روزنامه خراسان
1403/05/27
حاشیههای دکترشدن مبینا «داریوش» پایینتر از انتظارات و آزادگی کمالالملک
سورنا ساداتی-یکی از پرحاشیهترین اتفاقات روزهای اخیر کشور، بحث پذیرش بدون کنکور مبینا نعمتزاده در رشته پزشکی دانشگاه تهران است. همانطور که میدانید مبینا تکواندوکار 19 ساله کشورمان که جزو اولین مدالآوران کاروان ما در پاریس بود و مسیر را برای فینال ناهید کیانی باز کرد؛ بعد از کسب مدال برنز از رئیس جمهور خواست بهخاطر اینکه تمرینها و اردوها مانع از آمادگی لازم او برای شرکت در کنکور شده، امکان تحصیل او را بدون کنکور در دانشگاه فراهم کنند. اولین واکنشها به این ماجرا آن بود که ورزشکار جوانی در هیجان پس از کسب مدال درخواستی داشته و با توجه به اینکه مدالآوران میتوانند در رشته تربیتبدنی تحصیل کنند؛ دیگر مبینا نباید نگران کنکور باشد اما بعد از بازگشت او به کشور، تاکید مبینا روی این بود که درخواستش فقط متمرکز روی رشته پزشکی است و پدرش هم همین نکته را میگفت. کم کم نقدها جدیتر شد که در ادامه ماجرا و واکنشهای مختلف را بررسی میکنیم. ماجرا از کجا شروع شد؟ مبینا نعمتزاده در اولین گفتوگو بعد از موفقیت در بازیهای المپیک گفت: «از رئیس جمهور درخواست میکنم من را در دانشگاه قبول کنند درسم خوب است اما بهخاطر المپیک نتوانستم کنکور بدهم.» بعد از اعلام این درخواست برخی دانشگاهها از جمله دانشگاه تهران اعلام کرد که مبینا نعمتزاده را پذیرش میکند. آقامیری رئیس دانشگاه شهید بهشتی هم اعلام کرد تمام مدال آوران آسیایی، جهانی و المپیک میتوانند بدون کنکور، در دانشگاه شهید بهشتی تحصیل کنند. ناظم بکایی رئیس دانشگاه الزهرا(س) هم ضمن تبریک به مناسبت درخشش دختران ایران زمین در مسابقات المپیک ۲۰۲۴ پاریس به ویژه کسب مدال توسط مبینا نعمت زاده و ناهید کیانی قهرمانان تیم ملی تکواندوی جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد که با عنایت به مأموریت دانشگاه الزهرا (س) به عنوان نماد آموزش عالی بانوان ایران و لزوم اجرای این مهم این دانشگاه همچون سال های گذشته همه بانوان مدالآور المپیک و سایر مسابقات جهانی را برای ادامه تحصیل بدون آزمون در رشتههای دانشکده علوم ورزشی خود میپذیرد. به گزارش «نورنیوز» البته دانشگاه تهران و شهید بهشتی اعلام نکردند که او میتواند در هر رشتهای که خواست ادامه تحصیل دهد و دانشگاه الزهرا و وزارت ورزش هم بر اینکه او می تواند در رشته تربیت بدنی ادامه تحصیل دهد، تاکید کردند. کار پذیرش مبینا نعمتزاده در دانشگاه زمانی جنجال برانگیز شد که او این درخواست را در برنامه تلویزیونی هم تکرار کرد این بار با جزئیات بیشتر. مبینا در برنامه زنده گفت: «از بچگی دوست داشتم پزشک شوم. از رئیسجمهور هم فقط همین یک درخواست را داشتم. دلم میخواهد بتوانم پزشکی بخوانم و نمیدانم این درخواست مورد قبول واقع شده یا خیر. دیپلم تجربی دارم، اما واقعا بهدلیل تمرینات و اردوهای مختلف فرصت درس خواندن و کنکور دادن نداشتم.» تحصیل در چه رشتههایی امکانپذیر است؟ اما تحصیل دانشگاهی مدالآوران در چه رشتههایی امکانپذیر است؟ عبدالرسول پورعباس، سرپرست سازمان ملی سنجش و ارزشیابی نظام آموزش کشور اعلام کرد: بر اساس مصوبه جلسه ۱۰۶ مورخ ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ شورای عالی انقلاب فرهنگی، تمامی قهرمانان ورزشی دارای مدال طلا، نقره و برنز مسابقات المپیک، جهانی و آسیایی میتوانند بدون شرکت در آزمون در رشته علوم ورزشی ادامه تحصیل دهند. طبق آخرین آییننامه اجرایی ورود قهرمانان ورزشی به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، قهرمانان ورزشی فقط در رشته تربیت بدنی در دانشگاه مد نظر خود میتوانند تحصیل کنند. طبق آخرین آیین نامه اجرایی نیز ورود قهرمانان ورزشی به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، قهرمانان ورزشی فقط در رشته تربیت بدنی در دانشگاه مد نظر خود میتوانند تحصیل کنند. در همین راستا قهرمانانی که در بازیهای المپیک زمستانی یا تابستانی، آسیایی، مسابقات جهانی، قهرمانی آسیا، یونیورسیاد جهانی دانشجویان، مسابقات قهرمانی دانشجویان جهان، مسابقات ارتشهای جهان و مسابقات قهرمانی دانش آموزان جهان عناوین اول تا سوم را کسب کنند، مربیانی که حداقل ۳ سال به عنوان مربی در مسابقات فوق حائز اول تا سوم شده باشند و قهرمانان کشوری که یک بار رکورد ملی را در مسابقات رسمی جابه جا کرده و یا یک بار مقام قهرمانی (رتبه اول) را کسب کنند و یا دوسال متوالی به عنوان عضو در ترکیب تیمهای ملی به یکی از مسابقات فوق الذکر اعزام شده باشند، مشمول آیین نامه اجرایی ورود قهرمانان ورزشی به دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی قرار میگیرند. این آییننامه جزئیات زیادی دارد که تاکید کامل آن روی همان بحث تحصیل در رشته تربیتبدنی است که مغایر با درخواست مبینا از رئیس جمهور بود و این موضوع کم کم بازتاب زیادی پیدا کرد. بهطور مثال برخی پزشکان در کلیپهایی با کنایه، عنوان کردن اینکه بهخاطر تحصیل نتوانستند قهرمان شوند از رئیسجمهور خواستند تا یک مدال المپیک به آنها داده شود. کارزاری علیه درخواست مبینا راه افتاد جنجال آنجایی به اوج خود رسید که کارزاری دراین زمینه راه افتاد تا از پذیرش مبینا نعمت زاده در رشته پزشکی ممانعت شود. امضا کنندگان کارزار معتقدند دانشجویان رشته پزشکی هم همچون مبینا نعمت زاده برای رسیدن به رشته پزشکی شب وروز نمیشناسند و درس میخوانند از این رو دیدن فردی که بدون تلاش در زمینه تحصیل وارد یک رشتهای مانند پزشکی میشود برای آنها گران تمام میشود. در کنار این کارزار، توئیتهای زیادی هم علیه این درخواست نعمتزاده زده شد. البته همه کاربران شبکههای اجتماعی هم مقابل درخواست مبینا نبودند و عدهای هم معتقد هستند شاید «حضور یک قهرمان المپیک در دانشگاه، درخواستی است که قبول آن برای هر دو طرف برد – برد است». حتی کارزار دیگری نیز راه افتاد. امضا کنندگان این کارزار درخواست کردند نعمت زاده در رشته ورزشی مانند آنچه در قانون ذکر شده است تحصیل کند و بحث ورود مدالآوران المپیک به رشتههای پزشکی باب نشود. در بخشی از کارزار آنها خطاب به مسئولان آمده بود: «قطعاً خانم مبینا نعمتزاده از افتخارات ورزشی این مرز و بوم هستند اما حضور ایشان به عنوان دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، برخلاف تمامی موازین شرعی، قانونی و اخلاقی است. پیشنهاد میکنیم که از ایشان در عرصههای دیگر تحصیلی و زندگی از لحاظ مادی و معنوی حمایت شود تا بتوانند مجدد برای کشور عزیزمان ایران افتخارآفرینی کنند. تحصیل در رشته حساس و پرمشغله پزشکی، آن هم بدون شرکت در کنکور و طی کردن مدارج علمی و مطالعه لازم، راه ادامه موفقیت و پیشرفت در رشته ورزشی خانم نعمتزاده را نیز مسدود و مختل خواهد کرد». در نهایت روی این موضوع توسط بسیاری از مسئولان دانشگاهها تاکید شد که واکنش مثبت آنها به درخواست نعمتزاده تنها در چهارچوب قانون و برای حضور بدون کنکور در رشته تربیتبدنی بوده است نه پزشکی. مبینا در مقایسه با قهرمان چینی در جریان المپیک پاریس، یکی از ورزشکاران چینی که همسنوسال مبینا بود بهخاطر رفتارش حین دریافت مدال در مرکز توجه قرار گرفت. او وقتی دید رقبایش روی سکو مدال را گاز میزنند با واکنش بامزهای رفتار آنها را تکرار کرد. حالا تصاویری از او منتشر میشود که بعد از المپیک درحال همکاری با پدرش برای اداره رستوران خانوادگیشان است. بهخصوص اینکه رستوران با هجوم مردم برای دیدن این ورزشکار شلوغ هم شده است. در این بین مقایسهای بین او و مبینا نعمتزاده شکل گرفت که چرا مبینا زیادهخواه است. در کنار این موضوع، فهرستی هم جوایز دیگر کشورها برای قهرمانانشان معرفی شد که در آن پاداش مادی ورزشکاران ما جایگاه خوبی داشت و در هیچکدام هم یک پاداش معنوی مثل قبولی در رشته پزشکی نبود. حس تلخ ناکافیبودن در ورزش اما یکی از ابعاد ماجرای درخواست مبینا نعمتزاده از رئیسجمهور که در هیاهوی قانونی بودن یا نبودن آن و حواشی دیگرش مثل واکنش پزشکان و ورزشکاران رشتههای دیگر نادیده گرفته شد این بود که اساساً چرا یک قهرمان المپیک که جزو خاصترین چهرههای جهان است باید زمینه رشد و شکوفاییاش در ورزش قهرمانی را از ابعاد مادی و غیرمادی چنان ناکافی بداند که موفقیت را به درس خواندن در پزشکی محدود کند؟ مگر از مسیری که برای بروز استعداد تواناییاش و شاد کردن مردم کشورش انتخاب کرده مطمئن نیست یا آن را کافی نمیداند؟ مگر تلاش در یک زمینه و بهترین بودن در آن چه عیبی دارد که نعمتزاده و خانوادهاش تمرکز روی آن را عیب بدانند و از ناموفق بودن در کنکور چنان ناراحت باشند که بارها درخواستشان را مطرح کنند. هرچند درخواست این تکواندوکار کشورمان غیرقانونی و فراتر از پاداشی است که در این زمینه به قهرمانان داده میشود اما نباید این نکته را هم نادیده گرفت که در کشور ما معیشت ورزشکاران به جز رشتهای مثل فوتبال که جنجال زیادی دارد اما افتخارآفرین هم نیست دچار چالش است و ورزشکاران بعد از دوران قهرمانی دیگر در مرکز توجه و رسیدگی نخواهند بود. از طرفی رویای والدین و فشار اجتماعی در محدود دیدن موفقیت هم تصویر اشتباهی از آن را در ذهن جوانان ایجاد میکند. اما فرض کنید با این تقاضا موافقت میشد؛ چه بر سر انگیزه دانشآموزان و داوطلبانی میآمد که در سیستم آموزشی ما سالها نگران کنکور بودند و شاهد خواهند بود یک نفر بدون شرکت در آن و بهخاطر المپیک به رشتهای چون پزشکی برسد. «داریوش» پایینتر از انتظارات مخاطبان هادی حجازیفر پس از تجربه موفق «پوست شیر»، اولین سریال نمایش خانگی خود را با همکاری نوید محمودی تهیهکننده «پوست شیر»، در سکوت خبری جلوی دوربین برد. حضور محمودی در مقام تهیهکننده و نقشآفرینی بازیگران «پوست شیر» مانند ژیلا شاهی، مهرداد صدیقیان و خود حجازیفر در سریال «داریوش»، باعث شد که توقعات مخاطب از «داریوش»، تا حد «پوست شیر» بالا برود. این مجموعه از نظر بصری نیز یادآور «پوست شیر»است . ناگفته نماند، هادی حجازیفر هم به عنوان کارگردان، فیلمنامهنویس و بازیگر، مهره اصلی سریال است و سابقه خوب او در این زمینهها نیز مخاطبان را نسبت به «داریوش» کنجکاو و امیدوار کرده بود. این مجموعه شروع غافلگیرکننده و قدرتمندی نداشت و اکنون پس از انتشار پنج قسمت، موجی میان مخاطبان ایجاد نکرده و انتظارات را نیز برآورده نکرده است. باز هم قصه کینه و انتقام سریال «داریوش» نیز مشابه مجموعههایی که با محوریت موضوع انتقام و کینه تولید شدهاند، قصه مردی را روایت میکند که پس از متهم شدن به قتل در جریان یک دزدی چندین شمش طلا، مجبور میشود ایران را ترک کند و پس از 11 سال وقتی خبر میرسد خانواده مقتول رضایت دادهاند و دیگر خطری «داریوش» را تهدید نمیکند، به ایران بازمیگردد، اما خانواده مقتول قصد انتقام دارند و معمای شمشهای طلای مفقود شده همچنان باقی است. همانطور که پیشتر اشاره در شروع سریال نوشتیم، قصه «داریوش» ایده جدیدی نداشت و سرگذشت او شباهتهایی به گذشته «نعیم» در «پوست شیر» داشت، بنابراین «داریوش» شروع قدرتمندی که بتواند مخاطب را برای پیگیری قصه مشتاق کند، نداشت. این مجموعه فعلا تا قسمت پنجم نیز خوشریتم و پراتفاق پیش نرفته است. ضرباهنگ کند پس از این شروع نه چندان قوی، ادامه روایت قصه با گرههای جذاب و زنجیرهای از اتفاقات منسجم، میتوانست کشش لازم را در مخاطب ایجاد کند، اما این اتفاق رخ نداده است. در پنج قسمتی که تا به حال منتشر شده است، بیشتر شاهد دعوای «بهرام» و «پسرخالههایش» بر سر انتقام نگرفتن از «داریوش»، موضوع ترس «داریوش» از «بهرام» بودهایم و قصه پیشرفت موثر و قابل انتظاری نداشته است. در انتهای قسمت پنجم دیدیم که «داریوش» با وعده تقسیم کردن شمشهای طلا، تلاش کرد «وحید» (مهرداد صدیقیان) را با خود همراه کند، بنابراین شواهد سریال به مخاطب میگوید شمشها را «داریوش» برداشته و این شخصیت به ظاهر ساده و ترسو، روی دیگری هم دارد، در نتیجه شاید این موضوع بتواند جان دوبارهای به قصه تزریق کند. باید دید سریال پس از قسمت پنجم چگونه پیش خواهد رفت. شوخطبعی بیش از اندازه سریال «داریوش» قصهای معمایی و کاملا جدی را روایت میکند، اما لحظههای بامزه زیادی در قصه وجود دارد که باعث میشود ارتباط مخاطب با فضای سریال و سکانسهای خاص قطع شود و مخاطب را دچار سردرگمی کند. علاوه بر تعدد لحظههای بامزه، بعضی اتفاقات مهم «داریوش» در اوج التهاب نیز با چاشنی کمدی رخ میدهد. واضحترین مثال این موضوع هم سکانسی است که «داریوش» پس از حمله «سهراب» و دارودستهاش به خانه دختر خود، با ریش نیمه تراشیده و چهرهای وحشتزده به خانه «وحید» پناه میبرد و سعی میکند با درخواست یک تیغ از او، اوضاع را عادی جلوه دهد. مثال دیگر این موضوع، سکانسی در قسمت پنجم است، جایی که «لیلا» دختر «داریوش» اجازه نمیدهد پدرش وارد خانه شود و از پشت در با گریه و بغض میگوید به دلیل دروغهایی که از او شنیده دلخور است. در حالی که شاهد لحظهای احساسی هستیم و «داریوش» هم از رفتار دخترش متعجب و ناراحت است، ناگهان برای فریب دادن دخترش و تحت تاثیر قرار دادن او، ادای هق هق گریه در میآورد! انتخاب نامناسب بازیگر یکی دیگر از نقاط ضعف سریال «داریوش» مربوط به انتخاب بعضی بازیگران است. ژیلا شاهی که در فیلم «موقعیت مهدی» و نسخه سریالی آن «عاشورا» در نقش همسر هادی حجازیفر ظاهر شده بود، در «داریوش» نقش دختر او را بازی میکند. هرچند که به کمک گریم و طراحی لباس تلاش شده شاهی کمی جوانتر به نظر برسد، اما با توجه به اختلاف سنی نه چندان زیاد این دو بازیگر، در نقش پدر و دختر قابل پذیرش نیستند. از طرف دیگر ژیلا شاهی و مهرداد صدیقیان نیز در نقش عاشق و معشوق قصه، زوج مناسبی نیستند. فعلا اشارهای به این موضوع نشده است که «وحید» با وجود بزرگتر بودن «لیلا» قصد ازدواج با او را دارد، در نتیجه به عنوان یک زوج همسن باورپذیر نیستند.
کمالالملک تلفیق هنرمندانه نگارگری و آزادگی
الهه آرانیان-در تهران متولد شد؛ کودکی و نوجوانیاش را در کاشان گذراند؛ به اروپا رفت و در شهرهای فلورانس، رم و پاریس زندگی کرد؛ مدتی را در کربلا و بغداد گذراند و در آخرین سالهای حیاتش به روستای حسینآباد نیشابور که امروزه از بخشهای شهرستان فیروزه است، آمد و در یک خانهباغ بزرگ، ماندگار شد. این شرح کوتاهی بود از زندگی پرفراز و نشیبِ نامدارترین نقاش معاصر ایرانی، محمد غفاری، ملقب به کمالالملک. این نقاش بزرگ 93 سال عمر کرد و در 27 مرداد 1319 از دنیا رفت و در نیشابور، در جوار آرامگاه شیخ فریدالدین عطار به خاک سپرده شد. خانه بزرگ کمالالملک در فیروزه نیشابور قرار است پس از مرمت به موزه مردمشناسی تبدیل شود، اما هنوز خبری از اتمام مرمت آن نیست. به مناسبت سالروز درگذشت کمالالملک، لقبی که ناصرالدینشاه به او داده بود، از زندگی و آثار این نقاش چیرهدست معاصر ایران نوشتهایم. از ناصرالدینشاه قاجار تا رضاخان پهلوی محمد غفاری در سال 1226 در تهران و در اولین سالهای سلطنت ناصرالدینشاه قاجار به دنیا آمد. او برادرزاده صنیعالملک، نقاش ایرانی بود. کودکی محمد در روستای کله، در 42کیلومتری کاشان گذشت. 12ساله که شد با برادر بزرگش به تهران آمد تا در مدرسه دارالفنون نقاشی بخواند. روزی ناصرالدینشاه در حین بازدید از مدرسه، چشمش به تابلویی از چهره اعتضادالسلطنه، رئیس وقت دارالفنون افتاد؛ تابلویی که هنر محمد غفاری بود. ناصرالدینشاه که از آن نقاشی خوشش آمده بود، دستور استخدام غفاری در دربار را صادر کرد. وقتی پای غفاری به دربار شاه قاجار باز شد، پله پله مراحل ترقی را طی کرد. مدتی «خان» و «پیشخدمت مخصوص» شد و بعد در کسوت «نقاشباشی» درآمد و در آخر هم لقب خاص «کمالالملک» را از ناصرالدینشاه دریافت کرد. پس از کشتهشدن ناصرالدینشاه، کمالالملک برای تحصیل به اروپا رفت و در سال 1279 به دستور مظفرالدینشاه برگشت و در مدت حضورش در دربار، با شاه جدید اختلافاتی پیدا کرد و پس از مدتی راهی عراق شد و چندسالی را در کربلا و بغداد زندگی کرد و تابلوهای «زرگر بغدادی» و «میدان کربلا» را خلق کرد. آخرین سالهای زندگی کمالالملک در دوران پادشاهی رضاخان پهلوی بود. او که در آن سالها به کمک وزارت معارف وقت، مدرسه صنایع مستظرفه را تاسیس کرده بود، در سال 1306 با وزیر وقت بر سر استقلال مدرسه اختلاف پیدا کرد و از تدریس و منصب دولتی دست کشید و در سال 1307 به نیشابور رفت و بر اثر حادثهای بینایی یک چشمش را از دست داد. «تالار آینه»، بزرگتر از آنچه میبینید کمالالملک در مدت حضورش در دربار حدود 170 تابلوی نقاشی ترسیم کرد. «تالار آینه» مشهورترین اثر این نقاش بزرگ است؛ تالاری واقع در کاخ گلستان که کمالالملک پنج سال از عمرش را صرف کشیدن تابلوی آن کرد. تابلوی «تالار آینه» اولین تابلویی است که کمالالملک آن را به نام خود امضا کرد. فیلم سینمایی «کمالالملک»، ساخته زندهیاد علی حاتمی در سال 1362، خلق «تالار آینه» به دست این نقاش بزرگ ایرانی را با بازی جمشید مشایخی به زیبایی تصویر کردهاست. نکته جالب درباره این اثر آن است که تالار آینه در نقاشی کمالالملک بزرگتر از تالار آینه در ابعاد واقعی است. از دیگر آثار کمالالملک میتوان به این نقاشیها اشاره کرد: دورنمای صفیآباد، حوضخانه صاحبقرانیه، پارچهفروش دورهگرد، دهکده دماوند، دهکده مغانک، چهره نقاش در پیری، پرتره انیسالدوله، حوضخانه کاخ سلطنتآباد، ساختمان تالار سلام، عمله مطرب، پرتره حکیمالملک، پلنگ شکارشده، چکاوک، سهره سبز و... . دیدار با استاد نقاشی موزه لوور بعد از ترور ناصرالدینشاه قاجار به دست میرزا رضای کرمانی، کمالالملک از مظفرالدینشاه قاجار، شاه جدید اجازه گرفت تا برای ادامه تحصیل راهی اروپا شود. او سه سال در ایتالیا، فرانسه و اتریش به سر برد و با مکتبهای نقاشی اروپا و آثار نقاشان بزرگ آن آشنا شد. کمالالملک در پاریس با آنری فانتن لاتور، نقاش سبک رئالیسم و سمبولیسم و استاد نقاشی موزه لوور دیدار کرد. لاتور در معرفی کمالالملک به شاگردانش گفت: «مواظب باشید. این آتش از ایران آمدهاست؛ از تابش و حرارت آن بهره بگیرید». کمالالملک در مدت حضور خود در اروپا به موزههای مهم شهرهای رم، فلورانس و پاریس میرفت و به رونگاری از آثار نقاشان برجسته از جمله روبنس، رامبرانت، تیسین و داوینچی میپرداخت. اخلاق حمیده و صفات پسندیده استاد کمالالملک، چهرهنگار و منظرهنگاری برجسته بود. او اولین نقاش ایرانی بود که موفق شد مدرنیته را وارد نقاشی ایرانی کند. کمالالملک پس از بازگشت از اروپا بهطور جدی از نقاشی سنتی ایران فاصله گرفت و به طبیعتنگاری روی آورد. نقاشیهای کمالالملک بنابر آنچه در نقاشی مدرن رواج داشت، همانند یک عکس بود؛ با جزئیات کامل و واقعی. به عبارتی، کمالالملک مستندسازِ هرآنچه در دربار به چشم میخورد، بود و مانند یک عکاس، وقایع، اشخاص، عمارتها، باغها و محیطهای درباری را با هنر نقاشی ثبت میکرد. اما آنچه بیش از هنر استاد کمالالملک زبانزد بود، اخلاق و وارستگیاش بود. زندهیاد آشتیانی درباره این استاد بزرگ نوشتهاست: «کمالالملک در اخلاق حمیده و صفات پسندیده کمنظیر و در حب وطن بیمانند بود. از قیافه محبوب و زیبا و چشمان گیرا و قامت برازنده و بلندش تشخص و عظمت و نبوغ مشهود بود، و در اولین برخورد و ملاقات اشخاص را شیفته خویش میساخت». کمالالملک در هوای مشروطه نقاش برجسته معاصر از هواخواهان مشروطیت و حاکمیت قانون در کشور بود. اگرچه کمالالملک این تمایل را به زبان نیاورده است، اما با بررسی آثارش، قبل و بعد از نهضت مشروطه میتوان به مشروطهخواهی او پی برد. در مقاله «مشروطیت و ملیگرایی در آثار کمالالملک» که در نشریه «جامعهشناسی هنر و ادبیات» منتشر شده، در اینباره آمدهاست: «پس از تثبیت مشروطیت، کمالالملک دوباره به سراغ چهرهنگاری رفت. شش اثر از کمالالملک در دست است که پس از تثبیت مشروطیت آنها را خلق کرد. هر شش تصویر از رجال سیاسی هستند که تقریبا همه آنها از نقطهنظر سیاسی و موضعگیریشان به مشروطیت مشابهتهایی دارند... اگر برای هنر نیز مسئولیت فرهنگی در قبال ملیگرایی قائل باشیم، آثار او به نوعی ملیگرایی فرهنگی را در بیشتر تکچهرهها نمایان میسازد».
سایر اخبار این روزنامه
المپیکی ها را دیدیم المپیادی ها را ندیدیم!
فرود دزدان پروازی در زندان!
عجیبترین موجوداتدریایی صیدشده
همصدایی برای اصلاح سیاستهای ارزی
شانس بالای همتی و تردیدها درباره پاکنژاد
بازپرسی تخصصی قاضیالقضات
شهر موشکی بیخ گوش اسرائیل
زنگ بررسی صلاحیت وزرا
زیرساختها زیر تیغ تغییراقلیم
استرس چطور روی هضم غذا اثر میگذارد؟
پوست اندازی اعتبارسنجی بانک ها
مذاکرات دوحه، تلاش برای «هیچ»!
حاشیههای دکترشدن مبینا «داریوش» پایینتر از انتظارات و آزادگی کمالالملک