بُرد باید دوطرفه باشد

 وزارت آموزش و پرورش خط قرمز شماست. براي وزارت كشور افراد شايسته‌اي بودند كه مي‌توانستند ملاحظات رسمي حكومت را نيز در نظر بگيرند و معلوم نيست كه چرا تأييد نشدند؟   نكته ديگر اين است كه آيا اين فهرست(وزیران) نهايي است يا بايد در مجلس نيز فيلتر جديدي گذاشته شود؟ اگر نهايي نيست لطفا در همين مرحله همه را پس بگيريد و ۱۹ وزيري را پيشنهاد كنيد كه خودتان قبول داريد. يك لحظه تصور كنيد كه آقاي پزشكيان شكست بخورد، چه خواهد شد؟ جز اينكه او به خانه خود مي‌رود در همان جايي كه پيش از انتخابات بود؟ اين حكومت است كه بايد ماجرا را حل كند. چه راه‌حلي براي آن وجود دارد؟  
آخرين جلسه شوراي راهبري پزشكيان در دهم مرداد برگزار شد و با عكس يادگاري پايان يافت. پس از آن يادداشت زير را نوشتم و حتي براي آقاي حضرتي صاحب امتياز روزنامه فرستادم تا منتشر شود. در اين فاصله آن را براي دو تن از دوستان فرستادم تا نظر دهند. يكي از آنها گفت؛ متن خوبي است ولي ممكن است شائبه فاصله‌گذاري از فرآيند موجود شوراي راهبري از آن برداشت شود و اين به سود آقاي پزشكيان نيست. اگر منظور تو همين است ايرادي ندارد ولي اگر چنين قصدي نداري تأمل كن. پذيرفتم و در آخرين ساعات كار روزنامه از آقاي حضرتي خواستم كه منتشر نكند. اكنون كه ماجراي فهرست كابينه پيش آمده مناسب مي‌دانم كه ابتدا اين يادداشت را تقديم كنم، سپس به بيان نظرات خود پيرامون فهرست پيشنهادي كابينه بپردازم.
پايان يك مقطع؛ آغاز يك دوره
با توجه به آغاز فرآيند انتخاب نامزدهاي وزراي پيشنهادي و نيز انتصاب‌هاي دولت، برخي دوستان طي تماس‌هايي با ذكر اخبار و شايعات و تحليل‌هايي، نسبت به برخي از آنها انتقاداتي دارند و انتظار دارند كه من نيز در اين باره اقدامي كنم يا نظري بگويم. لازم مي‌دانم كه به‌طور روشن نگاه خودم را شرح دهم تا ابهامي براي هيچ كس باقي نماند. حضور من در اين انتخابات براساس يك تحليل مشخص بود كه درست يا غلط آن بحث ديگري است. براساس اين تحليل باور داشتم كه دير يا زود راهي براي حضور موثر انتخاباتي و عبور از وضع موجود باز شده است. راهي كه مي‌تواند تا حدي مطالبات عمومي را تأمين كند و در نقطه مقابل نيز ساختار سياسي از اين تحول انتخاباتي و حضور مردمي بهره‌مند شود. اين تحليل را مفصل و مكرر نوشته‌ام. فرصتي كه در خرداد‌ماه پيش آمد. خيلي صريح و روشن بگويم، تمام وقت خود را در خدمت به اين برداشت قرار دادم و هيچ انتظار و توقعي نيز از هيچ كس به ويژه آقاي پزشكيان ندارم، جز اينكه آرزو مي‌كنم به كليت ايده‌ها و شعارهايي كه دادند ملتزم باشند و البته محدوديت‌ها را هم كمابيش مي‌دانم و اگر چنين كنند همه ما از جمله بنده را مديون خود خواهند كرد. به همين علت آخرين حضور بنده در ستاد آقاي پزشكيان به روز شنبه ۱۶ تير برمي‌گردد و پس از آن حضوري نداشتم و طبعا هيچ توقعي هم نداشتم. حدود يك هفته گذشت كه با من صحبت شد براي حضور در شوراي راهبري شركت كنم. در اين فاصله شوراي راهبري تشكيل شده بود. اولين چيزي كه پرسيدم علت دعوت بود. گفتم اگر فكر مي‌كنيد كه چون در ستاد فعال بوده‌ام بايد دعوت كنيد، مطلقا نخواهم آمد، گفتند خير. بحث شده تعداد اعضاي شورا بيشتر شود و شما را مفيد دانسته‌اند. گفتم فقط يك جلسه مي‌آيم، اگر ديدم فضاي آن مفيد است و من هم مي‌توانم نقشي هر چند كوچك در بهبود امور داشته باشم، ادامه مي‌دهم و‌گر‌نه همان جا تمام مي‌كنم. پذيرفتند و پس از حضور در جلسه كه شايد ۷ تا ۸ جلسه را برگزار كرده بودند، فضا را مناسب دانستم و همه جلسات را از ابتدا تا انتها (فقط با يك ساعت غيبت حاضر بودم) . هيچ خبري از شورا را منتشر نكردم، همه ضوابط را رعايت كردم و در پايان هم در ۱۰ مرداد عكس يادگاري گرفتيم و پس از حدود ۵۰ روز از همه خداحافظي كردم و پرونده آن شورا هم بسته شد. در اين فاصله تا امروز فقط چند پيام را از سوي ديگران براي آقاي ظريف فرستادم كه ايشان هم پاسخ دادند. همين. از نظر رويكردي حساسيت زيادي نسبت به اينكه چه فردي در چه جايگاهي و‌ وزارتخانه‌اي قرار بگيرد ندارم. نه اينكه اين مساله مهم نيست، بلكه مساله من بهبود زمين بازي است و در مورد اشخاص هم داوري‌هاي موجود را چندان نمي‌پذيريم. به راحتي هر كس را مي‌توان به عرش برد يا به فرش انداخت. 


 
علاقه‌اي هم به معرفي يا اصطلاحا لابي كردن براي اين و آن ندارم. مي‌دانم كه آقاي پزشكيان يا هر كس ديگر در مقام تصميم‌گير با انواع و اقسام ملاحظات مواجه هستند. از كليت فرآيند شوراي راهبري دفاع مي‌كنم به همين دليل هم به حضورم ادامه دادم. اگر كسي را مناسب بدانم و نظرم را بپرسند جواب مي‌دهم، به شرطي كه اطمينان نسبي از صلاحيت‌هاي او داشته باشم، اگر دوست نزديك من هم باشد ولي معتقد به او نباشم ممكن نيست معرفي كنم. كار و نقش اصلي كه براي خودم تعريف كرده‌ام چيز ديگري است كه به آن برگشته‌ام. تا همين جا هم معتقدم، مردم پيروز شده‌اند، چه آنان كه رأي ندادند و چه آنان كه به پزشكيان رأي دادند. نسبت به آينده متوهم نيستم ولي آينده را همين حضور من و شما مي‌سازد. حضوري آگاهانه، صادقانه كه به دور از سهم‌خواهي‌هاي مبتذل باشد. اينكه كساني دنبال پست و مقام هم باشند، از نظر بنده مذموم نيست، فقط بايد بدانند كه مي‌توانند در آن كار موفق شوند. بخشي از سياست نيز همين جاه‌طلبي‌ها است. تا اينجا نيز اشكال چندان مهمي به انتصابات آقاي پزشكيان نمي‌بينم. اينكه كسي از اواخر ليست پيشنهادي يا خارج ليست انتخاب شود را اشكال نمي‌دانم، مگر اينكه اغلب انتصاب‌ها چنين شوند. انتخاب در مرحله نهايي سياسي است و نه حرفه‌اي و كارشناسي. در حالي كه انتخاب در مراحل اوليه و شوراي راهبري عموما حرفه‌اي و كارشناسي بود. انتخاب وزير اصولا يك اقدام سياسي است كه بايد ميان كارشناسي و سياسي تلفيق موثري صورت بگيرد. در اينجا فرصت را مغتنم مي‌شمارم و از همه كساني كه در اين مدت در كنارشان بودم تشكر مي‌كنم، به جاي اين نقدها كه هر كدام هم مي‌تواند درست باشد، بايد از آقاي پزشكيان حمايت كرد، همان‌گونه كه انتظار داريم نهادهاي ديگر حكومتي از او حمايت كنند. امروز مساله ايران مهم‌تر از هر مساله ديگري و شايد تنها مساله ماست. قدري اعتماد كنيم، زيان نخواهيم كرد. راه انداختن كار و زار و نقد و... حق هر كس است ولي بايد دقت كرد كه نتيجه‌بخش باشد. از آقاي پزشكيان مي‌خواهم كه اجازه ندهند در امور جاري غرق شوند. سياست در اينجا مثل گرداب است كه ظرفيت غرق كردن بهترين شناگران را دارد. سياست فريبنده است. اطلاعات جزيي به راحتي مي‌تواند فرد را گمراه كند. بايد تحليل جامع و روشن داشت و مطلقا خود را از مشورت افراد امين بي‌نياز ندانيد، حتي اگر به رأي و نظر خود اطمينان صد درصد داشته  باشيد.
نكته پاياني اينكه شكل فعاليت رسانه‌اي من نيز متناسب با وضعيت جديد تغيير خواهد كرد.از اين پس به موضوعات روز كمتر مي‌پردازم و در نتيجه حضورم در فضاي مجازي بسيار كمرنگ‌تر خواهد شد. گفت‌وگوهاي رسانه‌اي در زمينه امور جاري را بسيار كم خواهم كرد و در عوض تمركز خود را بر يادداشت‌هاي ايجابي براي رسيدن به نوعي تفاهم و درك مشترك از مسائل ايران و راه‌هاي حل آنها متمركز خواهم كرد. اميدوارم اين نقش را به گونه‌اي ايفا كنم كه رضايت مخاطبان عزيز نيز فراهم شود  و كمكي هم به دولت و وزراي آن خواهد  بود.
 (پايان  يادداشت) 
واقعيت اين است كه اگر حكومت ما، نقدهاي ديگران را قدري همدلانه‌تر مي‌ديد، شايد به اين وضعيت بغرنج نمي‌رسيديم كه برخي از مردم خواب چنين دولتي را هم چهار ماه پيش نمي‌ديدند، و آن را غير ممكن مي‌دانستند، امروز معتقد باشند كه اين ادامه دولت رييسي است!! اين حد از تغيير انتظارات شايد محصول كم‌هزينه بودن فرآيند دو ماه گذشته است. فرآيندي كه در جوامع ديگر با خشونت‌هاي فراوان و حتي جنگ داخلي طي شده است، در ايران طي دو ماه جذاب و آرام و با نشاط و بدون آنكه كوچك‌ترين مشكلي پيش‌آيد به پايان رسيد و در واقع مرحله اول آن پايان يافته و اكنون در مرحله دوم آن، چنان حرف مي‌زنند كه گويي طي يك مبارزه مسلحانه طولاني و دادن هزينه‌هاي مادي و انساني فراوان به پاي ميز مذاكره رسيده‌اند و بايد طرف مقابل نيز تسليم شود. متأسفانه سهم‌خواهي‌هاي غير شفاف نيز موجب تشديد اين بحران فكري شده است. طنز و شوخي و اظهارات غير مسوولانه و فراموشي گذشته و آينده، دست به دست هم داده و اين وضعيت را ايجاد كرده است. اين مشكل در طرف جامعه و نخبگان فكري و سياسي است. هنگامي كه خودمان به اولين اصل كنش سياسي اعتقاد نداريم و برخلاف همه مشورت‌ها كاري را مي‌كنيم كه دوست داريم، چرا بايد نسبت به پزشكيان معترض بود كه چرا حرف ما را گوش نمي‌كند. سياست دنياي فانتزي و خيال‌پردازي و شوآف نيست. قرار نيست كه اگر روند امور به كام ما نشد، آن را به كام همگان تلخ كنيم. هفته گذشته يك توييت در مورد يكي از نامزدهاي وزارتخانه‌ها زدم. قصد اصلي من بيش از اينكه عليه يا له فرد بخصوصي باشد، در نقد فرآيند تصميم‌گيري بود. تاكنون هم در مورد افراد حرف خاصي حداقل در علن نزده‌ام. بنابراين من هم معتقدم كه در مواردي فرآيند طي شده در چارچوب تعيين شده نبوده است، ولي اين به معناي نقد تند و تخطئه آن نيست. كدام يك از ماست كه تاكنون در فرآيندهايي مشابه كاملا درست و بدون اشتباه مشاركت نداشته باشيم؟
اجازه بدهيد خيلي روشن نظر خودم را درباره تحولات دو ماه اخير بيان كنم. در گذشته گرگ‌ها خسارات زيادي به روستاييان مي‌زدند، لذا اگر كسي گرگي را مي‌كشت و كله آن را به روستا مي‌آورد جايزه‌اي به او مي‌دادند و اين را كلّه گرگي مي‌گفتند. يك بار يك روستايي هنگام شب در دشت مورد حمله گرگي قرار گرفت و آن را با چماق كشت و سرش را بريد و بالاي چوب زد و آورد به روستا تا جايزه خود را بگيرد. هنگامي كه رسيد به روستا، هوا تا حدي روشن شده بود، و مردم عازم دشت بودند. ديد مردم فرار مي‌كنند، پرسيد چرا فرار مي‌كنيد؟ به بالاي چوب اشاره كردند. ديد گرگ نبوده، پلنگ را كشته است. خودش هم از ترس فرار كرد. حالا قضيه ما است. هنوز اهميت ماجراي رخ داده را متوجه نشده‌ايم. اين آغاز ايران جديد است. كافي است كه نگاهي به پشت سر خود بيندازيم تا به اهميت آنچه در پيش است واقف شويم. البته شايد برخي نمي‌خواهند گذشته را ببينند. اين خودويرانگري است كه دچار آن شده‌ايم. مي‌گويند ما را فريب دادند! كساني كه فريب بخورند، ظرفيت فريب خوردن‌هاي بعدي را هم دارند، لذا بهتر است به مواضع كنوني خود غرّه نشوند. چون باز هم فريب مي‌خورند. پذيرش فريب خوردن از كسي رفع مسووليت نمي‌كند كه بخواهد اكنون خود را غير مسوول بداند. من هفته پيش در ۱۳ مرداد يادداشت «صندوق با درب باز» را نوشتم. متذكر شدم كه: «انتخابات هر روز ادامه دارد. زيرا هر لحظه صندوق‌هاي راي با درهاي باز در ميدان‌هاي همه شهرها و روستاهاي كشور وجود دارد، هر كسي كه راي داده مي‌تواند بيايد و راي خود را بردارد و كساني هم كه راي نداده‌اند مي‌توانند بيايند و راي خود را در صندوق بريزند. راي معادل يك برگه كاغذي نيست، بلكه اراده تك‌تك مردم است. اين سياست‌هاي رسمي است كه مردم را به يكي از اين دو كار تشويق مي‌كند. خود دانيد.» بنابراين راه بر هيچ كس بسته نيست. اين حضور مردم است كه مي‌تواند هر سرنوشتي را رقم بزند. آنان كه در نااميدي كامل بودند و اكنون علم انتقاد و نفي را برداشته‌اند، حتما فكر بعدش را هم كرده‌اند. چون اين كار را با اعتماد به نفسي انجام مي‌دهند كه گويي اين‌بار ديگر فريب  نمي‌خورند.
در اينجا ابتدا سخني با آقاي پزشكيان و سپس با ساختار سياسي دارم. آقاي پزشكيان اولين چيزي را كه بايد دقت کنند اين است كه انتقادات روزهاي اخير نه يك تهديد بلكه يك فرصت و ظرفيت است. اينها لزوما از روي دشمني و خباثت نيست. نيازي به دادن پاسخ‌هاي جدلي از سوي نزديكان نيست. اين چهره ديگر سياست است. همان‌گونه كه امام علي(ع) گفته است، «دنيا دو روز است، روزی به سود تو و روزی به زيان تو. هرگاه به سود تو بود، سركشی نكن و وقتی به زيان تو بود، شكيبايی پيشه كن.» بنابراين مي‌توان با درايت و مشورت با آرامش اين مرحله سخت را از پيش رو گذراند. از اين نقدها استقبال كنيد، حتي اگر غيرمسوولانه باشد. در اينجا فرصت را مغتنم شمرده و چند نقد خودم را تقديم مي‌كنم و معتقدم راه‌حل هم دارد. اول اينكه من از ابتدا موافق و حامي دولت وفاق ملي بوده و هستم ولي پيش‌تر هم تأكيد مي‌كردم و در جلسات شوراي راهبري هم متذكر مي‌شدم كه چنين دولتي با دولت ائتلافي فرق دارد. افراد ديگران را بايد خودتان انتخاب كنيد بايد به شعارهاي شما در کليت خود ملتزم باشند، نه آنكه آنان معرفي كنند. شما بايد سلامت مالي و درستي آنان را خودتان تأييد كنيد، مسووليت حضور آنان در دولت با شماست. به گمان من اين قاعده در مورد حدود ۴ نفر رعايت نشده است. نكته دوم را پيشتر خصوصي گفته‌ام و حتما به اطلاع شما رسانده‌اند كه از شعارها و رويكردهاي شما به اين نتيجه رسيدم كه وزارت آموزش و پرورش خط قرمز شماست. شخصا هم بيش از هر وزارتخانه‌اي به اين مورد حساس هستم و اين را خدمت آقاي حاجي‌ميرزايي عرض كرده بودم. ما مي‌توانيم در هر موردي كوتاه بياييم ايرادي هم ندارد و اين طبيعت سياست است، ولي براي آموزش و پرورش بايد به گونه‌اي عمل شود كه آينده فرزندان اين كشور نابود نشود. سياست‌هاي سه سال گذشته در آموزش و پرورش، حتي خطرناك‌تر از بهره‌برداري بي‌رويه از منابع آبي و انرژي كشور است و بايد وزيري باشد كه سرمايه‌هاي انساني كشور را در آينده حراست كند. براي وزارت كشور نيز افراد شايسته‌اي بودند كه مي‌توانستند ملاحظات رسمي حكومت را نيز در نظر بگيرند، و معلوم نيست كه چرا تأييد نشدند؟ با اين ملاحظات معتقدم كه مي‌توان در اين دو مورد تجديد نظر كرد، هر چند هيچ شناخت ويژه‌اي از هيچ كدام از دو فرد محترم پيشنهادي براي اين دو وزارتخانه ندارم. اگر هم تجديد نظر را صلاح نمي‌دانيد، آيا حاضريد كه درباره درستي عملكرد آنان از ابتدا خودتان تضمين دهيد؟ چون تضمين شخصي شما مي‌تواند تعيين‌كننده باشد.
نكته ديگر اين است كه آيا اين فهرست نهايي است، يا بايد در مجلس نيز فيلتر جديدي گذاشته شود؟ اگر نهايي نيست، لطفا در همين مرحله همه را پس بگيريد و ۱۹ وزيري را پيشنهاد كنيد كه خودتان قبول داريد، بگذاريد مجلس هر كاري مي‌خواهند انجام بدهند. اينكه نمي‌شود در فرآيند ديگري توافق شود، بعد مجلس هم در ميانه ميدان دنبال سهم‌گيري شود. مسووليت مجلس با بزرگ‌ترهاي آن است، خودتان را با این گروه‌ها درگير نكنيد كه بي‌ترديد بازنده‌ايد. از همان فرداي ۱۵ تير مكرر گفتم كه درباره اطلاع‌رساني تصميم قاطعي بگيريد و نيازمند سخنگو هستيد، در آخرين ديدار نيز مكرر اين را گفتم. ولي ظاهرا پيشرفت امور به گونه‌اي است كه قادر به حل اين مساله نيستيد. اگر از من مي‌پرسيد، انجام اين كار حتي مقدم بر تعيين فهرست وزراي پيشنهادي بود. نكته ديگري كه آقاي پزشكيان بايد توجه كنند اين است كه با تركيب محافظه‌كارانه درون ساختاري نمي‌توان نتيجه‌اي به دست آورد، البته اين ايراد همان اندازه جدي است كه بايد گفت با تركيب راديكال و تحول‌خواه نيز نمي‌توان نتيجه مثبتي را به دست آورد. قدري توازن نياز دارد و اين همان پيچيدگي سياست موجود است. تفاهم با ساختار قدرت و همه گروه‌هاي آن امري ضروري و لازمه وفاق است، ولي توجه به خواست‌هاي عمومي مردم نيز حداقل همين اندازه بلكه بيشتر اهميت دارد. بارها نوشته‌ام كه ما با دو شكاف مواجهيم. بايد هر دو را متوازن برطرف كرد. كوشش براي رفع شكاف درون ساختار ضروري است، مشروط بر اينكه به رفع شكاف با جامعه و مردم نيز منجر شود. نقطه بهينه اين دو امر را بايد پيدا كرد. شايد آقاي دكتر عارف كمك‌كار قابل قبولي براي اجراي بخش اول اين هدف است، ولي متأسفانه از بخش دوم مغفول مانده‌ايد. اگر با اتحاد در دولت مي‌شد مشكلات كشور را حل كرد در اين سه سال مشكلي باقي نمانده بود. بدون حمايت مردم هيچ كاري نمي‌توان انجام داد. ناترازي سياسي ريشه  اغلب  ناترازي‌ها  است.
سخن اصلي من در اين يادداشت خطاب به ساختار سياسي ايران است. معتقدم كه دستمزد صد برابر كوششي كه طي يك ماه ۲۰ خرداد تا ۱۵ تير انجام شد را دريافت كرده‌ايم. مردم در همان ۱۵ تير پيروز شدند، بدون ترديد يك‌ماه فعاليت با نشاط، گفت‌وگوهاي خوب، حيات سياسي را به جامعه ايران بازگرداند. بنابراين در پيروزي اين مردم هيچ ترديدي نيست. ولي پيروز ديگر اين ميدان هم مجموعه سياست حاكم در ايران بود. اتفاقا شخصا به اين علت در اين انتخابات فعال شدم كه انتظار بازي برد ـ برد را داشتم. يك بازي آگاهانه و نه از روي خطاي حكومت. شواهد بعدي نيز اين تحليل را تاييد مي‌كرد. هنوز هم گمان مي‌كنم كه ساختار سياسي به سياستي كه در پيش گرفته التزام دارد. سياستي كه پيروزي پزشكيان را پيروزي خود مي‌داند. چنين سياستي، قطعا دنبال شكست پزشكيان نيست، چون شكست او نيز شكست خود است. شخصا معتقدم كه اين بازي هنگامي براي كشور مفيد است كه برد آن دوطرفه باشد. در واقع ملت و حكومت يك شوند، يا به سمت يكي شدن بروند و برد هر كدام شامل برد ديگري هم باشد. سياست اصلاحگرانه يعني همين. قرار نيست ستيز و حذف حرف اول را بزند. پس پزشكيان را رييس‌جمهور خودتان بدانيد. رييس‌جمهوري كه بايد بار ۸۰ درصدي را بكشد. ۳۰درصد مردم را مستقيما نمايندگي مي‌كند و مي‌كوشد كه ۵۰ درصدي كه نيامدند را هم همراه کند. همان‌طور كه در ابتدا از يادداشت‌هاي قبلي خود نقل كرده‌ام بخشي از اين امر تابع سياست‌هاي رسمي است. اين فيلترينگ فاجعه‌بار را نه تنها از روي فضاي مجازي‌برداريد، بلكه مهم‌تر از آن از روي حضور نيروها درعرصه قدرت‌برداريد. اتفاقات بنگلادش آموزنده است؛ بسياري از رفتارها به‌شدت پارادوكسيكال (تناقض‌نما) است. از يك سو تقاضا براي ورود به ساخت قدرت و عرصه سياست بيشتر مي‌شود از طرف ديگر مسير ورودي به آن را تنگ‌تر مي‌كنيد. خوب لحظه‌اي فكر كنيد كه دير يا زود صبر آناني كه پشت اين مسير مي‌مانند سر مي‌آيد و هر چه تراكم پشت آن بيشتر شود، خطرناك‌تر است. عده‌اي نشسته‌اند و قانون مي‌نويسند كه مثلا اين و آن نبايد در دولت يا پست‌هاي حساس باشند، بگذريم از اينكه با اين همه احتياط‌بازي‌ها خيلي از جاهاي آنان سوراخ و نفوذي است ولي متوجه نيستند. آنچه مانع نفوذ مي‌شود اين قوانين نادرست و زيان‌بار نيست، تعلق رواني جوانان و مردم به ميهن و حكومت است كه اگر اين تعلق خاطر نباشد بزرگ‌ترين سدهاي امنيتي نيز مانع از نفوذ نخواهد  شد كه  نشده  است!
بنابراين خيلي صريح و شفاف اين موانع را‌برداريد. يا حداقل مسير ورودي را گشوده‌تر كنيد. اين لازمه پيروزي امثال پزشكيان است. شما نمي‌توانيد كسي را مسوول حفر تونل كنيد ولي ابزار حفاري را به او ندهيد و بخواهيد با ناخن و پنجه 100 متر تونل حفر كند. چرا دولت‌هاي ايران به مرور در حال پير شدن هستند و فقط بيماري يا حضرت عزراييل است كه آنان را از دايره خدمت‌رساني!! خارج مي‌كند؟ پاسخ روشن است؛ چون دروازه ورودي به اين ساختار از خيلي وقت پيش بسته شده و فقط به روي عده‌اي متوهم و ماليخوليايي باز بوده است و نتيجه آن همين وضع است كه همه مي‌بينيم. من ملاحظات حكومت را در باز كردن اين فضا متوجه مي‌شوم، حتي اگر با آن موافق نباشم. ولي بايد توجه شود كه اين واكنش‌هاي تند نسبت به فهرست پيشنهادي آقاي پزشكيان حتي اگر مورد تأييدم نباشد، واقعيتي از جامعه ايران است. اين واكنش‌ها در درجه اول و بيش از آنكه عليه پزشكيان باشد، عليه محدوده تنگ سياست در ايران است. يك لحظه تصور كنيد كه آقاي پزشكيان شكست بخورد، چه خواهد شد؟ جز اينكه او به خانه خود مي‌رود در همان جايي كه پيش از انتخابات بود؟ اين حكومت است كه بايد ماجرا را حل كند. چه راه‌حلي براي آن وجود دارد؟