آوارگی سهم ما از مشوق‌های فرزندآوری!

به رغم مشوق‌های پرطمطراق فرزندآوری، سهم ما از این قواعد و مقررات قانونی، آوارگی در خیابان‌های تهران است تا از ابتدایی‌ترین حقوق خود یعنی ثبت‌نام فرزندان در نزدیک‌ترین مدرسه محل سکونت بازبمانیم، بقیه پیش‌کش! درباره این دبستان و مدیر آن که شرحش خواهد آمد، بسیار شنیده‌بودم. اینکه به صاحبان قدرت و مکنت وصل است و فرزندان آن‌ها را با یک سفارش یا تلفن ثبت‌نام می‌کند. اینکه آن صاحب منصب در محدوده تعریف شده آموزش و پرورش منطقه زندگی می‌کند یا نه، اصلاً موضوعیت ندارد. قواعد و مقررات گویی برای دیگرانی تعریف‌شده که حتی به فاصله ۵۰۰ متر از مدرسه، حق ثبت‌نام فرزندشان را در نزدیک‌ترین مدرسه محل زندگی ندارند. شنیده بودم که در سنوات گذشته صدای التماس خانواده‌ها به عرش رسیده، برخی مقابل مدرسه از فرط التماس و اصرار غش کردند، اما بی‌اعتنا به این فریاد‌ها و اعتراض‌ها «حاج خانم» کار خودش را پیش می‌برد. حتی زور آموزش و پرورش منطقه هم به او نمی‌رسد. درباره این بخش بیشتر خواهم نوشت.   ماجرا، قصه مدیر دبستان دخترانه‌ای در منطقه ۱۲ آموزش و پرورش است که اهالی محل درباره او بسیار دیده و شنیده‌اند. امسال برای ثبت‌نام فرزندان دوقلویم گذر ما هم به این دبستان افتاد. ابتدا به دبستان پسرانه روبه‌روی این دبستان رفتم تا فرزندم را ثبت‌نام کنم. آدرس منزل را جویا شدند و گفتند «در محدوده تعریف شده‌اید و مشکلی برای ثبت‌نام ندارید. پس از تحقیقات محلی، ثبت‌نام خواهید شد» و نهایتاً ثبت‌نام شد.   در مراجعه به دبستان دخترانه، با نگهبان ورودی مواجه شدم که ابتدا به ساکن، محل سکونت را پرسید و بعد گفت: «شما در محدوده نیستید، ثبت‌نام دختر شما منتفی است!» جواب کلی‌ای که به همه مراجعان داده‌می‌شد. بعد که ادامه دادم فرزندان ما دوقلوی دختر و پسر هستند و یکی‌شان در همین مدرسه روبه‌رویی ثبت‌نام شده و مدیریت تردد این دو برایمان بسیار سخت و طاقت‌فرساست، نهایتاً به این جمله اکتفا کرد که «حاج خانم» سفر زیارتی هستند و پس از بازگشت بیایید و با ایشان طرح موضوع کنید. او گفت فعلاً «اولویت با اهالی محدوده است. بر اساس سنوات گذشته چنانچه جای خالی بود، مراجعه کنید، حاج‌خانم در همین اتاق می‌نشیند و شما می‌توانید از حیاط دبستان با ایشان طرح موضوع کنید. از شما مصاحبه خواهد کرد، اگر واجد شرایط بودید، فرزندتان ثبت‌نام خواهد شد.» با جمله پایانی او یاد سلاطین قاجاری افتادم که ایامی از سال «بارعام» راه می‌انداختند و مردم برای طرح مشکلات، به آن‌ها رجوع می‌کردند، با این تفاوت که اینجا بارعام درباره ما هرگز میسر نشد.   این ماجرا نقل اوایل تیرماه است و آهنگ ثبت‌نام‌ها تازه آغاز شده‌بود. بار‌ها در رفت و آمد به دبستان بودم و موفق به دیدن مدیر مدرسه نشدم. گفته شده‌بود اختیار این موضوع صرفاً در انحصار ایشان است و حتی معاونان هم حق تصمیم‌گیری ندارند! به کرات مراجعه کردم و هربار دست از پا درازتر برگشتم. «حاج خانم» یا جلسه بود یا حضور نداشت. بعضاً معاونان ایشان به جمع مراجعه‌کنندگان می‌آمدند و با توضیحاتی کلی دست رد به سینه آن‌ها می‌زدند. گویا چاره‌ای هم جز این نداشتند، چون اختیار نداشتند. در یکی از مراجعت‌هایم، در گفتگو با یکی از معاونان، پس از شرح کامل وضعیت استثنایی ما و اینکه فرزند پسرم در همین دبستان روبه‌رو ثبت‌نام شده و بردن فرزند دخترم به دبستان دیگری غیر از دبستان مورد تقاضا، بسیار سخت خواهد بود، تنها به این نکته تکراری اکتفا کرد که در محدوده نیستید و نهایتاً اضافه کرد: «منزل را جابه‌جا کنید و درون محدوده بیایید، ثبت‌نام خواهید شد!» پیشنهادی که به قدری غیر‌منطقی و ناشدنی بود که برای لحظاتی فکر کردم گویی ایشان در این مملکت زندگی نمی‌کند و با مصائب و مشکلات زندگی آشنا نیستند. یا شاید جابه‌جا شدن برای آن‌ها به قدری آسان و سهل‌الوصول است که می‌توان چنین کرد.   طی این مدت بار‌ها تلاش کردم که مدیر دبستان را ببینم، بلکه بتوانم با تشریح شرایط ویژه ما، ایشان را متقاعد کنم، اما نشد که نشد؛ بنابراین چاره کار را در ارتباط گرفتن با منابع و مراجع مختلف دیدم. از وزارتخانه به منطقه آموزش و پرورش معرفی شدم و قول همکاری دادند، اما همین که نام مدرسه و مدیر آن را شنیدند، عقب‌نشینی کردند. در این رابطه به سه نفر از معاونان مدرسه معرفی شدم. پاسخ‌ها، اما ناامید‌کننده بود. آن‌ها همه شنیده‌های ابتدای یادداشت را درباره سلوک رفتاری و ارتباطات مدیر دبستان به تلویح و تصریح تأیید کردند. یکی به صراحت گفت: بنده زورم به ایشان نمی‌رسد، بروید و با خودشان صحبت کنید. دیگری هم نفوذ و ارتباطات مدیر دبستان را اذعان کرد. او گفت این مدرسه‌ای خاص در منطقه ۱۲ است و برای مدیر نوعاً ثبت‌نام فرزندان نماینده‌های مجلس و دیگر صاحبان قدرت اولویت دارد! یکی از معاونان سابق منطقه هم برایم تعریف می‌کرد، زمانی که آنجا بوده بار‌ها به واسطه همین ارتباطات ناسالم و عدالت‌سوز، تا مرحله عزل مدیر دبستان پیش رفتم، اما روز تودیع و معارفه با یک تلفن، همه چیز منتفی شد!   طنز ماجرا، اما اینجاست که چندی پیش سخنگوی وزارت آموزش و پرورش در اظهار‌نظری رسمی اعلام کرد، مقررات تعیین محدوده مدارس به‌هم ریخته و مقررات جدید برای ثبت‌نام‌ها در سال جاری، بر اساس الگوی «شعاع دایره» از مدارس است؛ که اگر چنین مقرراتی اجرایی می‌شد، قطعاً‌در محدوده تعریف می‌شدیم، اما وقتی چنین خبری را برای حضرات یادآوری کردم، با یک نیشخند تلخ و زننده گفتند: اولاً‌اجرایی نمی‌شود، ثانیاً تا ابلاغ رسمی نشود و در سیستم اتوماسیون منطقه ابلاغ نشود، چنین اظهارنظر‌هایی فاقد ارزش و اعتبار است؛ و اکنون پس از دو ماه درگیری و آمد و شد‌های فراوان در همان نقطه اول ماجرا هستیم. گویی سهم ما از نظام آموزش و پرورش، دیکته شدن یک مقررات غیرعادلانه شده‌است. با مشاهداتی که طی قریب به دوماه گذشته تجربه کردم، این دبستان و رفتار مدیر آن نه «علوی» است و نه «اسلامی». آیا گوش شنوایی برای شنیدن این بی‌عدالتی‌ها وجود دارد؟ باید منتظر ماند.