دولت سايه!؟ قحط معني شد ميان نام ها!

دكتر رضا داوري اردكاني، فيلسوف فرزانه فرهنگ و هنر، در كتاب جذاب و عبرت‌آموز « گفت‌وگوهايي با سايه‌ام» نوشته‌اند: «يكي از دردهاي كنوني كشور را آشوبي مي‌دانم كه عوام مدعي در فكر و رآي جامعه ايجاد كردند.» (۱)  اين آشوب يا آشفتگي در ساحت‌هاي مختلف اتفاق افتاده است. مثلا كساني كه با شعار طب سنتي غوغا به پا كردند و برخي چهره‌هاي شناخته شده هم كه مي‌بايست براي بيماري خود با احترام به تجربه و دانش و دانايي و تخصص به پزشكان متخصص مراجعه كنند؛ به طب سنتي دخيل بستند و مراجعه نكردند و يا اگر مراجعه كردند بسيار دير شده بود، قربانيان همين مدعيان طب سنتي شدند. يا جوان جوياي نامي كه به روايت فردوسي: 
نبيني كه با گرز سام آمده است
جوان است و جوياي نام آمده است
اين جوان مدعي دين شناسي مطالبي را به پيامبر اكرم و امامان عليهم السلام نسبت مي‌داد، كه دود از سر هر بني بشري به آسمان مي‌رفت. بديهي است كه جمعي نوجوانان و جوانان بي خبر و هيجان زده نيز اختيار خود را به دست چنين عوام مدعي مي‌دهند و سوگند وفاداري ياد مي‌كنند. اين سنخ عوام مدعي را مي‌توان در عرصه سياست نيز يافت. معجزه هزاره سوم، شاهكار اين ماجرا بود. يادتان هست كه هاله نور دور سرش ديده بودند و خودش احساس كرده بود. مي‌گفت مستمعان در اجلاس عمومي سازمان ملل اصلا پلك نمي‌زدند و دختر نوجواني يك شبه دانشمند هسته‌اي شد و توي قابلمه در خانه‌شان اورانيم غني سازي كرده بود و برايش محافظ گذاشتند و برو و بيا! و همه رهبران دنيا پيام مي‌دادند كه ما به راهنمايي شما نيازمنديم. شما به ما بگوييد كه كشورمان را چگونه اداره كنيم و چه بايدمان كرد!؟ و «عجّل فرجهم» از زبانش نمي‌افتاد. اينها افسانه نيست، بخشي از تاريخ دروغ و تباهي و تزوير در كشور ماست.


و اما ماجراي دولت سايه، «دولت سايه» هم در تجربه سياسي برخي كشورها در دنيا شناخته شده است و تعريف مشخص دارد.
يكم: دولت سايه، دولت حزب رسمي است كه در پارلمان، مثل پارلمان انگليس حضور دارد. اما در اقليت است. به عنوان نمونه حزب كارگر انگلستان در ۱۴ سال گذشته، بعد از شكست در انتخابات سال ۲۰۱۰، و پذيرش شكست، دولت سايه بود. وزيران سايه مشخص بودند. در صحنه عمومي حضور داشتند. برنامه حزب تعريف شده بود. امسال كه پيروز شدند، همان دولت سايه به آفتاب آمد و مسووليت را بر عهده گرفت. دولت سايه يعني در موضع اپوزیسيون دولت مستقر است. چطور مي‌توان پذيرفت در دولت مرحوم ابراهيم رييسي به مدت سه سال دولت سايه فعال بوده است؟ نه شكل و شمايل و رسميت حزب دارد و نه سازوكار آن مشخص است. جهت‌گيري‌اش هم آمادگي براي شركت در انتخابات بعد بوده است.
دوم: دولت سايه، در هنگامي كه با دولت مستقر زاويه دارد و در اپوزیسيون است، در كار دولت مستقر كارشكني نمي‌كند. روايت مصطفي پورمحمدي از جلسه شوراي عالي امنيت ملي، كه رييس دولت سايه به او مي‌گويد: «اگر شما رييس‌جمهور بودي، فلان موضوع تصويب مي‌شد، اكنون كه روحاني است، اعتماد نداريم.»
اين شيوه ديگر نامش دولت سايه نيست. شايد تعبير «دولت مرموز» كه حسام الدين آشنا به كار برد، مناسبت بيشتري داشته باشد. البته دولت مرموز و موذي.
سوم: فرداي انتخابات، سعيد جليلي بعد از ملاقات با مسعود پزشكيان گفت: «دولت سايه با قدرت به كار خود ادامه مي‌دهد. و هر جا كه ببيند دولت مستقر خطا مي‌كند، و راه را غلط مي‌رود، دولت سايه ورود پيدا خواهد كرد.» در دنيا رسم چنين است كه رهبر حزبي كه در انتخابات شكست مي‌خورد شكست را مي‌پذيرد، به ناتواني خود در پيروزي حزب و مسووليت خود در شكست اقرار مي‌كند و از رهبري حزب به كنار مي‌رود. به اصطلاح روي نيمكت پشت مي‌نشيند. نه اينكه بعد از شكست بماند و براي دولت مستقر خط و نشان بكشد و مبارزه انتخابات بعد را از همان روز شكست آغاز كند. اين آشوب‌هاي فكري و سياسي كه به بدنه جامعه نيز منتقل مي‌شود، نشانه همان سخن دكتر داوري است كه در ابتداي مقاله آمد!
پي نوشت: 
 (۱) رضا داوري اردكاني، گفت‌وگوهايي با سايه‌ام، تهران، پگاه روزگار نو، ۱۴۰۲، ص۱۸۵