دشمنان ایران همیشه مشارکت‌های بالا را به‌معنای رضایت کامل از نظام نمی‌دانستند، می‌توان گفت مشارکت پایین هم به‌معنای مخالفت با نظام نیست. 
۴- هرکدام از دو نامزد که رئیس‌جمهور شوند، از صبح آغاز کار، با نقد سخت و منصفانه ما روبه‌رو خواهند شد. این به نفع خود ایشان است و باید نشان دهند که این حقیقت را درک می‌کنند. 


۵- یکی از دلایل کاهش مشارکت، پوششی‌بودن برخی نامزدهاست که به دیدگاه و باور مردم ضربه می‌زند؛ چه پوششی‌بودن برای نامزد موجود، چه پوششی‌بودن برای یک جریان سیاسی یا دولت قبل. 
۶- و بالاخره رشد عقلانیت سیاسی کسانی که رأی می‌دهند، بیشتر شده است، چون نسبت میان رأی آنان با تمنای سلبریتی‌های سیاسی و فرهنگی و ورزشی و تمنای شبکه‌های خارجی و سیاه‌نمایی‌ها و دروغ‌بافی‌های معمول تبلیغات انتخاباتی، در هر انتخابات کمتر می‌شود و این بهترین خبر هر انتخابات جدید است.