کانادا، سرزمین افرا


کانادا برای بسیاری از ما مساوی است با آبشار نیاگارا به‌عنوان معروف‌ترین آبشار جهان، ساختمان‌های بلند تورنتو، مسابقات هاکی، زمین‌های بسکتبال لابه‌لای محله‌ها و شاید در نهایت نوشابه «کانادا درای» که زمانی به‌شدت محبوب بود. اما کانادا به‌دلایلی که شاید از نگاه بسیاری از ما مغفول مانده، کشور بسیار خاصی است؛ کشوری بسیار پهناور که چند منطقه زمانی دارد؛ تفاوت بسیار زیادی در اقلیم آن دیده می‌شود که خودش عامل تفاوت‌های فرهنگی گسترده می‌شود، از طرفی فقط تفاوت اقلیم و قومیت‌ها در آن مطرح نیست، بلکه حضور بومیانی که هنوز به سبک‌زندگی اجداد خود پایبند هستند، تنوع این جامعه را به‌شدت افزایش می‌دهد و کار وقتی پیچیده می‌شود که بدانیم کانادا طی قرن‌ها دو استعمار متفاوت را توسط انگلستان و فرانسه تجربه کرده و حتی زبان رسمی برخی ایالت‌ها فرانسوی است. به همه این‌ها اضافه کنید مهاجرپذیری این کشور را تا بفهمید با چه آش‌شله‌قلمکاری طرفیم که مثل طبیعت پهناور، متنوع و در بسیاری از نقاط بکر این کشور، کانادا را تبدیل به کشوری می‌کند که می‌تواند مطالعه درباره‌اش یک کنجکاوی جالب باشد.
 
کشوری پهناور و با تراکم جمعیتی کم برای درک کانادا و مردمش یکی از مهم‌ترین نکات این است که بدانیم این کشور که منابع بسیاری دارد، دومین کشور دنیا از نظر مجموع مساحت، چهارمین کشور دنیا از نظر مساحت خشکی و با حدود 41 میلیون نفر، سی وششمین کشور دنیا از نظر جمعیت است. برای درک بهتر ماجرا این را بدانید که کانادا 67 برابر کشوری مثل بنگلادش وسعت دارد، اما جمعیتش یک چهارم بنگلادش است. یعنی تراکم جمعیت بنگلادش بیش از 270 برابر کاناداست. جالب‌تر این‌که همان بنگلادش که حدود 180 میلیون نفر جمعیت دارد به‌لحاظ سبک‌زندگی، به‌مراتب جامعه یکدست‌تری نسبت به کانادا دارد. کانادا از نظر تراکم جمعیت رتبه 236 جهان را دارد و بین کشورهای معروف دنیا فقط استرالیا تراکم کمتری نسبت به کانادا دارد. با این مقدمه کمی بیشتر از خود کانادا بدانیم بد نیست.   پاییزی زیبا  وسط پرچم کانادا برگ درخت افراست؛ درختی که در کانادا زیاد دیده می‌شود و باعث زیبایی این کشور به‌خصوص در فصل پاییز است. وقتی همه‌جای دنیا در پاییز زرد می‌شود، کانادا رنگ قرمز به‌خود می‌گیرد.       آبشار نیاگارا نداریم  به مجموعه سه آبشار زیبا و بلندی که در سر جنوبی رود نیاگارا قرار دارد «آبشارهای نیاگارا» می‌گویند که هر کدام یک اسم مجزا و مستقل دارد؛ نعل اسب، آمریکایی و نقاب عروس اسم این سه آبشار است که ما در ایران به اشتباه هر سه آن‌ها را «آبشار نیاگارا» می‌نامیم. آبشارهای نیاگارا معروف‌ترین آبشار دنیا هستند اما بزرگ‎ترینش نیستند.             بفرمایید گوشت کروکودیل  شاید فکر کنید کشورهایی مثل کانادا قوانین سفت‌وسختی برای دفاع از حیوانات و محیط‌زیست دارند. هرچند این کشور چند پارک ملی و منطقه حفاظت شده دارد؛ اما در خارج از آن‌ها شکار حیوانات برای خوردن یا استفاده از پوست‌شان غیرقانونی نیست. گوشت حیواناتی چون کروکودیل، بوفالو و گوزن و همین‌طور پوست بسیاری دیگر از حیوانات در رستوران‌ها و برخی فروشگاه‌های بزرگ خرید و فروش می‌شود.   6 منطقه زمانی  برای ما تصورش سخت است که خودمان در یک شهر باشیم و پسرخاله‌مان در شهری دیگر، اما برای او ساعت متفاوت باشد و خوابیده باشد؛ اما در کانادا با 6 منطقه زمانی متفاوت طرفیم که هرچند تفاوت چندانی ندارند اما در نوع خودش جالب است.   تنوع زیستی جالب  بسیاری از نقاط کانادا به‌خاطر سرما خالی از سکنه است. در بسیاری از نقاط تراکم جمعیت بالاست. کشوری که بین دو اقیانوس اطلس و آرام احاطه شده، کوه‌های راکی و دشت‌های وسیع دارد، حتی نواحی قطبی بسیار سرد و در مواردی کم در جنوبش جنگل‌های انبوهی که تا حدی شبیه جنگل‌های استوایی هستند. اما یکی از جالب‌ترین نقاط این کشور منطقه‌ای است که سالی 330 روز بارندگی در آن ثبت می‌شود.           عجایب جمعیتی  کانادا نسبت به وسعتش جمعیت کمی دارد؛ حدود نیمی از جمعیت این کشور در کشوری دیگر به‌دنیا آمدند و آن نیم دیگر هم به‌خاطر تفاوت‌های اقلیمی و قومی، تنوع فرهنگی جالبی دارند. شاید خاص‌ترین‌شان بومیانی باشند که نمونه‌هایی از آن‌ها را در سریال‌های معروفی که تلویزیون‌مان پخش کرد دیده‌ایم؛ سریال‌هایی که شاخص‌ترین آن‌ها «شمال 60» بود که محوریتش تقابل بومیان کانادا با قوانین جدید کشور و سبک‌زندگی بود که نسل‌های جدید به‌خاطر رسانه‌ها انتخاب کرده بودند. تنوع فرهنگی در کانادا باعث ایجاد زبان‌ها، لهجه‌ها، غذا و جشنواره‌های فرهنگی متفاوتی در طول سال شده است.   سریال‌هایی که کانادا را به ما معرفی کرد  سریال‌های کانادایی زیادی از تلویزیون ما پخش شد که باعث شد با فرهنگ مردم این کشور آشنا شویم، مثل «امیلی در نیومون»، «به‌سوی جنوب» و... اما بدون شک دو سریال بی‌نهایت شاخص و تاثیرگذار بودند. یکی «قصه‌های جزیره» و دیگری «آنه در گرین گیبلز» که در ایران به «آن شرلی» معروف شد. جمعه شب‌ها تماشای «قصه‌های جزیره» ساعت 9 از شبکه دو عادت بسیاری از ما بود.                           غذای تازه  دشت‌های زیاد، منابع فراوان، تنوع آب و هوایی و جمعیت کم باعث می‌شود فروشگاه‌ها و رستوران‌های کانادایی به‌شدت پز مواداولیه تازه‌شان را بدهند. از ماهی که تازه صید شده تا انواع میوه و سبزی؛ با این‌همه کانادا غذاهای معروف و بین‌المللی که مشخصه این کشور باشد، ندارد. همان‌طور که به‌رغم پیشرفت شگفت‌انگیزی که در صنعت ساختمانی داشتند، دانشگاه‌های معماری معتبر با طراحی‌های شگفت‌انگیز، در این کشور خبری از یک سازه که تبدیل به نماد جهانی کانادا بشود نیست، حتی از این قبل‌تر هم می‌رویم، سازه‌های قدیمی معروف هم مشابه آن‌چه در خیلی از نقاط دنیا مثل رم، آتن، پراگ، استانبول و اصفهان هست را در کانادا نمی‌بینید که خب دلیلش خیلی مشخص است.   ایالتی فرانسوی‌زبان  کبک ایالتی در کاناداست که بیشتر جمعیتش فرانسوی زبان هستند. شهر مونترال مرکز این ایالت دومین شهر بزرگ فرانسوی‌زبان دنیا پس از پاریس است. مونترال یک کپسول زمان با 12 هزار نامه به آیندگان دارد که توسط اهالی نوشته و دفن شده تا دهه‌ها بعد آیندگان آن را باز کنند و بخوانند. در این ایالت و به‌طور ویژه خود مونترال خدمات پزشکی به غیرفرانسوی‌زبانان محدودیت‌هایی دارد.   یک کانادای خنک لطفاً  بعد از گل کوچیک با بچه‌های محل، هیچ چیزی مثل یک نوشابه کانادا درای خنک و کیک نمی‌چسبید. نوشابه‌ای که تحت لیسانس یک برند کانادایی بود که توسط جان مک‌لاوین تاسیس شده بود. مردی باهوش که محصولاتش در سراسر دنیا را براساس سلیقه مردم کشورها تولید می‌کرد.   لندن در کانادا  طی سال‌ها مهاجران زیادی به کانادا آمدند، نسل اول آن‌ها برای کاهش دلتنگی نسبت به مبدأ اسامی جالبی روی شهرها گذاشتند و برای همین کانادا پر از شهرهایی است که نام‌شان همنام شهرهای معروف دنیاست یعنی لندن، پاریس، وین و هامبورگ و....     مردمانی متنوع، علاقه‌مندی‌های خاص با شناخت اقلیم کانادا درک مردمانش راحت‌تر می‌شود. کانادا نمونه خوبی است از تجمیع و هضم خرده فرهنگ‌ها در یک فرهنگ واحد. البته این اتفاق بی‌هزینه هم نبوده. بومیان زیادی در این مسیر قربانی شدند و اتفاقات تلخی رقم خورده است. کودکانی که به اجبار و با روندی تلخ و ناخوشایند از قبیله و خانواده جدا می‌شدند تا در مدارس شبانه‌روزی با فرهنگ جدید آشنا شوند. اما جامعه امروز کانادا از آن فضا فاصله گرفته و به تفاوت‌ها اهمیت می دهد. چند ویژگی جالب زندگی روزمره مردم این کشور را با هم مرور می‌کنیم.   1. مردم کانادا هنوز از اسکناس استفاده می‌کنند چون موضوعیت دارد. تا همین سال قبل اسکناس‌هایی با عکس ملکه انگلستان در این کشور رایج بود. هرچند کانادا سال‌هاست استقلال دارد. اما در قوانینش حتی غازها هم جزو اموال ملکه انگلستان بودند. 2. تا اوایل قرن بیستم هیچ زنی در کانادا اجازه خرید و فروش ملک نداشت. 3. کانادایی‌ها بعد از رفتارهای تلخ با بومیان، در مقابله با نژادپرستی به‌نوعی اغراق‌آمیز و عجیب روی آورده‌اند به‌طور مثال برای بسیاری از آن‌ها اشاره به سن، پیری، قومیت، جنسیت، ظاهر و حتی لباس و... نوعی توهین تلقی می‌شود. 4. ساعت خوردن غذا در کانادا بسیار متفاوت از چیزی است که ما تجربه می‌کنیم؛ به‌طور مثال بسیاری از مردم این کشور ساعت 6 شام می‌خورند. 5. بسیاری از مردم دنیا به‌خصوص چینی‌ها در بازار ملک کانادا سرمایه‌گذاری می‌کنند و اقامت موقت یا دایمی هم می‌گیرند. 6. خیلی از رستوران‌های قدیمی کانادایی فقط روی مزه کار می‌کنند و اهل تغییر هویت بصری و بازسازی نیستند. 7. قیمت‌ها در کانادا ویژگی‌های عجیبی دارد. به‌طور مثال قیمت خیلی چیزها چندان ربطی به چیزی که روی بسته‌بندی نوشته ندارد؛ بلکه شامل قیمت روی بسته و مالیاتی است که متاثر از درآمد هر فرد روی کارتی که می‌کشد محاسبه می‌شود. به همین پیچیدگی. یا قیمت بسته‌های اینترنتی ربطی به حجم ندارد و در مواردی بیشتر از حجم بسته است تا اگر مصرف‌کننده خواست بیشتر استفاده کند بتواند و اگر هم که کمتر استفاده کرد نوش جان اپراتور. 8. یک اصطلاح معروف در کانادا هست که می‌گویند «welcome to canada » و اشاره به این دارد که پشت لبخندهای شیک فروشنده‌ها و صاحبان مشاغل، تلاشی جدی است برای آن‌که تا می‌توانند جیب بقیه را با روش‌های عجیب خالی کنند. به‌طور مثال ممکن است قیمت یک پیتزا در تبلیغات مغازه 20 دلار قید شود و موقع حساب و کتاب بفهمید 25 دلار با شما حساب شده، چون قیمت اولیه بدون پنیرپیتزا بوده. 9. کانادایی‌ها به چیزهای خاصی علاقه دارند، از هاکی بگیرید تا ورزش عجیبی به‌نام لاکراس، حتی تلویزیون. آن‌ها 21 ساعت در هفته، معادل سه ساعت در هر روز تلویزیون و شبکه‌های کابلی تماشا می‌کنند. مثل ما که نانوایی داریم، در کانادا فروشگاه‌هایی برای دونات و کوکی وجود دارد. بسیاری از کافه‌ها در کانادا فضای کار اشتراکی جوانانی محسوب می‌شود که در طول روز هم غذا و قهوه‌شان را در آن‌جا می‌خورند و می‌نوشند، هم از اینترنت و میز و صندلی محیط برای کارهایی مثل پروژه دانشگاهی یا فریلنسری استفاده می‌کنند.   کشوری با قوانین جزئی و حتی عجیب کانادا کشور قوانین عجیب است؛ قوانینی جزئی و گاهی بامزه که در مواقعی فقط مختص یک شهر یا ایالت است. خیلی از این قوانین از قدیم مانده‌اند؛ مثل قانونی که می‌گوید در یک‎شنبه‌ها که شهر تعطیل است کشیدن جنازه اسب روی زمین ممنوع است. خیلی از قوانین هم گویا برای آدم‌های خاصی وضع شده مثل این یکی که می‌گوید پیاده‌روی با مار به‌عنوان حیوان خانگی ممنوع است. اما برویم سراغ بخش‌هایی از کتاب «نوشابه زرد» اثر منصور ضابطیان که قوانین عجیب در کانادا را به‌خوبی توصیف کرده: «اوایل ورود به کانادا با دوستی دیگر در کافه‌ای قرار می‌گذاریم می‌پرسد که داخل بنشینیم یا بیرون؟ من که می‌دانم او سیگار می‌کشد پیشنهاد می‌دهم که بیرون بنشینیم تا او هم بتواند عیش خوردن قهوه را با کشیدن سیگار تکمیل کند. می‌گوید: نمی‌تونم سیگار بکشم خوشحال از این‌که بالاخره سیگار را ترک کرده می‌خواهم تبریک بگویم که ادامه می‌دهد: «این جا توی فضای بیرون کافه هم نمیشه سیگار کشید. حداقل تا ۹ متر نباید سقف، دیوار یا کسی که دود سیگار براش مضره وجود داشته باشه.» این قانون عملاً احتمال کشیدن سیگار را در خیلی از مناطق شهری به صفر رسانده است. تعداد قوانین عجیب عمومی و محلی در کانادا آن قدر زیاد است که بسیاری از مردم از آن اطلاع ندارند اما مرور بعضی‌هایشان جالب است. از جمله این‌که اگر ته جیب‌تان سکه زیاد داشته باشید و بخواهید از شر آن خلاص شوید بیشتر از ۳۰ دلار نمی‌توانید خرید کنید؛ پانسمان یا حتی چسب زخمتان را نمی‌توانید در یک محل عمومی باز کنید. چیدن گل تریلیوم ممنوع است. ترساندن بچه‌ها، مریض‌ها و شخص ملکه جرم محسوب می‌شود. در تورنتو فقط دو بار در سال می‌توانید وسایل خانه‌تان را حراج کنید. در خیابان نبک در اتاوا خوردن بستنی در روز یک شنبه ممنوع است. در کائنانا حق ندارید رنگ در پارکینگ خانه‌تان را بنفش کنید. در پترولیا سوت زدن از ۱۱ شب تا ۷ صبح ممنوع است. در مناطقی ساختن آدم برفی بلندتر از ۷۶ سانت مجاز نیست چون باعث وحشت بچه‌ها می‌شود. از ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۶ فروختن اجاق گاز در روز چهارشنبه در ونکوور غیرقانونی بوده و قانون آخر این که شما حق ندارید کتاب کودکان را که قبل از ۱۹۸۵ چاپ شده داشته باشید. این آخری به دلایل مشکلات ممیزی نیست بلکه جوهرهای استفاده شده برای چاپ کتاب تا قبل از سال 1985 حاوی سرب است و اگر بچه کتاب را بخورد ممکن است برای سلامتی‌اش مضر باشد! البته من هیچ‌وقت متوجه نشدم که در کانادا چرا بچه‌ها کتاب ها را می‌خورند؟»