این قصه ز سوز جگر آمد

 [شهروند]دوباره فرارسیدن ماه محرم و دوباره تدارک تلویزیون برای گرامیداشت مناسبتی که حداقل برای مردم ایران تنهاوتنها جنبه مذهبی ندارد و جایگاه آیینی‌اش در فرهنگ این سرزمین ناشی از معانی آشکار و نهان ضدظلم و ضددیکتاتوری و عدالت‌خواهانه‌ای هم می‌تواند باشد که در بطن و متن خود ارائه می‌دهد. همین هم آن را تبدیل به دستمایه‌ای عالی برای سینما و تلویزیون کرده است. تلویزیون اما به سبک و سیاق چند سال اخیر تدارک چندانی برای این مناسبت- یا بهتر است بگوییم مهم‌ترین مناسبت مذهبی تلویزیون در تمام طول سال- ندیده و بازهم به سبک و سیاق سال‌های اخیر دلش را خوش کرده به بازپخش هزارباره سریال‌هایی چون «مختارنامه» داوود میرباقری و «شب دهم» حسن فتحی و البته «وارث» کاظم بلوچی که در تمام این سال‌هایی که از ساخته شدن و نمایش‌شان می‌گذرد، یک‌تنه کمبودهای صداوسیما در زمینه مجموعه‌های نمایشی درباره تراژدی عاشورا و کربلا را جبران کرده و این بار سنگین را به تنهایی بر دوش کشیده‌اند.
تمام بضاعت صداوسیما درباره آثاری که تراژدی عاشورا و کربلا را روایت می‌کنند، البته، منحصر به این چند سریال نیست و تلویزیون ایران آثاری چند در این زمینه ساخته که از میان آنها می‌توان به «پریدخت» سامان مقدم، «آخرین دعوت» و «روزهای اعتراض» حسین سهیلی‌زاده، «سفر سبز» ساخته محمدحسین لطیفی، «معصومیت از دست رفته» داوود میرباقری، «پرده‌نشین» بهروز شعیبی و «یلدا»ی حسن میرباقری اشاره کرد. سریال‌هایی درباره ماه محرم یا در حال‌وهوای آیین‌های عاشورایی که مرور دوباره آنها در این مناسبت خالی از لطف نخواهد بود.

 مورد جذاب داوود میرباقری
بی‌تردید با هر مترومعیاری «مختارنامه» داوود میرباقری را می‌توان بهترین، مهم‌ترین، جذاب‌ترین و البته مقرون‌به‌صرفه‌ترین سریالی نامید که با محوریت تراژدی کربلا جلوی دوربین رفته است. سریالی که در هشت سال با صرف هزینه‌های نجومی- نسبت به زمان خود- ساخته شده؛ اما تفاوتی که با دیگر آثاری از جنس خودش دارد این است که با توجه به دفعات پخشی که داشته و سهمی که در زمینه پر کردن آنتن- و حتی جلب رضایت مخاطبان- در کنداکتور مناسبتی محرم به‌خودش اختصاص داده، یکی از مقرون‌به‌صرفه‌ترین سریال‌های تاریخ تلویزیون ایران می‌تواند به شمار‌ آید.
«مختارنامه» را داوود میرباقری بر پایه موفقیت سریال «معصومیت از دست‌رفته» ساخت که در زمان خودش با روایت تراژدی سقوط یکی از یاران امام علی(ع) به نام شوذب با بازی درخشان امین تارخ، که به طمع قدرت با ابن‌زیاد علیه امام حسین(ع) شریک می‌شود، نوعی سریال‌سازی درباره عاشورا را پی افکنده بود که هم با روایت داستانی در حاشیه واقعه کربلا، خودش را از حساسیت‌های نهادهای مذهبی و حکومتی در امان نگه می‌داشت و هم اینکه می‌توانست با تلفیق شخصیت‌ها و مایه‌های خیالی با رخدادهای تاریخی دست بازتری در روایت دراماتیک تاریخ داشته باشد. «معصومیت از دست‌رفته» به‌رغم اینکه نخستین سریال میرباقری در این مسیر بود، اما حالا که به آن نگاه می‌کنیم، نمونه غایی موفقیت در هر دوی این اهداف می‌تواند به شمار آید که هم روایت تاریخی‌اش را در قالب و قدوقامت درام‌های کلاسیک شکسپیری ارائه کرده و رضایت تماشاگران تلویزیون را به‌دست آورده بود و هم اینکه سعی کرده بود تلاش سالیان درازش برای روایت داستان خونخواهی «مختار» را در ابعادی کوچک‌تر محک زده باشد.



در توصیف دلایل موفقیت «مختارنامه» همین بس که این سریال روی چنین سنگ‌بنایی استوار شده است. داستانی درباره یکی از شخصیت‌های فرعی‌تر تاریخ عاشورا که در روایت داستانش هم مستقیم به سراغ خود واقعه کربلا نرفته و قیام مختار با بازی فریبرز عرب‌نیا برای گرفتن انتقام از عاملان کربلا را بهانه‌ای کرده برای پرداختن به تراژدی کربلا و سرنوشت بازماندگان این حادثه. سریالی که با اینکه همواره در تمام بازپخش‌های چندباره‌اش از نظر نگاه و قرائت تاریخی مورد بحث بوده، ولی از نظر ابعاد و کیفیت و استانداردهای تولید، بی‌رقیب، در جایی نزدیک به قله این نوع سریال‌سازی ایستاده و مهم‌تر از آن، خود را به نوعی به تنها یا حداقل مهم‌ترین مرجع بصری در زمینه نمایش ماجرای کربلا تبدیل کرده است.

کربلای معاصر
سریال‌های عاشورایی تنها به آنهایی که به روایت خود کربلا و عاشورا می‌پردازند، محدود نیستند و شماری از آنها هم درباره آیین‌های مربوط به این واقعه هستند که از جایگاهی انکارناپذیر در فرهنگ ما برخوردارند. سریال «شب دهم» ساخته حسن فتحی یکی از این نوع آثار است که داستانی عاشقانه را در دوران پهلوی اول- که تعزیه ممنوع شده بود- به نمایش می‌گذارد. سریالی که حالا بعد از گذشت نزدیک به بیست سال از نخستین نمایش تلویزیونی‌اش، به سهولت می‌توان آن را مهم‌ترین اثر تلویزیونی درباره تعزیه و سوگواری حسینی نامید که هنوز و همچنان جوان و کارآمد و تروتازه جلوه می‌کند. «شب دهم» همچنین با پیوند ماجرای کربلا با مفهوم ظلم‌ستیزی و عدالت‌طلبی مستتر در داستان عاشقانه‌اش- که بین یک لات خیابانی با یک شازده قجری روی می‌دهد- نه‌تنها در زمان پخش با استقبالی گسترده مواجه شد، بلکه حالا در بازپخش‌های مکررش هم توانسته رگ خواب مخاطبان تلویزیون را در اختیار داشته باشد.
«پریدخت» سامان مقدم با بازی لیلا حاتمی، علی مصفا، داریوش ارجمند و کامبیز دیرباز هم یکی دیگر از این نوع سریال‌هاست. سریالی که اول بار حدود دو دهه پیش روی آنتن رفت و از آن پس تقریبا همه‌ساله در مناسبت‌هایی که تلویزیون به یک اثر تاریخی و مذهبی احساس نیاز کرده، به نمایش درآمده است. «پریدخت» درباره دختر یکی از سرشناس‌های مومن شهر به همین نام است که در روزگار وقوع رویدادهای دوران‌سازی مانند کشف حجاب و ماجرای مسجد گوهرشادِ مشهد در متن عشقی دشوار قرار می‌گیرد که در نهایت او را به درک کاملی از مفاهیم عاشورایی خواهد رساند.

در حال و هوای محرم
به غیر از آثاری که یا تاریخ یا آیین‌های عاشورایی را روایت می‌کنند، شماری از فیلم‌ها و سریال‌ها ازجمله «سفر سبز» محمدحسین لطیفی هم به روایت داستانی در حال و هوای محرم می‌پردازند که گاه ماجراها و داستان این سریال‌ها پیوند دراماتیک محکمی با محرم دارند و گاهی هم البته این پیوند و نمود محدود است. درباره این رویکرد علاوه بر «سفر سبز» که مثال زده شد، دو فیلم سینمایی «هامون» و «نفس» را هم می‌توان مثال زد که از دو تصویر مهم و ماندگار از عزاداری حسینی استفاده کرده‌اند که اگرچه زمان زیادی ندارند، اما در سیر درام و پرداخت شخصیت‌های آن آثار نقش مهمی را ایفا می‌کنند. همانطور که گفته شد، سریال« سفر سبز» ساخته‌ محبوب محمدحسین لطیفی هم مثالی دیگر از این رویکرد است که نه‌تنها داستانش را در شب‌های محرم روایت می‌کند، بلکه در ادامه همین حال و هوای محرم را برای شخصیت‌پردازی و عمق بخشیدن به درام مورد استفاده قرار می‌دهد. در واقع به‌احتمال زیاد گیراترین و نوستالژیک‌ترین تصاویر از شب‌های محرم تهران را به‌خصوص در دهه ۸۰ شمسی می‌توانیم در این سریال پیدا کنیم که داستان مرد جوانی (پارسا پیروزفر) را روایت می‌کند که بعد از سال‌ها زندگی در آلمان به زادگاهش ایران بازمی‌گردد تا خانواده واقعی خود را پیدا کند.

 تصویر عاشورا در سینمای ایران

 سینمای ایران نیز در 46سالی که از پیروزی انقلاب می‌گذرد، حتی به تعداد انگشتان یک دست هم فیلم درباره عاشورا تولید نکرده که نشان از یک‌سری کمبودهای عمده می‌تواند داشته باشد.
اولین فیلم سینمای بعد از انقلاب ایران درباره عاشورا «سفیر» است. فیلمی ماندگار از فریبرز صالح؛ با داستانی درباره دستگیری و شکنجه و اعدام قیس‌ابن‌مسهر، نماینده امام حسین(ع) در کوفه، که با اینکه موفقیت شگفت‌انگیزی در گیشه سینمای نوپای بعد از انقلاب به‌دست آورد، اما نتوانست موجد جریانی مستمر در زمینه تولید این قبیل فیلم‌ها شود؛ تا جایی که تا سال‌های‌ سال «سفیر» به‌عنوان تنها تلاش سینمای ایران برای روایت رویداد عاشورا قلمداد می‌شد، تا اینکه شهرام اسدی «روز واقعه» را ساخت که با هر متر و معیاری بهترین فیلم عاشورایی سینمای ایران است. «روز واقعه» با فیلمنامه‌ای ارزشمند از بهرام بیضایی، با هوشمندی و درک حساسیت‌های موجود، با تکیه بر حواشی رخداد کربلا و نه اصل ماجرا، داستان جوان تازه‌مسلمانی را روایت می‌کند که به‌دنبال ندایی ذهنی که او را به یاری می‌خواهد، مسیری طولانی را طی می‌کند و در نهایت در عصر عاشورا به کربلا می‌رسد. رویکردی هوشمندانه و البته شاید هم به‌نحوی بی‌سابقه محافظه‌کارانه ‌از بهرام بیضایی- در دوری از اصل ماجرای کربلا- که البته تأثیر مثبتی هم در ماندگاری این فیلم داشته و باعث پخش همه‌ساله این فیلم در شبکه‌های تلویزیون شده است.
دیگر فیلم عاشورایی سینمای ایران «رستاخیز» است. فیلم بدفرجام احمدرضا درویش به‌دلیل اینکه از آن محافظه‌کاری هوشمندانه فیلمی مثل «روز واقعه» بی‌بهره است، نتوانسته مسیر همان فیلم را رفته و تبدیل به سوگلی مدیران فرهنگی کشور شود. این ساخته ارزشمند احمدرضا درویش که فعلا آخرین تلاش سینمای ایران در روایت عاشوراست، به روایت دقیق روز عاشورا پرداخته و در این میان حتی تصویر شماری از نزدیکان امام حسین(ع) را هم نمایش داده که گفته می‌شود همین هم باعث برانگیخته شدن حساسیت شماری از فقها شده و جلوی نمایش فیلم را گرفته است. فیلم چهار اپیزودی «هیهات» به کارگردانی هادی نائیجی، دانش اقباشاوی، روح‌الله حجازی و هادی مقدم‌دوست و فیلم «عصر روز دهم» مجتبی راعی دیگر تلاش‌های سینمای ایران در روایت عاشورا هستند.