پزشکیان و چشم انداز اصلاح طلبی 

اصلاح‌طلبــان هماننـــد اصولگرایـــان دارای طیف هستند، اما برای این یادداشت آنان را به دو طیف کلی تقسیم می‌کنیم تا خوانندگان متوجه شوند که منظور یادداشت همه اصلاح‌طلبان نیستند. 
وجه مشترک اصلاح‌طلبان این است که همه آنان یکپارچه نقاد هستند و هیچ همراهی گفتمانی با سیاست‌های نظام و جهت‌گیری‌های آن نداشته‌اند. اما یک طیف (مانند عارف، پزشکیان، هادی خامنه‌ای و...) نقدشان (درست یا غلط) به رفتار‌ها و روش‌هاست. به طور مثال می‌گویند چرا شورای نگهبان فلانی را رد کرد؟ چرا برخورد گشت ارشاد این‌گونه است؟ چرا تبعیض زیاد است؟ چرا مذاکرات به فلان گونه پیش نمی‌رود؟ اما طیف دومی هستند که مسئله‌شان روش‌ها و رفتار‌ها نیست، وجود شورای نگهبان را نقض دموکراسی و انتخابات آزاد می‌دانند. ولایت فقیه را نابود‌کننده دموکراسی می‌دانند، نه گشت ارشاد که حکومت را واجد صلاحیت برای اجرای احکام اجتماعی اسلام نمی‌دانند و اصولاً به وجود حکم اجتماعی و سیاسی در اسلام باورمند نیستند. آنچه در ادامه می‌آید منظور این طیف است. این طیف-حتی برخی از افراد خارج کشور آن- از آقای پزشکیان حمایت کردند، اما گذشته آنان از ۷۶ تاکنون نشان می‌دهد به جز سلاح، همه راه‌های عبور از جمهوری اسلامی را طی نموده‌اند که هم خود آسیب دیدند، هم به نظام ضربه زدند، هم در شکاف ملت-دولت بعضاً نقش اساسی ایفا کرده‌اند. عملکرد آنان از مطالبه تغییر قوانین در مجلس ششم تا جلسات محفلی -که هاشمی رفسنجانی در خاطرات ۲۲فروردین ۷۷ به نمونه‌ای از آن اشاره می‌کند- طراحی انقلاب رنگی با رمز تقلب، تحریم انتخابات، سیاه‌نمایی و تفسیر جمهوری اسلامی با ادبیاتی مانند «انتخابی- انتصابی»، «حاکمیت دوگانه»، «یکه سالاری در مقابل مردم‌سالاری»، «استبداد دینی» و «دیکتاتوری صالحان» و ده‌ها مفهوم دیگر متنوع بود و مطالبه آنان در کتب، رسانه و تریبون‌ها، عبارت از جمهوری‌خواهی، دموکراسی‌خواهی، مشروطه خواهی، عرفی‌گرایی و حذف روحیه انقلابی از گفتمان جمهوری اسلامی بوده است. 
حال سؤال این است که با پزشکیان چگونه مواجه خواهند شد؟ پزشکیان جز اینکه مدتی وزیر دولت اصلاحات بوده و به‌دست همین طیف استیضاح شده است، هیچ وابستگی فکری-ساختاری به اصلاحات ندارد، گویی «حسین مظفر» دوم جبهه اصلاحات است که وزیر آموزش و پرورش خاتمی بود، اما هیچ نسبتی با اصلاح طلبی که جایگزین چپ شده بود نداشته و ندارد. 
این طیف در انتخابات اخیر همه آنچه را گفته بودند یا نوشته بودند، عامدانه یا موقتاً یا تدبیراً یا ناچاراً یا اضطراراً کنار گذاشته‌اند و از سعید حجاریان تا علوی‌تبار تا اکبر گنجی، خانواده تاج‌زاده و ده‌ها نفر دیگر به میدان همراهی وارد شدند. سؤال دوم این است که این‌ها از پزشکیان چه می‌خواهند؟ آرزوی نگارنده این است که آنان پزشکیان را به مثابه دریچه‌ای نجات‌بخش دیده باشند که باعث شد بدون عذرخواهی و بدون خداحافظی با گذشته و چراغ خاموش وارد نظام شوند. 


این جماعت سال ۷۶ و ۷۸ (مجلس ششم) وارد قدرت نشدند تا از مواهبش بهره ببرند. آن روز خود قدرت برایشان اصالت نداشت بلکه استحاله ماهیت حقیقی جمهوری اسلامی مسئله‌شان بود، اما امروز آن ادبیات و آن مانیفست و آن تنفری را که از تریبون مجلس ششم تولید می‌شد، نمی‌بینیم. 
فرض اول آن است که فهمیده‌اند اشتباه کرده‌اند و گرفتار روشنفکری رمانتیک-فضایی شده بودند و نظرات پست‌مدرن، آشنایی با مکاتب انتقادی و باور به منشأ غیرالهی مشروعیت، آنان را گرفتار کرده بود و خداوند وسیله‌اش را فراهم کرد که دست به کمربند پزشکیان بگیرند و وارد این طرف آب شوند و به آن فضا و آن باور‌ها برنگردند. 
فرض دوم اینکه طولانی بودن دوران تبعید سیاسی از یک سو و قوام و دوام جمهوری اسلامی از سوی دیگر آنان را خسته کرد، لذا واقع‌گرایی را برگزیدند و همراه نظام شدند و در عین حال دوست ندارند درباره گذشته خود بشنوند یا عذرخواهی کنند. 
فرض سوم عنصر زمان است، یک نفر از این جماعت می‌گوید: اصلاح طلبی بدون برو برگرد یعنی دموکراسی‌خواهی و در عین حال می‌گوید «ما اقتضامحور عمل می‌کنیم» و باید زمان قبض و بسط آنچه می‌خواهیم فراهم باشد و شاید «اکنون» را زمان کری‌خواندن نمی‌دانند و مسئله مردم هم چیز دیگری است.
این طیف در انتخابات اخیر حتی یک کلمه یا یک عبارت ساختارشکن و یا ادبیات گفتمانی دموکراسی غربی را به کار نبردند. این تدبیر است یا بازگشت، نمی‌دانیم. آنچه باقی است و در نگاه مجلس و نگاه دستگاه‌های نظارتی اعمال می‌شود اینکه سوابق این‌ها پاک نشده است و قابل کتمان هم نیست و سوءظن حاکمیت را هم برطرف نکردند. به طور مثال یک نفر از این طیف که از نظر کارایی هم فرد قابل دفاعی است، درباره عملکرد خود در مجلس ششم گفته است «اشتباه کردم». آیا همه این جماعت این‌گونه فکر می‌کنند و حاضرند خود نقادی را شروع کنند؟ هرچه هست اینکه پزشکیان گفتمان و ادبیاتش هیچ ربطی به این طیف ندارد و در عین حال هارمونی هویتی از نظر سیاسی وجود دارد. معتقدم فرصت مناسبی برای «اصلاح در اصلاحات» فراهم است. پزشکیان اصلاحات را عدالت و مبارزه با تبعیض اعلام کرد، اما همین حرف را وقتی رهبری در سال ۱۳۷۹ می‌زد این طیف مسخره می‌کردند و آن را انحراف از مسیر اصلاح طلبی می‌دانستند. 
اگر راهبرد نظام جذب حداکثری است، در چشم‌انداز آینده باید گفتمان و رفتار این جماعت را مجدداً بررسی کند. کنش آنان و واکنش‌های حاکمیت حتی در برخی موارد باعث بسته شدن فضا نسبت به گذشته شد. به طور مثال ۲۲۰ نفر از آنان که با همین نظارت استصوابی وارد مجلس ششم شدند، حتماً الان نمی‌توانند در همان تراز ورود کنند؛ بنابراین اگر این جماعت واقعاً گذشته سیاسی خود و مواجهه با نظام برآمده از اندیشه امام را اشتباه می‌دانند، اقرار نمایند، حرف بزنند و مدل‌های غربی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را ر‌ها کنند. اگر چنین کنند نوبت حاکمیت است که کم کم آغوش خود را باز نماید. پزشکیان می‌تواند در هر دو طرف نقش بازی کند و نه وفاق اضطراری، بلکه وفاقی مبتنی بر محوریت اصول انقلاب اسلامی و اندیشه سیاسی-الهی امام شکل بگیرد. ان‌شاءالله