دلایل شکست مشروطه

 امروز چهاردهم مرداد برابر با یکصدوهجدهمین سالگرد صدور فرمان مشروطه است که متأسفانه پس از ۱۵ سال با روی کارآمدن رضاخان میرپنج عملاً با شکست مواجه گردید. حادثه تلخی که هفته پیش در مراسم تنفیذ ریاست جمهوری مورد اشاره رهبر معظم انقلاب اسلامی قرارگرفت. 
معظم له فرمودند: «قبل از اینکه ملت ایران به رهبری امام بزرگوار به مردم‌سالاری دست پیدا بکند، ما فقط تجربه مشروطیت را داشتیم که این تجربه، تجربه ناکامی بود.» 
مشروطه شکست خورد، اما برای انقلاب اسلامی درس‌های بزرگی داشت که نه تنها در پیروزی بلکه در ماندگاری و بقای نظام اسلامی مورد استفاده قرار گرفت. نکته مهم این است که مشروطه هنوز برای ملت ایران عبرت‌هایی مهم دارد که توجه به آن‌ها می‌تواند از بروز تجربه‌های تلخ جلوگیری کند. مهمترین علل شکست مشروطه از منظر مقام رهبری عبارت‌اند از:
تشخیص غلط در حق و باطل: مشتبه شدن حق و باطل در طول تاریخ بشریت همواره یکی از علل مهم شکست جبهه حق بوده است. تاریخ انبیا و گذشته مسلمین متأسفانه مشحون است از تجربه‌های تلخی که موجب تفوق باطل بر حق شده است. معمولاً انسان‌ها از حق دفاع می‌کنند، اما لازمه حمایت مردم از حق، شفافیت میان حق و باطل است تا امر بر آدمیان مشتبه نشود. ضمن اینکه باطل سعی می‌کند خود را شبیه حق سازد تا مردم در دفاع از حق دچار تردید شوند. در مشروطه میان دو جبهه صراحت وجود نداشت و حتی بسیاری از مدافعان مشروطه نمی‌دانستند مشروطه چیست و چه می‌خواهد. همین امر سبب شد عده‌ای از مردم ناخودآگاه در خدمت اجانب قرار گیرند. اشتباه در تشخیص جبهه حق و باطل همچنان تهدید بزرگ فراروی ملت ایران است. 


شکل‌گیری انحراف با حذف روحانیت: در جریان مشروطه هنگامی که علما را کنار زدند، از مسیر منحرف شد و مشروطیت به جایی رسید که رضاخان قلدر، فردی که ضد همه آرمان‌های مشروطه خواهی بود، به حکومت رسید. اگر انقلاب اسلامی ما هم تحت رهبری دینی نبود، سرنوشتی، چون انقلاب مشروطیت پیدا می‌کرد؛ لذا قاطعانه می‌توان گفت اولاً شروع نهضت امام و پیروزی آن، ثانیاً بقای جمهوری اسلامی و مضمحل نشدن آن و ثالثاً حرکت مستقیم جمهوری اسلامی و منحرف نشدن آن، به برکت دین و رهبری دینی است. از این رو، دشمنان انقلاب اسلامی، چه در خارج و چه در داخل، سعی می‌کنند دین و رهبری دینی را از این انقلاب بگیرند تا آن از ادامه مسیر صحیح خود بازدارند. 
حذف شورای نگهبان (علمای تراز اول): در متمم قانون اساسی مشروطه، گروهی از علما تحت عنوان «تراز اول» نقش شورای نگهبان را به عهده داشتند که خیلی زود با دسیسه دشمنان اسلام و ایران حذف شدند و بدون تراز اول، ده‌ها سال مشروطیت ادامه پیدا کرد، اما مشروطه به استبدادی تراز اول تبدیل شد. حتی از استبداد ناصرالدین شاهی بدتر! به تعبیر مقام معظم رهبری هیچ کس نمی‌تواند بگوید که استبداد رضاخان از استبداد ناصرالدین شاه کمتر بود؛ بلکه بلاشک بیشتر از آن هم بود. خوشبختانه حمایت‌های امام (رضوان‌الله‌تعالی علیه) و مقام معظم رهبری از شورای نگهبان اجازه نداد که دشمنان بتوانند همان کاری را بکنند که با تراز اول کردند. 
احساس ترویج بی‌دینی: یکی از عواملی که موجب شکست مشروطیت در ایران شد، این بود که متدینین بعد از مدتی احساس کردند مثل اینکه کار به سمت بی‌دینی پیش می‌رود. البته بخش زیادی از آن جنجال مطبوعاتی بود که آن وقت همه انگیزه خودشان را این قرار داده بودند که به مقدسات دینی حمله کنند. همین امر موجب شد که متدینین و علما که در صفوف اول مبارزه مشروطیت بودند، به تدریج دلسرد شدند و کنار نشستند. وقتی چنین شد مشروطیت شکست خورد. 
جدی نگرفتن خطر نفوذ دشمن: ماجرای مشروطیت یکی از ماجرا‌های تلخ تاریخ اخیر است. چراکه ملت ایران وارد میدان شدند؛ رهبران روحانی، علمای بزرگ و مراجع از نجف و از داخل کشور مردم را بسیج کردند؛ ملت هم خوب فداکاری کردند؛ اما، چون تجربه کاری نداشتند، نفوذی‌های دشمن توانستند این حرکت را از درون منهدم و خنثی کنند و از بین ببرند. پرداختن به ماجرای نفوذ در مشروطه در این مجال نمی‌گنجد، اما در این زمینه کافی است به نقش بیوت و فرزندان پیشگامان مشروطه اعم از علما و سایر شخصیت‌های برجسته آن اشاره کرد که تحت تأثیر جریان روشنفکری غربزده و سفارتخانه‌ها در خدمت استبداد رضاخانی قرار گرفتند.