شهر ما را دريابيد!

در بخش شرقي جلگه سيرجان، منطقه‌اي كوهستاني به طول و عرض ده‌ها كيلومتر دامن گسترده است كه به آن چارگنبد يا چارگنبذ مي‌گويند. در تابستان‌هاي داغ حاشيه كوير، عمده‌ترين پناهگاه مردم سيرجان براي فرار از گرما، همين منطقه چارگنبد است كه خنكاي مطبوع و بي‌مثال آن با پوششي از درختچه‌ها و گياهان كوهستاني، ييلاقي بي‌نظير از آن ساخته است. اين ييلاق با هوايي پاك و آسماني زلال و چشم‌اندازي زيبا چنان حس سحرانگيزي از شوق زندگي در اعماق دل آدمي زنده مي‌كند كه گويي همان فردوس برين است كه از فراخناي كوير سربرآورده است.
اما صد افسوس و دريغ كه به قول مولاناي بزرگ: 
دشمن طاووس آمد پرّ او/‌ اي بسي شه را بكشته فرّ او/ گفت: «من آن آهوم كز ناف من/ ريخت اين صياد خون صاف من/‌اي من آن روباهِ صحرا، كز كمين/ سر بريدندش براي پوستين/ اي من آن پيلي كه زخم پيلبان/ ريخت خونم از براي استخوان
 بله، كشف يك معدن مس در چارگنبد و حرص و طمع و آز براي استخراج آن، كل اين منطقه بي نظير را با خطر نابودي روبرو كرده است. بدبختانه، معادن بلاي جان طبيعت كرمان و برخي ديگر از استان‌هاي كشور شده‌اند. در منتهي‌اليه شمال منطقه چارگنبد، ساليان درازي است كه معدن مس سرچشمه، بي‌وقفه مشغول بلعيدن كوه‌ها و كوهپايه‌هاست. گردي سمّي تمام پهنه ييلاقات اطراف آن را درنورديده و هر گياه و درختچه‌اي را بر سر راه خود از ريشه سوزانده و منهدم كرده است. ياد استاد همشهري ما دكتر محمد ابراهيم باستاني‌پاريزي به خير كه تا زنده بود، غم و اندوه تخريب محيط زيست زادگاهش پاريز و سوختن الوك‌بن‌ها، هرگز رهايش نكرد. اما نابودي محيط زيست منطقه بر اثر استخراج معادن مس تمامي ندارد. گويا رگه‌هاي مس در دل رشته كوهي به طول صدها كيلومتر از هر سو به پيش رفته و سوداگران براي يك مشت دلار، در استخراج بي محاباي آن، چنان در تلاش و تكاپويند كه به هر نقطه‌اي گذر مي‌كنند، جز زشتي و ويراني و مرگ از خود به ارث نمي‌گذارند. اين مصيبت، جان طبيعت و روح زندگي شهر ما را گرفته و شهربابك، شهر شمالي سيرجان هم حديث تلخ و اندوهبار خود را دارد.


در اينجا نمي‌خواهم به اثرات بلندمدت استخراج از همه معادن منطقه بپردازم، اما پرسشم از همه مسوولان محلي و استاني و كشوري اين است كه مگر مس استخراجي از منطقه چارگنبد، چقدر آورده مالي دارد كه نابودي صدها كيلومتر مربع از بكرترين ييلاقات كشور با آن برابري مي‌كند؟
اين چه بدبختي است كه گريبان اين سرزمين را گرفته است؟ از يكسو نسبت به استخراج و فروشِ بدونُ مانع نفت و گاز كشور اظهار بي‌تفاوتي مي‌شود، اما در همان حال، براي كسب مشتي دلار، به جان طبيعت بكر كشور با ارزشي غيرقابل محاسبه افتاده‌اند تا آن را براي ابد تخريب و غيرمسكون كنند؟ اين چه نوع مديريتِ اين سرزمين است؟
من از آقاي دكتر پزشكيان و كابينه او مي‌خواهم كه حفظ محيط زيست اين كشور را اولويت نخست خود قرار دهند و تسليم هيچ نوع فشاري چه از جانب سوداگران طبيعت و چه از جانب برخي عوام كوته‌فكر نشوند. حفظ محيط زيست در ايران نياز به يك جنبش اجتماعي پرتحرك و پرانرژي و حمايت دولت از آن دارد. بدون چنين جنبشي، محيط زيست كشور را بايد از دست رفته دانست. شهر ما را دريابيد!