داستان  بابابزرگ‌های دولت!

منصوبان جدید رئیس‌جمهور هر یک داستانی شنیدنی دارند؛ و البته اگر خودشان این داستان را تعریف کنند، بیشتر به داستان بابابزرگ‌ها شبیه خواهد بود! وضعیت سنی معاونان رئیس‌جمهور به‌رغم هیاهوی شورای راهبری روی امتیازدادن به جوانان و افراد زیر ۵۰ سال حتی صدای برخی همراهان رئیس‌جمهور را درآورده است. برخی از نزدیکان دولت که در تبلیغات هم همراه رئیس‌دولت بودند، حتی از اینکه افراد  ته فهرست پیشنهادی شورای راهبری با فشار و لابی‌گری قرار است وزیر شوند، صدای‌شان درآمده است؛ و این آبروریزی را موجب بربادرفتن سرمایه اجتماعی دولت و درواقع سرمایه‌ای که با شورای راهبری اندوخته شد، می‌دانند. کسانی که یک روز سابقه کار مرتبط ندارند و مدرک بی‌ربط هم دارند. 
یکی از معاونان در قضیه اختلاس ۳ هزار میلیاردی برای مدتی بازداشت بود و بدون اینکه ما چیزی درباره او بگوییم بهتر است خود دولت و شورای راهبری از او بخواهد داستان خود را آن‌گونه که برخی نهاد‌ها و روزنامه‌ها می‌دانند، برای‌شان  تعریف کند. 
یکی دیگر، اما بدون سابقه حضور در مجلس و با انبوهی از ثروت، مسئول ارتباط‌گیری دولت با نمایندگان شده است. این با مشی شورای راهبری برای عدالت و صدق و شایسته‌سالاری و کارشناسی‌محوری همنوا نیست. صادقانه و دلسوزانه به این شورا و دولت می‌گوییم که حضور یک فرد ثروتمند در ارتباط با نمایندگان شائبه هزینه‌کردن این ثروت در راه غیرمعروف را به ذهن متبادر می‌کند. هرچند این فرد نیز مدتی در یک قضیه اتهامی بازداشت و محکوم و سپس تبرئه شد، اما بهتر است که دولت از افرادی که با مردم زندگی می‌کنند بهره ببرد نه افرادی که در دایره ثروت و قدرت با یکدیگر آشنا می‌شوند. 
انتخاب معاون راهبردی نیز، هم ضد صداقت وعده داده شده شورای راهبری بود و هم خلاف کارآمدی. یک فرد هرچقدر هم که پرسروصدا باشد و در مسائلی سابقه حضور داشته باشد، لزوماً یک متخصص امور راهبردی نیست. امور راهبردی کشور نیز متوقف و محصور در سیاست‌خارجی نیست، هرچند فرد مذکور چیزی جز سابقه شکست در مسائل راهبردی خارجی در کارنامه ندارد. از طرفی وقتی اطرافیان دولت یکی از نامزد‌ها را به این خاطر که گفته بود تا آخر می‌ماند ولی نماند، هنوز برایش پرونده ضد صداقت تکمیل می‌کنند، چطور می‌توانند معاون راهبردی را که از اول گفته بود در دولت نمی‌ماند ولی ماند، و روزنامه جوان همین عدم صداقت را در شماره‌های قبلی گوشزد کرد، با یک پرونده راهبردی به زیر بغل، راهی  دولت کنند؟!
مشاور عالی هم غیر از آنکه معلوم نشد به چه دلیل شخصی از پذیرفتن معاون‌اولی معذور شد و این نکته مهمی در شناخت او بود، اکنون با عنوانی که می‌تواند همپوشانی و تعارض با مسئولیت‌های دیگر دولت داشته باشد و نظم کار‌ها را به‌هم بریزد، عنوان تازه‌اش اهمیت پیدا می‌کند. اگر قرار است او منشأ اثر باشد، باید چارچوب وظایف او نسبت به دیگر اعضای ارشد دولت مشخص باشد، نه اینکه یک عنوان عالی برای فردی که نخواست یا نشد عنوان عالی دیگری را بپذیرد، دست‌وپا کنیم. این چینش دولتی چندان  عاقبتی ندارد.