معیار‌های تحلیل مشارکت مردم در انتخابات به هم ریخته است

جوان آنلاین: انتخابات دوره چهاردهم ریاست جمهوری اسلامی ایران در حالی با افت و خیز‌های بسیار به پایان رسید که خط بطلانی بر بسیاری از پیش‌بینی‌ها و تحلیل‌ها در میزان و نوع مشارکت مردم بود و نشان داد شاید بسیاری از پیش‌فرض‌ها در خصوص چگونگی حضور مردم و همین‌طور قصدی که از این حضور دارند برای مسئولان و حتی نامزد‌های انتخابات نیز ناشناخته است. به منظور فهم نوع و پیام مشارکت اخیر به سراغ محسن ردادی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه رفته و در گفت وگوی «جوان» با او نوع رفتار اجتماع را مورد تحلیل قرار داده‌ایم.  چه شد که برخلاف همیشه، دور دوم انتخابات تعداد آرا از دور اول بیشتر شد؟
یک علت این افزایش رأیی که در دوم اتفاق افتاد، به این باز می‌گردد که در دور اول خیلی از افراد به دلیل دلخوری و تأثیر تبلیغات تحریمی‌ها از ورود به عرصه انتخابات اجتناب داشتند، ولی وقتی که در دور اول یکسری‌ها آمدند، یخ انتخابات شکسته شد. تصور افراد این بود که وقتی تحریم اتفاق می‌افتد، ممکن است ۱۰ یا ۲۰ درصد مردم بیشتر در انتخابات مشارکت پیدا نکنند، ولی زمانی که ۴۰ درصد شرکت کردند، تقریباً تحریم بی‌معنا می‌شود. یک خطی گشوده شد، سپری از بین رفت و نگاهی که بعضی از مردم داشتند که وارد انتخابات نشویم برداشته شد، در نتیجه این اتفاق، خیلی‌ها تشویق شدند در انتخابات شرکت کنند و من فکر می‌کنم این مسئله موجب شد در دور دوم انتخابات شاهد حضور بیشتر مردم باشیم.  در خصوص این نوع آرایش آرا که از یک طرف استان‌های مرکزی به آقای جلیلی رأی دادند و استان‌های شمال غربی، غربی، شمالی به همراه سیستان و بلوچستان و مانند آن‌ها به آقای پزشکیان رأی دادند، این تحلیل ارائه می‌شود که کردها، ترک‌ها و سنی‌ها بیشتر سمت آقای پزشکیان بودند. چقدر این تحلیل را قبول دارید؟
 براساس بررسی من، موضوع پیچیده‌تر از این است که با ابزار‌های رایج که مبتنی بر شکاف‌های قومیتی، مذهبی، حاشیه- مرکز و حتی بحث‌های سیاسی بخواهیم آن را تحلیل کنیم. هر چند پاسخی الان در خصوص اینکه این مسائل را چگونه باید تحلیل کرد، ندارم، ولی چند مورد نقض این پیش‌فرض‌ها را مطرح می‌کنم. فقط نقض این مسائل و چند سؤال خودم را مطرح می‌کنم و در مجموع با دستگاه سابق و اینقدر بسیط نمی‌شود در مورد موضوع مشارکت استان‌ها قضاوت کرد. 
مورد اول بحث سیاسی است، آیا آن استان‌هایی که به شکل سنتی اصلاح‌طلب بودند به آقای پزشکیان رأی دادند! خب در اینجا باید توجه کرد بالاترین استانی که به آقای جلیلی رأی داد استان یزد بود که سنتاً اصلاح‌طلب بودند و پایگاه رأی اصلاح‌طلبی محسوب می‌شد، ولی دیدیم که با تفاوت خیره‌کننده‌ای به آقای جلیلی رأی می‌دهند. 


ممکن است بعضی‌ها بگویند بحث شکاف قومیتی که زیاد گفته می‌شود، مطرح است مثلاً استان‌های آذری زبان به آقای پزشکیان رأی دادند و آرای آقای پزشکیان را قومیتی تلقی می‌کنند که در این خصوص هم کلی مثال نقض وجود دارد، مثلاً در استان خوزستان قطعاً به شکل تجمعی آذری‌زبان وجود ندارد و اگر قومیتی باشد، قومیتی است که با آذری‌زبان‌ها تعارض دارد، ولی می‌بینیم در خوزستان بیشتر به آقای پزشکیان رأی دادند تا جایی که مثلاً استان آذربایجان غربی که زادگاه آقای پزشکیان است نیز این مقدار به وی رأی نداده‌بودند. بر این اساس نمی‌شود به راحتی براساس قومیت آرا را تحلیل کرد. حتی استان‌هایی که از نظر فرهنگی خیلی به هم نزدیک هستند مانند استان گیلان و مازندران تفاوت آرای بسیار زیادی بین آن‌ها دیده‌می‌شود، مثلاً می‌بینیم که استان مازندران خیلی کم به آقای پزشکیان رأی دادند ولی استان گیلان که با مازندران یک فرهنگ دارند، خیلی زیاد به آقای پزشکیان رأی داده‌اند. ممکن است برخی بگویند مثلاً گیلانی‌ها خیلی مدرن‌تر هستند، در حالی که اینگونه نیست و مازندرانی‌ها به دلیل اینکه نزدیک‌تر به تهران هستند و بیشتر با تهرانی‌ها رفت وآمد داشته‌اند، اتفاقاً منطقه‌ای است که مظاهر مدرنیته و فرهنگ تهرانی بیشتر آنجا وارد شده‌است. 
این مثال‌های نقض برای این بود بگویم همان که رهبر انقلاب فرمودند که جامعه‌شناسان بنشینند، تحلیل کنند و مشارکت و چگونگی مشارکت مردم را درک کنند، حتماً ضروری است که انجام شود و لازم است که مطالعات بیشتری در این خصوص انجام شود. چیزی که خیلی مقدماتی درباره تحلیل آرای انتخابات می‌شود گفت، این است که معیارها، شاخص‌ها و ملاک‌هایی که سابقاً حاکم بود و براساس آن‌ها می‌توانستیم مشارکت مردم را تحلیل کنیم، واقعاً به هم ریخته و به گونه دیگری می‌شود تحلیل کرد.  آیا منظور شما این است که مردم آشفته رفتار کرده‌اند؟
خیلی نمی‌شود گفت که مردم آشفته رفتار می‌کنند، آشفتگی در رفتار مردم نیست، آشفتگی در ابزار تحلیل جامعه‌شناسان و تحلیلگران سیاسی است و باید این ابزار‌ها به روز شود تا بتوانیم رفتار مردم را دقیقاً درک کنیم. از طرف دیگر می‌بینیم که بحث‌های تحلیلی واقعاً جواب نداد، تصور این بود که بعد از اتفاقات سال ۱۴۰۱ خیلی مشارکت کم شود، ولی می‌بینیم که در دور دوم انتخابات میزان مشارکت نسبت به سال ۱۴۰۰ افزایش پیدا کرد و حداقل کم نشد، این‌ها نشان می‌دهد تحلیل‌های سیاسی، قومیتی و مذهبی با ابزار‌های موجود خیلی نمی‌توانند رفتار انتخاباتی مردم را توضیح دهند و تحلیل کنند. همه این‌ها نیاز دارد به اینکه جامعه‌شناس‌ها و تحلیلگران سیاسی دور هم بنشینند و جوانب مختلف را ببینند و احتمالاً در نهایت هم باید یک مدل ترکیبی استخراج کنیم تا بتوانیم رفتار مردم را بفهمیم.  چقدر این افزایش ۱۰ درصدی در دور دوم به دلیل دو‌قطبی ایجاد‌شده به خصوص به اصطلاح به دلیل جلیلی‌هراسی بود؟ 
دو قطبی معمولاً در انتخابات وجود دارد و در این انتخابات هم وجود داشت، ولی من تأکید می‌کنم دو‌قطبی‌هایی که در انتخابات پیشین بود، خیلی قوی‌تر و با تحریک خارجی بیشتری انجام می‌شد، یعنی دو‌قطبی بودن به‌تن‌هایی نمی‌تواند برای فهم موضوع کمک کند. در انتخابات قبل این دو‌قطبی به نظرم شدیدتر بود، مثلاً در انتخابات ۱۴۰۰ و در انتخابات ۱۳۹۶، هر دو نامزد هم سعی می‌کردند فاصله خودشان را از همدیگر نشان دهند، مثلاً موضع‌گیری‌شان نسبت به مذاکره با امریکا را اعلام می‌کردند و نقاط افتراق بیشتری در دو‌قطبی‌ها وجود داشت؛ مثلاً آقای روحانی اینقدر سعی نمی‌کرد رابطه خود را با رهبری خوب نشان دهد، در حالی که آقای پزشکیان خیلی صریح می‌ایستاد و می‌گفت من به رهبر انقلاب اعتقاد دارم یا مثلاً آقای پزشکیان سعی می‌کرد خود را غیرحزبی نشان دهد. خب همه این‌ها عواملی است که باید دو‌قطبی را کاهش دهد و کاهش هم می‌دهد. در حالی که به طور مثال عرض می‌کنم در انتخابات سال ۸۸ که دو‌قطبی خیلی قوی‌تری ما داشتیم، آقای میرحسین موسوی می‌گفت من افتخار می‌کنم که امتداد دولت‌های قبلی هستم و افتخار می‌کنم که آقای رفسنجانی و خاتمی از من حمایت کردند، اما آقای پزشکیان می‌گفت من دولت سوم آقای روحانی نیستم و اصلاً با کسی کاری ندارم، هم طرفداران آقای رئیسی و هم طرفداران آقای روحانی در ستاد من هستند و همه این‌ها نشان می‌دهد دو‌قطبی به نحوی که در دوره‌های قبلی بوده، در این دوره نبوده‌است. 
از طرف دیگر رقیب‌هراسی همیشه برقرار بوده، یک جا‌هایی جواب داده و یک جا‌هایی هم جواب نداده‌است، ولی رقیب‌هراسی که این دوره اتفاق افتاد، نسبت به دوره‌های قبل آنقدر زیاد نبود. برهمین اساس عرض می‌کنم شاید تحلیل دو‌قطبی خیلی نتواند کمک کند، ضمن اینکه یکی از عوامل ایجاد دو‌قطبی فعالیت رسانه‌های بیگانه است؛ یعنی مثلاً سال ۱۳۹۶ یا ۱۳۹۲ به شدت رسانه‌های بیگانه سعی در رقیب‌هراسی داشتند و حتی به تعبیر رهبر انقلاب لیست انگلیسی می‌دادند؛ یعنی مثلاً بی‌بی‌سی از یک لیست یا فرد حمایت می‌کرد و اخبار وی را پوشش می‌دادند و خب طبیعی است که این رفتار دو‌قطبی را خیلی شدیدتر می‌کرد، ولی این دفعه شاهد این موضوع نبودیم، بلکه رسانه‌های بیگانه خیلی بیشتر اصلاح‌طلبان را می‌زدند و خیلی بیشتر به آن‌ها نقد می‌کردند. یعنی آقای ظریف و پزشکیان بیش از اصولگرایان مورد شماتت ضدانقلاب قرار می‌گرفتند.  چرا این اتفاق می‌افتاد؟
چون این دفعه استراتژی ضدانقلاب بحث تحریم بود و احساس می‌کردند کسی که تحریم را می‌شکند، اصلاح‌طلبان هستند، بنابراین این‌ها را بیشتر مورد شماتت قرار می‌دادند و بیشتر به آن‌ها دشنام می‌دادند.  امکان دارد این افزایش مشارکت نتیجه معکوس دریافت همین پیام از طرف مردم باشد؟ یعنی مردم احساس کنند، چون رسانه‌های ضدانقلاب به دنبال این هستند که با تخریب پزشکیان مشارکت را کاهش دهند، به او رأی داده‌باشند تا با شیطنت این رسانه‌ها مقابله کنند؟
بله، اتفاقاً فکر می‌کنم مردم، مخصوصاً اصلاح‌طلبان غیرتحریمی و حتی تحریمی‌ها این فعالیت‌ها را نادیده گرفتند و این اتفاق مبارکی است. در جا‌هایی ما شاهد نزدیکی بین اصلاح‌طلب‌ها و هواداران آن‌ها با برانداز‌ها و تحریمی‌ها بودیم، مانند اتفاقات سال ۱۴۰۱ ولی الان یک شکافی بین آن‌ها اتفاق افتاده، نه اینکه از لج آن‌ها هم باشد، بلکه آن‌ها را نادیده گرفتند و اصلاً برای آن‌ها مهم نیست این‌ها چه چیزی گفته‌اند. این اتفاق مبارک‌تری است که شما در کنش سیاسی خود توجهی به این تحریمی‌ها و ضدانقلاب نداشته‌باشی و بگویی آن‌ها آن طرف آب نشسته‌اند و برای ما نسخه می‌پیچند، ولی من اینگونه نیستم، اینکه آقای صادق زیباکلام وقتی از زندان بیرون می‌آید در مرخصی زندانش رأی می‌دهد و مشارکت‌های دیگری که اتفاق افتاد، یعنی آقای برانداز من شما را به رسمیت نمی‌شناسم که براساس گفته تو بخواهم کاری انجام بدهم یا انجام ندهم. این خیلی اتفاق خوبی است و نوید‌بخش این است که امکان رسیدن به نقطه آشتی و اشتراکی به وجود آمده که می‌تواند چیزی باشد که مورد تأکید رهبر انقلاب است و تمام کسانی را که به آینده ایران می‌اندیشند، فارغ از گرایش‌های انقلابی و فارغ از اینکه چقدر به جمهوری اسلامی دلبسته هستند، کنار هم قرار بدهد. خیلی آشکار است تحریمی‌ها و برانداز‌هایی که آن طرف دارند برای شروع جنگ علیه ایران اقدام و رایزنی می‌کنند، کسانی که اصرار دارند تحریم‌های اقتصادی بیشتر شود، برای گنجاندن نام سپاه پاسداران در لیست تروریسم تلاش می‌کنند، هیچ علقه‌ای به ایران ندارند و دارند در هر قدم خود به ایران ضربه می‌زنند و این مطلبی است که هم هواداران اصلاح‌طلب در داخل ایران متوجه شدند و هم در میان لایه‌های میانی و پایانی اصلاح‌طلبی درک شد، چون لایه ها‌ی بالایی آن‌ها که این موارد را می‌دانستند ولی الان حتی کسانی که با اصلاح‌طلبان سروسری ندارند، ولی نسبت به جمهوری اسلامی منتقد هستند، کاملاً این مسئله را متوجه شدند و دارند از آن‌ها دور می‌شوند، چون یک شکاف جدی بین آن‌ها و هوادارانشان در ایران به وجود آمده و راز این بدوبیراه و ناسزا گفتنی که مدام دارند به کسانی که در انتخابات شرکت کردند، همین است که متوجه شده‌اند دارند بدنه اجتماعی را به شدت و سرعت از دست می‌دهند؛ بدنه‌ای که شاید تصور می‌کردند در سال ۱۴۰۱ به آن‌ها به شدت نزدیک‌شده الان در حال دور شدن از آنهاست.  برخی معتقدند که آرا سلبی است و عده‌ای آمده‌بودند رأی دهند که طرف مقابل انتخاب نشود، این رأی چقدر رأی امیدوارانه بود؟ و این نوع رأی چقدر می‌تواند موجب ایجاد امیدواری در میان طرفداران نامزد پیروز شود؟
زمانی رأی سلبی معنا دارد که خیلی رأی مردم سیاسی باشد و سیاسی بودن نیز به این معناست که به هواداری از جناح یا گروه سیاسی خاصی اتفاق افتاده‌باشد، منتها در این دوره از انتخابات آقای پزشکیان تأکید داشت که عضو حزبی نیست و برافروخته می‌شد اگر کسی به او می‌گفت شما دولت سوم روحانی یا نزدیک به اصلاح‌طلبان هستید. ترکیب افرادی که در ستاد وی حضور داشتند هم خیلی متفاوت بود و با ترکیب دوره‌های قبلی که خیلی آدم‌های سیاسی و تندرویی در ستاد‌ها حضور داشتند، تفاوت‌های زیادی داشت. واقعاً اینگونه که خیلی سیاسی باشد، نه شعارها خیلی شعار‌های تندی بود، نه افراد خیلی سیاسی و تند بودند و نه رفتارها، رفتار‌های خیلی هیجانی و تند بود. در دوره‌هایی که دو قطبی شکل می‌گرفت و رفتار سلبی هیجانی اتفاق می‌افتاد، یک موج جدی وجود داشت، مثلاً من انتخابات سال ۸۸ را در همین راستا می‌بینم که عده‌ای برای نفی احمدی‌نژاد آمده‌بودند. حتی انتخاب آقای روحانی در همین چارچوب بود، ولی الان رأی مردم بیش از آنکه رأی سیاسی باشد، رأی اقتصادی و معیشتی است؛ یعنی مردم احساس کردند که این شعار و این رئیس‌جمهور بهتر می‌تواند معیشت آن‌ها را تأمین کند و به همین دلیل هم بلافاصله شاخص‌های بازار واکنش نشان داد. 
وقتی که می‌بینیم آرا به جای اینکه سیاسی باشد، اقتصادی و معیشتی است، بنابراین من اینگونه نتیجه‌گیری می‌کنم مردم برای نفی دیگری نیامدند به آقای پزشکیان رأی بدهند، بلکه دنبال اهداف خودشان بودند و احساس کردند آقای پزشکیان توان بیشتری برای رفع تحریم‌ها و اصلاح معیشت دارد و فارغ از اینکه این ادراک چقدر درست باشد، به دنبال اهداف خود بودند و اصلاً با رقیب کاری نداشتند، مضاف بر اینکه اختلاف اندکی که بین دو نامزد وجود دارد نیز مؤید این مطلب است که بحث رقیب‌هراسی نبود و اگر این بحث مطرح بود، قشر خاکستری همگی باید به سمت نامزد پیروز کوچ می‌کردند، ولی این اتفاق نیفتاد و این فاصله کم خودش نشانه دیگری است مبنی بر اینکه این برداشت خیلی درست نیست.