جامعه جوان و متکثر؛ دولت پیر و بی‌تنوع

همان‌گونه که پیش‌تر نوشتم همچنان درباره کابینه و هیات دولت خواهم نوشت. هر چند از نظر من ویژگی‌های فردی وزرا نسبت به زمین بازی در درجه دوم اهمیت قرار دارد، با وجود این برخی ویژگی‌های کلی در مدیران ایرانی مشاهده می‌شود که چشمگیر است. اول از همه کمرنگ‌تر شدن جوانان به ویژه جوانان غیروابسته به جریان اصولگرایان تندرو است، جالب‌تر اینکه تندروها عمدتا جوان هستند و این نکته بسیار جالبی است. دوم، سهم بسیار اندک زنان و سوم عدم حضور افرادی که همسویی کامل با ارزش‌های رسمی را ندارند. شاید بتوان گفت که دو مشکل جوانان و زنان هم تا حدی بازتاب همین تفاوت در شکاف با ارزش‌های رسمی است، البته دلایل دیگری هم دارد. در این یادداشت می‌کوشم توضیح دهم که ماجرا چیست؟ اوایل دهه ۱۳۷۰، یعنی حدود 30 سال پیش در نشست سالانه انجمن جامعه‌شناسی ایران، بحثی پیش آمد درباره تبعیض جنسیتی در روسای دانشگاه‌های کشور. خانم دکتر جامعه‌شناس و محترمی توضیح می‌دادند که بیش از 10درصد اعضای هیات‌های علمی را زنان تشکیل می‌دهند (شاید هم اشتباه کنم، بیش از 10درصد بود) پس منطقا و در صورت نبودن تبعیض باید مدیریت‌های دانشگاه هم به همین نسبت از زنان باشد. پاسخی که من دادم این بود که مساله ما فراتر از تبعیض جنسیتی است. مگر مردانی که رییس دانشگاه هستند شایسته‌ترین مردان هستند؟ اگر بلی؛ می‌توانیم بگوییم تبعیض علیه زنان وجود دارد. ولی اگر مردان شایسته دیگری هم هستند که افراد کمتر شایسته آنان را مدیریت می‌کنند، در این صورت باید گفت تبعیض علیه شایسته‌سالاری خیلی بیشتر و حتی مهم‌تر است. 
واقعیت این است که از نظر من و باتوجه به تجربه شورای راهبری چند نکته که از پیش برایم روشن بود، برجسته‌تر شد. اول اینکه از میان ظرفیت صددرصدی نیروی انسانی دارای صلاحیت کشور، فقط بخش اندکی احتمال می‌دهند که بتوانند در مصادر مدیریتی حکومتی قرار گیرند و شاید بیش از ۸۰درصدشان، پیشاپیش می‌دانند که قادر به حضور در این مناصب نیستند، زیرا معیارهای محدودکننده چنان است که به زور بیش از ۲۰درصد را اجازه ورود می‌دهد. تازه اگر آن معیارها سفت و سخت گرفته شود تا همین اندازه هم اجازه ورود نخواهند داشت. نیمی از این ۲۰درصد نیز علاقه‌ای به حضور در قدرت ندارند که آنها نیز شایسته‌ترین این ۲۰درصد هستند. چرا نمی‌آیند؟ چون معتقدند امکان کار کردن برای‌شان فراهم نخواهد بود. پس مجموعه مزبور فقط ۱۰درصد ظرفیت نیرو و سرمایه انسانی کشور را نمایندگی می‌کنند. هنگامی که این افراد برای رای اعتماد به مجلس برده شوند یا ملاحظات مجلس در انتخاب آنان درنظر گرفته شود، احتمالا به زیر ۵درصد می‌رسد و آنچه که از آن بیرون خواهد آمد، کمتر از ۵درصد است! ورودی و خروجی این قیف باید گشوده شود، این نحوه رفتار با سرمایه انسانی کشور فاجعه‌بار است. این پدیده را در وضعیت نظارت بر صلاحیت نمایندگان مجلس به خوبی می‌توان دید. این وضعیت آثار خود را در سه حوزه بیشتر نشان می‌دهد؛ جوانان، زنان و افرادی که با رویکردها و ارزش‌های رسمی کشور زاویه دارند یا تطبیق کامل ندارند. از آنجا که جوانان و زنان در چند دهه اخیر در معرض تغییر نگرش‌های بیشتری بوده‌اند، هر کدام در کوران حوادث گوناگون به نحوی زخمی شده‌اند و ورود آنان به ساختار مدیریت کشور با موانع بیشتری مواجه شده است. بخشی از زنان که به کلی از دایره سیاست و حضور مدیریتی سطوح بالا و حتی پایین حذف شده‌اند و این ظلمی به توانایی‌های جامعه است. همچنین جوانان، به ویژه زنان جوان بیش از میانسالان و سالمندان تحت تاثیر اثرات منفی این تبعیض قرار گرفته‌اند. علت هم روشن است؛ مسوولان ایرانی از جوانی در مصدر کارها بوده‌اند و می‌توانند تا ۵۰ سال در مصادر خود بمانند و اعتماد به نفس بی‌خودی درباره توانایی‌های خود دارند و چنان از دوستان و همکاران خود تعریف و تمجید می‌کنند که آدم تعجب می‌کند که اگر اینها این همه خوب هستند یا بودند، پس چرا خروجی آنان این همه نامطلوب است؟ در‌حالی که جوانان بسیار خلاق، شجاع و صادق وجود دارند که در داخل کشور و در دو بخش خصوصی یا نیمه‌خصوصی (عمومی) فعال هستند یا موافق با حضور در عرصه سیاسی نیستند یا در حال مهاجرت از کشور هستند که امیدواریم در دولت جدید این فرآیند معکوس شود. افراد جوان مسلط به موضوعات جدید جهانی و فن‌آوری‌های نو هستند و با شیوه‌های استارت‌آپی آشنا هستند ولی در عمل مانع حضور موثر آنان در سطوح بالای مدیریتی می‌شوند  چون در قالب‌های رسمی این ساختار تعریف و محدود نمی‌شوند. جوانان آن اندازه با محدودیت‌های سیاسی و مدیریتی مواجه شده‌اند که حتی اعتماد به نفس خود را نیز از دست می‌دهند. درباره افراد منتسب به اقوام و مذاهب گوناگون نیز همین قاعده برقرار است. متاسفانه درباره این مجموعه و زنان رویکردهای دیگری هم جز آنچه که در فوق آمد، وجود دارد. باید آنها را صریح و روشن طرح کرد. اگر می‌خواهیم توسعه پیدا کنیم، باید منابع خود را به بهترین شکل استخراج کنیم. این کار بیش از آنکه معطوف به منابع نفت و گاز باشد، باید معطوف به منابع نیروی انسانی باشد. بدون افزایش بهره‌وری از همه نیروی انسانی در امور سیاست و جامعه، روی توسعه و پیشرفت را نخواهیم دید. جامعه ما جوان و ترکیبی از زنان و مردان و همه رویکردها و نگرش‌ها و گروه‌ها و در یک کلام متکثر است، ولی دولت ما پیر و مردانه و تک‌نگرشی است.