پرونده هسته‌اي و اهميت اتخاذ تصميمات سخت

در حال حاضر موضوعات مهمي در سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران وجود دارند كه مي‌توان پرونده هسته‌اي را در رأس آنها قلمداد كرد. اگرچه با امضاي برجام در سال 2015، اين انتظار به وجود آمد كه چالش ميان تهران و غرب در اين موضوع تا حد زيادي حل شده، اما خروج دونالد ترامپ، رييس‌جمهور پيشين امريكا، از آن سبب شد موضوع هسته‌اي بار ديگر به مساله‌اي چالشي تبديل شود. با وجود آنكه در دولت بايدن نيز تلاش‌هايي از سوي ايران و ديگر طرف‌ها براي احياي برجام صورت گرفت، اين پرونده همچنان لاينحل باقي مانده و در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري امريكا بار ديگر اين پرسش به‌طور جدي مطرح است كه چه آينده‌اي را مي‌توان براي نوع تعامل ايران با ديگر قدرت‌ها به ويژه امريكا بر سر اين موضوع متصور بود؟   به منظور پاسخ به اين پرسش، بايد اين امر مورد توجه قرار گيرد كه اكنون با تغيير شرايط نسبت به گذشته، پيچيدگي‌ها نيز نسبت به سال 2015 بيشتر شده است. اين پيچيدگي‌ها دلايل مختلفي دارد كه در اينجا به آنها اشاره مي‌شود: 
 موضوع اول به پيشرفت‌هاي هسته‌اي ايران بر مي‌گردد. به دنبال خروج امريكا از برجام، ايران نيز با برخي اقدامات از جمله افزايش سطح غني‌سازي سعي كرد به آن پاسخ دهد. اين سطح غني‌سازي به اين معنا است كه حتي كاهش آن نيز به معناي از بين رفتن دانش هسته‌اي نخواهد بود. آژانس بين‌المللي انرژي اتمي نيز در برخي گزارش‌هاي خود به انتقاد از اقدامات ايران در پرونده هسته‌اي پرداخته است. 
 موضوع دوم، اين است كه وقوع برخي تحولات در منطقه و در سطح بين‌المللي نيز به افزايش اين پيچيدگي منجر شده است. به عنوان نمونه، با وقوع جنگ غزه، تنش‌ها در منطقه بالا گرفته يا در سطح بين‌الملل به دنبال جنگ اوكراين، وضعيت بغرنج‌تر از قبل شده است. همين موضوع در كنار افزايش رقابت‌هاي چين و امريكا سبب شده ايران در كنار پكن و مسكو به عنوان يك ائتلاف به تصوير كشيده شود.  در چنين شرايطي، فارغ از اينكه رقابت قدرت‌هاي بزرگ دستيابي به اجماع را دشوار كرده، پرونده هسته‌اي ايران نيز به ديگر تحولات و رخدادها پيوند خورده است.  
 موضوع سوم، اين است كه اگرچه امريكا و ايران حداقل به صورت غير مستقيم گفت‌وگوهايي را برگزار كرده و بر كسي نيز پوشيده نيست كه حل اين موضوع در نهايت به تصميم و اراده اين دو كشور بستگي دارد، اما در اين ميان ديگر قدرت‌ها از جمله اروپا نيز خواهان نقش‌آفريني در اين موضوع خواهند بود. از يك طرف اروپا خواهان ايفاي نقش در مسائل بين‌المللي است، و از سوي ديگر، جمهوري اسلامي ايران را نيز يكي از طرف‌هاي جنگ اوكراين مي‌داند كه به دنبال اين خواهد بود كه حل پرونده هسته‌اي را به‌طور جدي با روابط تهران و مسكو پيوند  بزند.


 در كنار موضوعات فوق، نزديك بودن انتخابات رياست‌جمهوري امريكا مقوله مهمي تلقي مي‌شود. اين موضوع به دو شيوه بر پرونده هسته‌اي ايران سايه انداخته است. از يك طرف، در آستانه انتخابات انتظار تغيير در رويكرد امريكا، كه امكان تأثيرگذاري بر افكار عمومي داشته باشد، وجود ندارد. همين امر بر تصميم ايران نيز تأثيرگذار است و سبب مي‌شود تهران نيز منتظر نتيجه انتخابات بماند. از طرف ديگر، امكان پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات است. تجربه دولت پيشين ترامپ، و اقدامات گاهی غيرمتعارف وي باعث شده نحوه پيشبرد سياست خارجي امريكا در قبال جمهوري اسلامي ايران توجه زيادي به خود معطوف سازد. همانطور كه گفته شد ترامپ نقش برجسته‌اي در شكل‌دهي به وضعيت كنوني تنش ميان ايران و غرب بر سر موضوع هسته‌اي داشته است؛ با وجود آنكه ايران و 1+5 طي گفت‌وگوهاي طولاني توانسته بودند توافقي را امضا كنند ترامپ بدون توجه به عواقب آن - كه حتي در آن زمان با هشدار مقامات اروپايي نيز همراه بود- تصميم گرفت از برجام خارج شود. نكته آن است كه وي درصورت پيروزي مي‌تواند به ابزارهايي همچون فشار بر چين براي عدم خريد نفت ايران نيز متوسل شود. بنابراين، اين موضوع در حال حاضر خود بر پيچيدگي‌ها  و عدم قطعيت‌ها  افزوده  است.
 با اين حال، با وجود اين پيچيدگي‌ها، نمي‌توان كامل چشم خود را بر امكان دستيابي به توافق ميان ايران و امريكا بست. به عبارت ديگر، مي‌توان به عواملي اشاره كرد كه مي‌توانند نقش تسهيلگر ايفا  كنند: 
 اولين موضوع، به تنش‌زدايي ميان ايران با عربستان و امارات مرتبط است. دلايل متعددي را مي‌توان براي انتخاب مسير تنش زدايي از سوي اين كشورها بر شمرد كه در اين ميان چند مورد مهم قابل اشاره است. يكي از آنها عدم اطمينان اين كشورها نسبت به تعهدات امريكا به خويش است كه البته به پيش از دولت بايدن بر مي‌گردد. ديگري، پيشبرد برنامه‌هاي توسعه اقتصادي است كه مساله ثبات منطقه‌اي را براي آنها، حياتي كرده است. به عبارت ديگر، انتظار مي‌رود همسو با اين رويكرد، اين كشورها حتي درصورت پيروزي ترامپ، نقشي برخلاف گذشته ايفا کنند، چراكه آنها احتمالا به اين درك رسيده‌اند كه افزايش تنش‌هاي كنوني در منطقه، آنها را بيش از گذشته به امكان سوء‌محاسبه و از كنترل خارج شدن آنها واقف ساخته است. تنش‌زدايي با اين كشورها و توسعه روابط با آنها سبب مي‌شود نگراني‌هاي امنيتي آنها از برنامه هسته‌اي يا سياست‌هاي منطقه‌اي تهران كاهش يابد، كه اين امر مي‌تواند آنها را نسبت به كاهش تنش در منطقه اميدوار سازد.   اتمام موعد فرصت استفاده از مكانيسم ماشه در اكتبر 2025 نيز ديگر موضوع مهم به شمار مي‌رود. غربي‌ها مي‌دانند توسل به اين مكانيسم مي‌تواند در نهايت به افزايش تنش‌ها منجر شود و ايران را نيز به گسترش فعاليت‌هاي هسته‌اي يا خروج از ان.پي‌.تي وادار كند؛ امري كه به هيچ ‌وجه خواسته طرف‌هاي غربي يعني اروپا  و امريكا  نخواهد  بود.
 در كنار اينها، اشاره به اين موضوع نيز ضرورت دارد كه اگرچه ترامپ در دولت اول خود رويكردش را مبتني بر «هرچيزي به جز اوباما» بنا نهاده بود و به دنبال حذف ميراث باراك اوباما بود، اما در صورت انتخاب مجدد، به‌رغم لزوم درنظر گرفتن فاكتور غير قابل پيش‌بيني بودن وي، اين موضوع نيز بايد مورد توجه قرار بگيرد كه تلاش براي برجا گذاشتن ميراثي از خود يا ممانعت از ورود به جنگ با ايران، كه بارها بر آن تأكيد كرده، مي‌تواند امكان تحقق يك توافق را افزايش بدهد. اخيرا وي ادعا كرده كه چنانچه رياست‌جمهوري‌اش ادامه مي‌يافت به توافقي با ايران دست پيدا  مي‌كرد.
 در مجموع، مي‌توان گفت اين موضوع بر ديگر ابعاد سياست خارجي كشور نيز سايه انداخته است. به گونه‌اي كه تحريم‌ها سبب شده ديگر كشورها نيز تمايلي به حضور و سرمايه‌گذاري در ايران نداشته باشند و همين امر حتي باعث شده نتوان از فرصت‌هايي كه جغرافياي كشور فراهم مي‌كند، بهره برد. در كنار اين، حل اين موضوع مي‌تواند به برطرف كردن بسياري از چالش‌هاي داخلي كشور نيز كمك كند. سياست خارجي عرصه پويايي‌ها است و اميد مي‌رود با شكل‌گيري اجماع داخلي، در خدمت منافع ملي كشور و توسعه هرچه بيشتر و همچنين استفاده از ظرفيت‌هاي بالقوه باشد. اين بدين معنا است كه بيش از هر زمان ديگر، اهميت اتخاذ تصميمات سخت در سياست خارجي كشور عيان شده است.  البته اشاره به اين موضوع نيز ضروري است كه تأكيد بر موضوع هسته‌اي، به معناي ناديده گرفتن ديگر ابعاد مهم سياست خارجي نيست. به عنوان مثال، توسعه روابط با كشورهاي منطقه‌اي، ضمن كاهش نگراني‌هاي امنيتي اين كشورها نسبت به برنامه هسته‌اي يا سياست‌هاي منطقه‌اي ايران، مي‌تواند به مثابه پيش زمينه‌اي براي تحقق هرگونه توافق و به عنوان مانعي بر سر هر تصميم ضد ايراني امريكا و شركاي غربي آن عمل كند. يا تعامل با اروپا، علاوه بر اينكه سبب مي‌شود اروپا تصور نكند از اين پرونده خارج شده، در عدم شكل‌گيري اجماع نيز موثر خواهد بود. همچنين روابط با شركاي شرقي نيز به كارت چانه‌زني براي كشور تبديل خواهد شد. با اين حال، اينكه هرگونه توافقي در آينده چه ويژگي‌ها  و مختصاتي مي‌تواند داشته باشد موضوع نوشتار جداگانه‌اي خواهد  بود.