روزنامه جوان
1403/05/09
تنفیذ، تلفیق شعر و موسیقی و اقتصاد
جوان آنلاین: حضور در حسینیه امامخمینی (ره) در مقام یک کارگزار نظام و چونان کسی که «نوکری مردم» را بر عهده دارد، باید که نشانههای فروتنی و ندیدن خود و تلاش برای دیدهنشدن در آن عیان باشد. اینجا هزار نفر از کارگزاران نظام در مراسم تنفیذ جمع میشوند و نوع ارتباطگیری آنان باهم و سلاموعلیکشان با یکدیگر و دلیل بودنشان و رفتوآمدشان، معنای خاص خود را دارد. آنچه من دیدم، مردم را در مقابل مسئولان بسیار برتر و سرتر از آنان دیدم و میبینم. اصل اول تواضع است، یعنی کسانی که همیشه خود را نوکر مردم مینامند، باید نشانههایی از این نوکری را همیشه و حتی وقتی در ظاهر روبهرو یا کنار مردم نیستند، نشان دهند. مسئله دوقطبی اصولگرا و اصلاحطلب نیز بحثی جدی است. در این تنفیذ خاص نوعی تعادل در میهمانان از این دو جریان هم دیده میشد. میتوان ادعا کرد میان مردم که به هر یک از این دو جناح گرایش دارند یا رأی میدهند، دوقطبی کمتر است تا خود نیروهای اصلی دو جناح! این ادعایی است که معمولاً در عالم سیاست و علوم اجتماعی خلاف آن را میگویند و ادعا میکنند که خود سران سیاسی، دعوایشان ظاهری است و مردمانی که از آنان پیروی میکنند، کاسه داغتر از آش میشوند، اما من خلاف آن را میبینم. اتفاقاً دعوای سیاسی و دوقطبیسازی در بین سران جریانهای سیاسی داغ و بحثها جدی است و این مردم هستند که زود با یکدیگر آشتی میکنند و اختلافها را کنار میگذارند و کینهها را از دل میزدایند. تواضع موردنظر من اتفاقاً با قطعهشعری که رئیسجمهور در آغاز سخنرانی خود در مراسم تنفیذ از رباعیات ابوسعید ابوالخیر خواند، همنوا بود «گر صید عدم شوی ز خود رسته شوی/ ور در صفت خویش روی بسته شوی/ میدان که وجود تو حجاب ره توست/ با خود منشین که هر زمان خسته شوی»، اما از حضور برخیها در مراسم تنفیذ چنین حسی را پیدا نمیکردی که مثلاً خود را حجاب راه ببینند، بلکه بیشتر گویا دیگران را حجاب راه دیدهشدن خود میدیدند! آقای دکتر مسعود پزشکیان که این مراسم تنفیذ به او و امضای ریاستجمهوری و منصوبشدن رسمی او در این جایگاه اختصاص داشت، در مقایسه با رئیسانجمهور سه دهه اخیر، نخستین رئیسجمهور ایران است که در قول و سخن، چنین مینماید که گشتوگذاری در این حوزه عرفانی که به باور من برای هر مقام مسئول، واجب و برای رئیسجمهور واجبتر است، داشته است. فقط عرصه عمل بسیار دشوارتر و آزمون آن سختتر از عرصه قول و سخن است. وقتی رئیسجمهور شدی باید بدانی که «وجود تو حجاب راه تو خواهد بود». اینها چیزهای واجبی است و نباید گول حرف نابخردانه و عاری از شعور قشری از کسان را خورد که میگویند رئیسجمهور باید اقتصاد بداند و تکنوکرات باشد و دنبال تنظیمات سیاسی و اقتصادی برود و رئیسجمهور را چه به افکار عرفانی! همینها صد سال پیش در میان غربگراهای آن زمان میگفتند جوان ایرانی باید مثل جوان آلمانی صنعتکار باشد و غزلهای سعدی این جوانان و ملت را به این بیراهه کشانده است که مینشینند و دود و دم میگیرند و غزل میخوانند! اما حالا بسیاری از روشنضمیران میگویند این نگاه عمیق سعدی، مولوی، ابوسعید و فردوسی به هستی و به دنیا و مافیها است که انسان را از اینکه موری را که جان شیرین دارد، بیازارد، برحذر میدارد و نگاه عاری از این وجوه انسانیت و معنویت است که بمب را برای امتحان روی سر هیروشیما و ناکازاکی میاندازد. به هر حال این نگاه برای همه ضروری است و برای کسی که میخواهد سرنوشت ۹۰ میلیون ایرانی و بسا کسان دیگر از جمعیت جهان را تحتتأثیر خود قرار دهد، بسیار ضروریتر است. شعر منسوب به ابوسعید را البته مولانا هم در دیوان شمس یا دیوان کبیر دارد با این تغییر که در مصرع اول به جای عدم، «خدا» را نشانده است؛ «گر صید خدا شوی ز خود رسته شوی». هرچند خیلی ثبت واضح تاریخی ندارد که آیا مولانا از ابوسعید که دو قرن پیش میزیسته گرفته است یا این شعر بعدها به ابوسعید هم منسوب شده است. با این حال عدم و خدا در ظاهر چیزهایی نیستند که بتوان آنها را جایگزین کرد، اما اگر مفهوم را فناشدن بگیریم، قابلیت جایگزینی دارند. میدانم که در میان مسئولان ایرانی، شعرخوانی بسیار ضعیف است. اغلب وقتی شعر میخوانند تن شاعر را در گور میلرزانند. حالا که شعرخوانی خوب است پس باید یاد گرفت. آقای پزشکیان خوب خواند و بیغلط. باید یاد گرفت که شعر را بموقع، بجا و بهاندازه خواند. اصرار من در این روایتگری از مراسم تنفیذ بر آن شعرخوانی آغازین، به همین دلایل است که گفته شد و دلایل دیگری هم هست. ما اهمیت فرهنگ را در سالهای اخیر از دست دادهایم. وزیران بیفرهنگ یا ناآشنا با فرهنگ کم نداشتهایم. طرفه آنکه برخی از بدترین خاطرات فرهنگی و اخلاقی را با همین وزیران داشتهایم. اینجاست که اگر پرسیده شود یک قطعه شعر در یک مراسم رسمی تنفیذ چرا باید به شکار یک روزنامهنگار درآید، باید گفت به همین دلیل! آن پرسش ضدمعرفتی! آری به همین دلیل آن پرسشی را که خبرنگار صداوسیما در لحظه ورود به مراسم از دولتمردان سابق و لاحق میپرسید که «دوست دارید امروز جای پزشکیان میبودید؟»، یک پرسش ضدمعرفتی میدانم. پرسش درست و منطقی در اینگونه موارد کم نیست. نیازی به یادآوری آنها نیست. میتوان از پرسششوندگان خواست توضیح دهند که در جناح و جریان و دسته خود چگونه میتوانند به پزشکیان کمک کنند یا اگر میخواهند پرسش فانتزی باشد، بپرسند که پزشکیان چه دشواریهایی پیشرو دارد. اما صداوسیما که سالهاست در این پرسش کلیشهای گیر کرده است که «چه احساسی دارید؟!» اینبار نیز در همین رویه غلط چرخ زد. اینها چیزهایی است که سلیقه مردم را میتوان با آن ارتقا داد و ساخت. اگر عیب و ایرادی در سلیقههای فرهنگی و سیاسی مردم میبینیم، در همین خردهکاریهای ماست که پایه سلیقهها را میریزد. آن نوازندگان سرود ملی تنفیذ پزشکیان با حضور زنده گروه ارکستر نوازنده سرود ملی همراه بود. به عنوان یک حاضر ناظر متوجه این زندهبودن نشدم. شاید برخی آن را به عیاننبودن گروه موسیقی ربط بدهند. هرچند صدای شنیده شده، صدای رسمی ضبطشده نبود، اما چندان هم متفاوت نبود که شنونده را به سرچرخاندن برای یافتن گروه موسیقی ترغیب کند. بحث موسیقی و احکام مربوط به آن و تساهلهای سالافزون درباره آن، یک مبحث داغ سالهای گذشته بوده است. این حضور زنده یک گروه ارکستر در حضور رهبر معظم انقلاب و در یک مراسم رسمی نظام را با دو بخش از سخنرانی معروف رهبر معظم همراه میکنم. در واقع در همان مراسم تنفیذ چنین چیزی به ذهنم نیامد، اما بعداً که تصاویر حضور گروه سرود ملی را دیدم، به یاد آوردم که رهبر معظم در چند برهه سخنان مهمی درباره نسبت فرهنگ اسلامی و موسیقی داشتهاند. از جمله این سخنان که اتفاقاً در مردادماه عنوان شده، اما ۲۳ سال پیش: «این هنر ساخته و پرداخته نعمتهای الهی را که بر اساس یک ذوق و قریحه ذاتی و یک نظم و انتظام خردمندانه شکل میگیرد و در واقع جان دادن به بیجانهاست، در راه خدا و رضای او مصرف کنید. البته ما از دوران جوانی خودمان حرفهای برخی از اهالی هنر را میشنیدیم که روشنفکرمآبانه و واقعاً بیپایه و اساس، مبتنی به این نکته بود که ما هنر را در راه فکر و پیشبینی و سیاست، به کار نمیبندیم. آنها که ادعای چنین داشتند، هنرشان- اعم از شعر و دیگر فنون - بیش از سایرین در خدمت سیاستها قرار میگرفت. قصد ورود به چنین بحثها را ندارم، اما میخواهم بگویم هر کار که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد. هر چه هدف متعالیتر باشد، آن کار یا هنر ارزشمندتر میشود» و سپس این نکته بسیار ارزشمند و قابل توجه: «درست است که در غرب، موسیقیهای منحط وجود دارد، اما در همان نقطه از جهان، از دیرباز موسیقیهای آموزنده و معنادار هم بوده است؛ موسیقیای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، میتواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی، از آن لذت ببرد. در غرب موسیقیهایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیح هدایت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنین ویژگیای نیز بوده و هست. در شرق که راجع به آن گفتم، یعنی در محدوده جغرافیایی مورد اشار، متأسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در اینجا عبارت از آهنگها و آلات و ادوات لهو بوده که فقها از آن به موسیقی لهوی حرام تعبیر کردهاند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شب دچار بیخوابی میشده است. موسیقیدانها همراه با کنیزکان مغنی، بایستی میآمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند.» اولویت اقتصاد به جای فرهنگ؟! جمله حسابشده حضرت آقا که در آن فرهنگ و اقتصاد کنار هم آمد، برای برخی بهانهگیران فرصت سوءبرداشت شد؛ «همه میدانند که بنده نسبت به مسائل فرهنگی خیلی حساسم، مسائل فرهنگی و مسائل اجتماعی مسائل بسیار مهمی است، شاید بیش از همه چیز اهمیت دارد، لکن امروز از لحاظ زمانی، اولویت با مسائل اقتصادی است. یک تحرک اقتصادی حسابشده قوی پیگیر مورد نیاز است. البته کارهایی در دولت قبل انجام گرفته که کارهای باارزشی است و باید ادامه پیدا کند، کارهای دیگری هم باید اضافه بشود.» این جملات برخی را به این شبهه انداخته که لابد قرار است در برخی حوزههایی که کار فرهنگی میشود، فعلاً فتیله را پایین کشید. این سخنان رهبری را در همان جلسه تنفیذ بلافاصله در کنار سخنان قبلی ایشان در فروردین ۱۴۰۲ گذاشتم که اثر یک اقتصاد نابسامان را روی فرهنگ مهم میدانند: «انتخاب شعار اقتصادی به معنای بیاعتنایی به مسائل اجتماعی و فرهنگی نیست چراکه مشکلات اقتصادی از جمله تورم بالا، موجب گسترش فقر و در مقابل، افزایش تبعیض و ثروتهای حرام میشود و ایجاد فساد، بر فرهنگ و افکار و رفتار مردم هم اثر منفی میگذارد.» مسئله اقتصاد و فرهنگ اصولاً قابل تفکیک نیستند. درست است که دو واژه به دو بخش ظاهراً مجزا اشاره دارد، اما اینها برساختههای زبانی ماست. وقتی خوب دقت کنیم تلفیقها و تجمیعهای بسیاری در این دو میبینیم. رهبر معظم انقلاب در شهریور ۱۳۹۴ نیز نسبت دغدغه خودشان را درباره فرهنگ بیان کردند؛ «خب دوستانی که اینجا تشریف دارید و به خصوص مسئولان فرهنگی کشور و خود آقای رئیسجمهور محترم، حساسیت این حقیر را نسبت به مسئله فرهنگ میدانند. گاهی اوقات مشکلات فرهنگی موجب شده که من شب خوابم نبرده، به خاطر مسائل فرهنگی، یعنی اهمیت مسائل فرهنگی اینجور است. دو کار اساسی و اصلی است که باید انجام بگیرد؛ یکی تولیدات فرهنگی سالم در زمینههای مختلف و یکی جلوگیری از تولیدهای مضر و به اصطلاح متاع و کالای مضر فرهنگی. به نظر من این جزو کارهای اساسی است. در همه دنیا مراقبت از محصولات فرهنگی و کتاب و مانند اینها وجود دارد، کجای دنیاست که وجود نداشته باشد؟ یکجا را به من نشان بدهید.» این سخنان ماهیتاً چیزی نیست که با سخن دیگری که «به لحاظ زمانی» اولویت را به اقتصاد بدهد، انکارشدنی یا تغییرکردنی باشد. ایشان در خرداد ۱۳۹۳ نیز صراحتاً مقایسه میان فرهنگ و اقتصاد را انجام دادند: «فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفس میکنیم، شما ناچار هوا را تنفس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید، اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما، اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است.» این سخنان را باید مثل یک کل واحد دید. در این صورت دچار این اشتباه نمیشویم که اولویتدادن به اقتصاد، به معنای عبور از برخی دغدغههای فرهنگی یا به معنای کاستن از قدرت این دولت در کار فرهنگی باشد. فرهنگ و اقتصاد اصولاً چه ما بخواهیم و چه نخواهیم کنار هم و شانه به شانه هم میروند. هیچ یک به معنای واقعی کلمه زیربنای دیگری نیست. آنها که اقتصاد را زیربنا کردند، از عهده ساختن یک جامعه نمونه در تاریخ معاصر بازماندند و به موزه تاریخ رفتند و آنها که اهمیت اقتصاد را نادیده گرفتند، برده اقتصادی کسانی شدند که به این اهمیت واقف بودند و در این بردگی، فرهنگ خود را نیز از دست دادند و در تهاجم فرهنگی اقتصادهای برتر ذوب شدند. دقت خارجیها! از اینکه مراسم تنفیذ برای من جدال اقتصاد و فرهنگ بود، به چند روایت دیگر نیز در همین زمینه مجبور به اشاره هستم. متأسفانه دقت سفیران خارجی در حین سخنرانیها از دقت حاضران ایرانی بیشتر بود! به نظر میرسید که آنان به اهمیت سخن بیشتر واقفند و اینکه هر جمله و کلام، چه تعبیر و تأویلی دارد و منشأ چه تغییراتی میتواند باشد. دقیقاً در پس برخی سخنان، سرتکاندادنهای سفیران مشخص میکرد که چقدر با دقت گوش میدهند. مثلاً وقتی رهبر معظم انقلاب اشاره کردند که نباید دوستان خارجی را که در سختیها کنار ما بودند، رها کرد، من سرچرخاندم به سوی نمایندگانی از شرق که میپنداشتم روی سخن رهبری معظم با ایشان است و دقیقاً با فرصتی که باید به مترجم همزمان داد، اثر این سخن را در زبان بدن آن نمایندگان میدیدم. اینجا دقیقاً جایی بود که برخی از حاضران ایرانی متوجه اهمیت این سخنان نمیشدند، با اینکه این سخن به شدت راهبردی بود. به یاد دارم در جلسهای با وزیر خارجه اسبق حاضر بودیم و مدیرمسئول روزنامهای که مرامش غرب، اما نامش سمت دیگر جغرافیاست، به همراهی و همکاری با یکی از همین شرقیها گلایه میکرد. آن وزیرخارجه گفت: «برای روشنشدن دوستان اصلاحطلب خودم میگویم، اگر آن کشور شرقی نبود، ما در مقاومت خود شکست میخوردیم.» البته همان زمان نوشتم که چیزی نمیتواند مقاومت ما را درهم بشکند، اما از باب تنویر افکار و بیان مسئله جمله قابلتأملی بود. به همین خاطر برای یک مستمع هوشمند باید بندبند جملات رهبری و سخنرانی رئیسجمهور مهم باشد، به ویژه که آن بخش از سخنرانی رئیسجمهور که از روی نوشته بود، محصول تفکر مشاوران ایشان است و باید بیشتر از سخنرانی زنده ایشان مورد توجه قرار میگرفت. مهربانتر باشید در این دو صف! هنگام ورود به حسینیه و خروج از آن، دو صف ناگزیر تشکیل میشود که شاید تنها صفهایی است که مسئولان در آن میایستند. در صف اول هرچند برخی رؤسای جمهور و مجالس اسبق خارج از صف میرفتند، اما آدم در همان تراز هم کم نبود که با صف جلو میآمدند و هنگام ورود هم مجبور بودند کارتهای ورود خود را نشان دهند. در صف خروج هم که مقابل کفشداری بود، اوضاع به همین منوال بود. دو رئیسمجلس اسبق منتظر خلوتشدن کفشداری برای تحویل کفشهای خود بودند و بقیه که ناشناستر بودند تلاششان برای گرفتن کفشها و رهاشدن از آفتاب سوزان روزی که گفته شد گرمترین روز تاریخ دنیا از زمان ثبت هواشناسی در ایران و خارج از ایران بوده است، افزونتر بود. با این حال این چیزها کمتر اهمیت داشت، اهمیت اصلی در آن است که آقایان مسئولان باید حدی از همدلی، همراهی و هماهنگی را در این نوع صفها نشان دهند که بتواند الگوی مردم باشد. درست است که شماها در سخنرانیها باهم مهربان نیستید و هر دولتی، دولت قبل و هر مجلسی، مجلس قبل را متهم به کمکاری و فساد میکند، اما وقتی در یک صف میایستید، باید بدانید که در پیشگاه مردم همه شما نوکران آنها هستید و باید خودتان را در این تراز ببینید نه در تراز دو غیرنوکر اهل قدرت و دعوا و بلوا.
سایر اخبار این روزنامه
شرط موفقیت دولت چهاردهم
بالاخره آخرین شانس نظام کیست؟!
هشدار پزشکیان به ماکرون
توهین شرق به پزشکیان: نباید زیاد حرف بزنید!
«اقدام راهبردی» از قوانین مترقی تاریخ صیانت از منافع ملت است
تنفیذ، تلفیق شعر و موسیقی و اقتصاد
حزبالله تلآویو را موشکباران خواهد کرد
تابوی سلاح هستهای برای ایرانیان شکسته شده است
قهرمانان واقعی المپیک
فضای مجازی آفت کاروان ایران
رأی به تداوم «چاویزمو»
بیاعتنایی به دو قطبیها ضرورت نیل به منافع ملی