چه كساني در انتخابات راي ندادند؟

يكي از موضوعات مهم مورد بحث پيرامون انتخابات بخش قابل توجهي از جامعه است كه راي خود را به صندوق‌ها نينداختند. راقم اين سطور بلافاصله پس از مشخص شدن نتايج دور اول انتخابات همين جا توضيح دادم كه به دلايل متعدد كساني كه راي ندادند، سخنگو و قيم ندارند و هيچ كس نمي‌تواند از طرف آنها صحبت كند و داعيه فرمانبرداري ايشان از خود را داشته باشد، ولي همان‌گونه كه انتظار مي‌رفت به سرعت انواع و اقسام مدعيان از داخل و خارج پيدا شدند و چنان سخن گفتند كه گويي راي نداده‌ها به اشاره آنها اطاعت كردند و پاي صندوق‌هاي راي حاضر نشدند! همين جا بايد بنويسيم اتفاقا بسياري از راي‌دهندگان از بيم مصادره رفتار سياسي‌شان اقدام كردند و بسياري از كساني كه راي ندادند از ادعاهاي فرصت‌طلبان و ويراني‌خواهان ناراحتند. در هر حال متاسفانه به علل گوناگون از جمله عدم شفافيت اوضاع جامعه و نبود سيستم‌هاي دقيق و جامع نظرسنجي در اين باب بايد به حدس و گمان پرداخت و بر اساس قرائن و شواهد تحليل كرد. ابتدا باز هم بايد متذكر شد كه عده قابل ملاحظه‌اي در هر شرايطي و در هر جاي دنيا در دموكرات‌ترين جوامع و حتي آنجا كه راي دادن اجباري است (مثل كشور تركيه) در انتخابات شركت نمي‌كنند و رفتار آنها تقريبا واجد هيچ پيام سياسي نيست. با اين حال در جامعه سياسي ما عدم شركت در انتخابات اخير بسيار مهم و نيازمند توجه جدي است. مسلما مخاطب اصلي اين عدم شركت حاكميت است كه اگر پيام‌هاي اين رفتار سياسي بخش قابل توجهي از مردم را دريابد، زمينه تحول بزرگي در جامعه ايجاد خواهد شد.احتمالا يكي از دلايل قهر با صندوق‌هاي راي رفتار و سخن گفتن آمرانه با مردم است.اگر حاكميت به اين مهم توجه كند و خفض جناح در مقابل مردم را واجب بشمارد و مردم احساس كنند كه به راي و تمايل‌شان احترام گذاشته مي‌شود و به صورت ابزاري نگاه نمي‌شود بخش بزرگي از معضل مذكور حل شده است.  تجربه شخصي بنده در ده‌ها مكالمه كتبي و شفاهي با افراد مختلف بيانگر اين معنا بود كه مردم معمولي كوچه و بازار داراي ذهنيات كينه‌توزانه و انتقام‌گرا نيستند. 
آنها اغلب دغدغه‌هاي اقتصادي داشته و دارند و براي نمونه اگر تورم كمتر بود يا اميد قابل تكيه‌اي بر كاهش آن بر اثر راي دادن وجود داشت قطعا آمار شركت‌كنندگان در انتخابات به صورت جهشي بالا مي‌رفت و بسياري از رشته‌هاي تحريميون پنبه مي‌شد.جالب آنكه در اين گفت‌وگو‌ها دستان كساني كه ادعاي دانايي داشتند، خالي‌تر بود و نشان مي‌دادند كه براي راي ندادن علت دارند و نه دليل! در واقع تورم روغن ريخته‌اي است كه دارندگان نظرات عجيب هم آن را نذر خود مي‌كنند و كيفور مي‌شوند! خوشبختانه در همه‌پرسي اخير همه با سخن و سكوت تحليل خود از شرايط را نشان دادند و چنين امكاني هم براي همه ميسر بود.اگر مشكلات حاشيه‌اي كمتر بود و اولويت اصلي حاكميت مشاركت بيشتر مردم بود، نشان داده مي‌شد كه ويراني‌طلبان خارجي و نااميدان داخلي پايگاه چنداني در جامعه ندارند حداقل از اين زاويه كه مردم براي ايجاد تحولات مورد علاقه خود خشونت و رويارويي را هرگز نمي‌پسندند و آگاهانه تلاش دارند كه از طريق سازوكارهاي موجود وضعيت را بهبود ببخشند. نكته بسيار مهم آنكه مانع موثر در مشاركت بالاي مردم در انتخابات عدم اميد به نتيجه گرفتن از طريق انتخاب بهترين‌ها در مصادر امور است. متاسفانه هم در داخل و هم در خارج عده‌اي بر اين زمينه فراخ و قابل ملاحظه انگشت تمركز نهادند تا مردم را از كمترين تغييرها نااميد كنند.همين حالا و پس از انتخابات حمله‌ها و نوع رفتار شكست‌خوردگان در انتخابات هم درصدد القاي همين معناست. ما ناچاريم تكليف خود را يك‌بار براي هميشه با اين معضل روشن كنيم. اگر خواستار مشاركت حداكثري مردم هستيم و بركات قاطع اين حضور را طالبيم بايد براي مردم اثبات شود كه راي‌شان در اوضاع كشوركاملا موثر است و اركان قدرت به لوازم ضروري اين معنا گردن مي‌نهند.ما دانسته يا نادانسته صداي كساني را شنيدني مي‌كنيم كه به هر دليل خواستار فروپاشي هستند.اتفافا مردم به درستي از اين معنا واهمه دارند و خوب مي‌دانند كه با زير و رو شدن اوضاع، كشور حداقل صد سال عقب مي‌افتد و براي همين همداستان ويراني‌طلبان نمي‌شوند.اين آگاهي عمومي فرصتي مغتنم براي حاكميت است كه دستان منتخب مردم براي تغيير و تحول را باز بگذارد و توپخانه ايران‌ستيزان در هر لباس و موقعيت با هر انگيزه‌اي را براي هميشه خاموش كند.