احياي اعتماد؛ سرمايه‌اي كه پزشكيان آفريد

يك دستاورد بسيار مهم اين انتخابات براي سياست و سياستمداران، بازگشت اعتماد و وصف صداقت درباره دست‌كم يكي از افراد تاثيرگذاري است كه از اين پس در رده رهبران سياسي شمرده خواهد شد. راستگويي مهم‌‌ترين صفتي است كه اين روزها درباره مسعود پزشكيان به كرات عنوان مي‌شود. حتي مخالفان و رقباي او هم در طول تبليغات انتخاباتي، سراغ هر نقد و برچسبي رفتند، اما نتوانستند درباره صداقت و راستگويي و صميميت او، حرفي خلاف برداشت عمومي بزنند. اين در حالي است كه مهم‌ترين نسبتي كه به درست يا غلط به بسياري از فعالان سياسي زده مي‌شود و باعث شده تا خوش‌بيني كمي در جامعه نسبت به آنها وجود داشته باشد و طبق پژوهش ارزش‌ها و نگرش‌هاي ايرانيان در رده‌هاي پاياني اقشار مورد اعتماد جامعه قرار بگيرند، ترديد به صداقت آنهاست. اين اصل را پيش از اين برخي رهبران سياسي توانسته‌اند بشكنند. بارزترين مثال اين استثنا ميرحسين موسوي است. مردم اعم از هواداران و مخالفان او تاكنون نتوانسته‌اند درباره صداقت و راستي او ترديدي وارد كنند. نهايتا اينكه مخالفان - او را دچار خطاي برآورد درباره نتيجه انتخابات يا رفتاري شايسته سخت‌ترين مجازات‌ها دانسته‌اند - اما نسبت دروغ را نتوانسته‌اند به او بچسبانند. اين سرمايه بسيار بزرگي است. پزشكيان هم با همه تفاوت‌هايي كه در عقبه و روش و هدف دارد، تا اين جاي كار و به سرعت توانسته از خود چنين تصويري نشان بدهد. مردي كه صداقت دارد، بامروت است و سياست را به معناي پيچيدگي‌هاي اعتمادسوز نمي‌شناسد. شكل‌گيري چنين تصويري از كسي كه راي مي‌‌خواهد تا وارد قدرت شود، پس طبعا با ديده ترديد به حرف‌ها و ادعاهايش نگاه مي‌شود كه نكند فقط براي راي است، آن هم در جامعه‌اي سياست‌زده و تحت تاثير سياست‌هاي رسواگر و بدبين شده به سياست و سياستمداران، كار بسيار سختي است كه نه با برنامه‌ريزي و تبليغات و پرسونال برندينگ، كه با واقعيت وجودي خود او قابليت شكل‌گيري دارد. دست كم اين تصور كسي است كه او را تاكنون از نزديك نديده اما به چنين برآورد و قضاوتي رسيده است. اين نقطه بسيار خوبي براي آشتي مردم با سياست است. 
پزشكيان تا زماني  كه با چنين تصويري شناخته شود، حتي اگر ناكامي‌هايي داشته باشد و به كارآمدي دولتش فرضا ترديدي وارد شود، اما محل رجوع و اعتماد و پيوند مردم با سياست باقي مي‌ماند. اتفاقي كه باز در ابعادي بزرگ براي سيدمحمد خاتمي پيش از اين رخ داده بود. حتی در دوره اصلاحات درباره اكثريت بزرگان اصلاح‌طلب چنين تصوري وجود داشت. اينكه آدم‌هاي خوبي هستند ولي از پس وعده‌هاي خود و مطالبات مردم برنيامدند. در سال 88 بار ديگر سرمايه اجتماعي اصلاح‌طلبان و فعالان سياسي به اوج خود رسيد كه البته اين سرمايه با هزينه زيادي همراه بود. تا سال 92 و حتی 96 هم به‌ طور نسبي باقي بود، اما سياست‌ورزي نيابتي و جابه‌جايي‌هايي كه در برخي چهره‌هاي محوري و موثر آنها پيدا شد، اين سرمايه را تا حد زيادي از بين برد. اين روند مخرب تا امروز ادامه داشته و كمتر اميدي به تغيير آن ديده مي‌شد. شايد اميد اصلاح‌طلبان، تمركز روي ويژگي كارآمدي گزينه‌هايي بود كه قصد معرفي‌شان را داشتند و همين طور راي منفي و ترسي كه اكثريت از رقباي اصولگراي آنها دارند. اما يك‌باره اتفاق ديگري افتاد و سرمايه‌اي احيا شد كه در شرايط فقدان سيستم و تحزب، از ديگر عوامل تاثيرگذارتر است. به بياني ديگر مي‌توان مدعي شد كه براي يك سياست‌ورزي تحول‌خواه، داشتن سرمايه اجتماعي و باور به صداقت شرط اوليه و مقدم بر توانايي‌هاي فن‌سالارانه است. بر اين اساس، شايد گزافه نباشد كه در سال‌هاي پيش روي دولت پزشكيان، تمام هم و غم خود او و حاميان و حتی مخالفانش، حفظ اين سرمايه باشد. هر دعوا و كدورتي كه پيش آمد، هر ناكامي كه رخ داد، اعتماد به راستگويي و دست كم دروغ نشنيدن از دست نرود. اين سرمايه در كنار ويژگي مروت و ايستادگي بر سر حداقل‌ها اگر بماند، يك سرمايه شخصي باقي نخواهد ماند و مي‌تواند آبروي همه سياست‌ورزان در همه جناح‌ها شود. سرمايه‌اي كه نه فقط ارزش اخلاقي دارد كه خشت و بناي اوليه براي احياي سياست در ايران مي‌تواند باشد.