چرا احساس‌شکست نداریم؟!

یک استاد خوش‌نظر فلسفه پیام داد که «الان شما احساس شکست می‌کنید؟» (با نگاه مشفقانه و شاید برای دلجویی!) به ایشان گفتم پیش از این هم نوشته‌ام که در منظومه فکری ما و به‌ویژه در یک‌چنین کارزار و رقابتی، جای شکست نیست. طرفه آنکه برخلاف عادت مألوف و طریق معروف، این رقیب بود که در «شخص» آویخت و سابقه خود را در این مسابقه به هم ریخت و این ما نبودیم که به «شخص نامزد» دلبسته شویم. به طریقت، بیشتر می‌اندیشیم تا به منیت و به عاقبت، بیشتر تا به عافیت! ما همچون کسانی که از آفتاب حکمت رهبری انقلاب استضائه می‌کنند، در این منظومه جز مهر و لطف چیز دیگری نمی‌بینیم و خشم و کینه و انتقام خود را نه برای برادران دینی و هموطنان ایرانی که برای دشمنان این آب‌وخاک حفظ کرده‌ایم و از آنجا که جنس رهبریت رهبر معظم را از مهر و لطف می‌دانیم، احراز صلاحیت نامزد پیروز که موجب غافلگیری و حیرت بسیاری شد، برای ما در همان فضا معنا یافت و عادی و باسابقه بود! واضح است که همیشه «خواص و ویژه‌خوارانی هستند که توقع‌شان بالاست و فقط برای منافع خود کار می‌کنند و به همین علت با آن‌ها وحدتی در جامعه ایجاد نمی‌شود.» ولی از این گروه ویژه‌خوار که بگذریم، باید مستعد وحدت و آماده همراهی با دیگران بود. هستند کسانی که «وقت توقع از همه بیشتر توقع دارند، اما وقتی قرار است کاری عرضه کنند، از همه کمتر وارد میدان می‌شوند و، چون جنگ پیش بیاید حضورشان محسوس نیست.»، اما این باید موجب احیای روحیه جهاد در آدمی شود، نه برانگیختن حس شکست و افول. 
در ابتدای تبلیغات انتخاباتی نوشتم که شیفته نظر آن هموطن خاکساری هستم که به پیروی از رهبری می‌گوید «هر کس را که خداوند دل‌های مردم را به او هدایت کرد» رئیس‌جمهور خود می‌دانیم و با او وحدت و او را یاری می‌کنیم. این‌چنین باوری دیگر احساس شکست و نومیدی ندارد. در منظومه فکری و استدلالی ما، می‌اندیشیم که دری بر ما بسته نشده، و ما در این انتخابات محصور و محذور نبودیم. در خانه و محل کار بحث‌ها به‌خوبی و با اعتماد به طرف مقابل و با حسن‌نیت و پذیرش آرای مخالف و متضاد پیش می‌رفت. با آنکه می‌دانیم در جماعات دیگر، آوردن اسم رقیب مجازات داشته است!
سرانجام ما به خدای سبب‌سوز باور داریم. در آغاز رقابت‌های انتخاباتی نوشتم که نامزد‌ها این سبب‌سوزی را در نظر بیاورند «از سبب‌سوزیش من سودایی‌ام/ در خیالاتش چو سوفسطایی‌ام». می‌دانیم آن زمان که قدرت برای ما اصالت یافت و مشغول سفسطه در این باره هستیم، ناگهان خدای سبب‌سوز اسباب را تغییر می‌دهد. جهان ما جهان پذیرش ماوقع است. برای ما با پیروزی یک نامزد و شکست دیگری، کفر نشده است و اصالت‌های ما تغییری نکرده است. آنکس که صبر دارد، شکست ندارد. الصبر مفتاح‌الفرج؛ و این صبر و آن گشایش نه به‌معنای انتظار پیروزی نامزد مطلوب و در آینده است که این چیز حقیر و بی ارزشی است بلکه گشایش کار‌ها در هر شرایطی به اراده خدا قابل‌تحقق است. «در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا/ ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند/ و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها/ ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند»