گذشته؛ دستاویز نکوهش یا چراغ راه آینده؟!


مهدی حسن زاده
روز گذشته در بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی کابینه چهاردم، صلاحیت دو وزیر پیشنهادی که در سال های گذشته سمت های مهمی در کشور داشتند، بررسی شد. عبدالناصر همتی و سیدعباس عراقچی که به ترتیب برای وزارتخانه های اقتصاد و خارجه به مجلس معرفی شده اند با سوالات و انتقادهای تندی به عملکرد سابق خود در بانک مرکزی و مذاکرات هسته ای منتهی به توافق برجام مواجه شدند.
تردیدی نیست که برای بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی، عملکرد دیروز مهم تر از وعده ها و حرف های امروز است و با این مبنا می توان صلاحیت گزینه های معرفی شده را بررسی کرد اما این بررسی باید کامل و جامع، به دور از بی انصافی و با توجه به مقتضیات زمان مسئولیت این افراد و در نظر گرفتن عملکرد سایر افراد مرتبط با مسئولیت قبلی آن ها باشد.
با این مقدمه اگر بخواهیم پرونده مذاکرات هسته ای منتهی به برجام و عملکرد سیدعباس عراقچی را بررسی کنیم، حتما می توان نقدهای جدی به خروجی آن مذاکرات یعنی برجام را وارد دانست؛ اما اگر به گذشته بازگردیم می بینیم که در آن برهه شاید ایده ایجابی مهم دیگری نیز وجود نداشت و نمی توان نقدهای تند برخی منتقدان را که حرف جایگزین شدنی و قابل تحققی نداشتند به دیکته نوشته شده همراه با اشتباهات آن دوره ترجیح داد. مسئله مهم دیگر نحوه اجرای برجام بود. اگر عراقچی را دارای نقش اصلی در مذاکرات و متن برجام بدانیم، باید اذعان داشت که نقد اصلی به اجرای برجام بود که خود وزیر خارجه و بخش های دیگر در آن مسئولیت اصلی تری داشتند و آن ها باید تضمین های لازم از طرف مقابل و واکنش‌های به موقع و صریح تری در برابر بدعهدی آمریکا و اروپا اتخاذ می کردند.
مرور کارنامه عبدالناصر همتی در بانک مرکزی نیز همین گونه باید باشد. ریاست کل بانک مرکزی در نیمه سال 97 و پس از اجرای سیاست خسارت بار اختصاص ارز 4200 برای همه کالاها و خدمات شرایط بسیار سختی را ایجاد کرده بود و عملا با به حراج رفتن ذخایر ارزی کشور و همزمان فشار بسیار شدید ترامپ، شرایط سختی حاکم شده بود. مروری بر وقایع نیمه دوم سال 97 و سپس نیمه اول سال 98 نشان می دهد که با وجود برخی چالش های جدی از جمله درگیری پهبادی ایران و آمریکا در خلیج فارس و شدت گرفتن جنگ عربستان و امارات با یمن، نرخ ارز در این برهه به خوبی مدیریت شد اما وقایع دومینو وار نیمه دوم سال 98 از ماجرای گران شدن بنزین و ناآرامی های پس از آن تا جنایت تروریستی و به شهادت رساندن سردار سلیمانی، واقعه هواپیمای اوکراینی و سرانجام شیوع کرونا، آثار غیرقابل کتمانی بر ثبات اقتصادی کشور و بازار ارز داشت. به این ترتیب باید نقش عوامل خارجی و برخی تصمیمات غلط سایر مسئولان وقت در زمینه نحوه افزایش قیمت بنزین و مواجهه با اعتراضات پس از آن، رشد حباب بورس و مواردی از این دست را در وضعیت اقتصادی سال های آخر دهه 90 دید.
در هر حال آن چه مهم است نحوه مواجهه ما با تجربیات گذشته است. کنار گذاشتن افرادی که تجربه مهم دوران سخت و عرصه های بسیار بزرگ را داشته اند منطقی نیست. هیچ دیکته نوشته شده ای فاقد غلط نیست. باید گذشته را نقد کرد تا مسیر آینده روشن شود نه این که در گذشته بمانیم و افراد را به دلیل گذشته قابل نقد طرد کنیم. چراکه اتفاقا مدیرانی که مدیریت در شرایط سخت تر گذشته را تجربه کرده اند و آزمون های بزرگ را ولو با اشتباهاتی پشت سر گذاشته اند، می توانند در مسیر پیش رو موفق تر از افرادی باشند که درک و تجربه ای از شرایط سخت را ندارند. این مسئله ایجاب می کند که نمایندگان محترم مجلس بیش از ماندن در گذشته چهره‌های معرفی شده به مجلس مسیر آینده آن ها را رصد کنند و گذشته ای مملو از مسئولیت ها و آزمون های بزرگ همراه با برخی اشتباهات را نه نقطه ضعف که نقطه قوت افراد معرفی شده برای وزارتخانه ها بدانند.