كه هست از پي شام سياه صبح سپيد

۱- سايه عزيز غزلي خواندني و شنيدني و ستودني دارد با مطلع «نه لب گشايدم از گل، نه دل كشد به نبيد/ چه بي‌نشاط بهاري كه بي‌رخ تو دميد» و در ميانه اين غزل بيتي دارد با اين مضمون «گذشت عمر و به دل عشوه مي‌خريم هنوز / كه هست در پي شام سياه صبح سپيد...» اميد به بهبود و نااميد نشدن و اطمينان به دميدن صبحي درخشان از پي شامي سياه گوهر تمدن ايراني است و همين اميد به روزي نو و فراخ و درخشان و عبور از تنگي و سختي بوده كه ما را چند هزار سال از پيچ و خم‌هاي تاريخي پر دردسر عبور داده و به اينجا رسانده. پديده نگران‌كننده‌اي كه جامعه ايراني را در چند سال اخير فراگرفته، همين از دست رفتن «اميد» بود. اميد كه از دست برود، آدمي صبح از بستر هم بلند نمي‌شود، اگر هم به ناچار و به جبر زندگي صبح برخيزد و به دنبال رزق و روزي و تامين معاش بيرون بزند، باز هم با همان جسم مانده در بستر فرقي ندارد. اگر جمعيت زيادي دچار اين احوال شوند، به ويژه اگر جوانان مبتلاي آن شوند، آن وقت است كه نااميدي از يك عارضه رواني و روحي به مشكلي ملي و داراي عوارض امنيتي و اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي مبدل مي‌شود. 
بازگرداندن اميد به جامعه، به زنده كردن آن مي‌ماند. با سخنراني و دادن وعده و ارائه طرح‌هاي فضايي البته اميدي زنده نمي‌شود بلكه بعدا سبب بروز نااميدي بيشتر هم خواهد شد. «عمل» و نتيجه است كه اميد را به جامعه باز‌مي‌گرداند و مردم را به تحرك و شوريدگي براي اعتلاي ميهن و بهبود اوضاع  وامي‌دارد.
۲- رييس‌جمهور جديدمان، برخلاف چهار رييس‌جمهور پيشين، سياستمدار حرفه‌اي نبوده. نماينده مردم در مجلس و وزير بوده، اما طبابت و جراحي محل درآمد و امرار معاشش بوده. به همين دليل مانند مردم عادي جامعه با مشكلات مواجه مي‌شده و تجربه زيسته‌اي بسيار شبيه عموم ايراني‌ها دارد. در اين مدت كم او را اندكي شناخته‌ايم و فهميده‌ايم كه حوصله تشريفات را ندارد، از جداسازي و بالانشيني - بدون هيچ ادا  و اطوار و  ژست ساده زيستي - خوشش نمي‌آيد. همين روزها وقتي از مشكلات نظام آموزشي كشور صحبت مي‌كرد، مشكل را بسيار واقعي‌تر و عيني‌تر مي‌ديد، چون خودش درگير ماجرا بوده، مي‌خواسته نام فرزندانش را در مدرسه‌اي بنويسد و با شهريه‌هاي كلاني مواجه شده و باقي قصه. او خوب مي‌داند كه بي‌عدالتي آموزشي چه معنايي دارد، چرا؟ چون خودش درگير ماجرا بوده. چهار رييس‌جمهور پيش از او، سياستمداران حرفه‌اي بودند به اين معنا كه بخش زيادي از عمر حرفه‌اي‌شان را در مناصب عالي دولتي گذرانده بودند. بدون آنكه بخواهم ترديدي در نيت خير آنها در اصلاح و بهبود امور داشته باشم، بايد بگويم هيچ‌ كدام از آنها به اندازه مسعود پزشكيان در متن جامعه زندگي نكرده است. آنها بيشتر اوقات‌شان را در دفاتر وزارتخانه و رياست و حداقل استانداري گذرانده بودند. هيچ ‌كدام از آنها شخصا براي خريد به سوپر محل نمي‌رفتند، آنچه از جامعه مي‌دانستند از گزارش‌ها يا حداكثر برخوردهاي محدود در سفرهاي استاني بود كه البته تفاوتي چشمگير با تجربه عيني زيستن در ميان مردم دارد. مسعود پزشكيان به درمان در بيمارستان‌هاي دولتي اشتغال و با بيماران و همراهان بيماري كه به بيمارستان دولتي مراجعه مي‌كردند، مراوده داشته است. همين نكته به تنهايي سبب درگير شدن او با ماجراهايي است كه بر سر مردم عادي و ضعفا و گرفتاران مي‌رفته و مي‌رود. راستي كدام ‌يك از چهار رييس‌جمهور پيشين درگير پيدا كردن و ثبت‌نام فرزندانش در يك مدرسه مناسب بوده است؟ با احترام به همه آنها كه هر كدام به‌زعم خود  براي  ايران كوشيده‌اند. 
۳- در سخنان روزهاي گذشته رييس‌جمهور اشاره‌اي هم به موضوع قيمت بنزين بود كه بسياري را نگران كرد. همه عقلا و آنها كه اندكي عميق‌تر مسائل را مي‌بينند، مي‌دانند كه ارزان‌فروشي بنزين براي راضي كردن جامعه چه كار نادرست و چه ظلم فاحشي در حق ضعفاست. دولت فاصله نجومي قيمت واقعي بنزين با رقم فروخته شده در جايگاه را از بودجه عمومي كشور پر مي‌كند. پولي كه بايد صرف ايجاد اشتغال، توسعه و ارتقاي كيفيت حمل و نقل ارزان و عمومي شود، در باك‌هاي بنزين ريخته و دود مي‌شود. پولدارها بزرگ‌ترين برندگان و ضعفا و تهيدستان بزرگ‌ترين بازندگان  اين  چرخه  ناصواب  هستند. 


پول سوبسيدها كه سر به ميلياردها دلار مي‌زند، مي‌توانست در تمام سال‌هاي گذشته به مصرف بهبود سطح كيفي زندگي ضعفا برسد. با اندكي از پول اين سوبسيدها مي‌شود كارخانه‌هايي براي توليد اتوبوس و قطار ساخت كه هم شغل ايجاد و هم نياز روزافزون به اتوبوس و مترو را تامين مي‌كند. با كسري از اين پول‌ها مي‌توان هزار كار بر زمين مانده اساسي را سامان داد، كارهايي كه در ظرف چند سال به بهبود قطعي و بلندمدت شرايط اقشار ضعيف و نيازمند منجر شوند. دولت تا امروز به حساب اقشار ضعيف و كسر كردن از سفره‌ها و خرج كردن از آينده آنها، به نام حمايت از آنها پول هنگفتي را از خزانه ملي به باك‌هاي خودرو ريخته تا نگراني  ايجاد  نكند. 
مسعود پزشكيان با صداقتي كه دارد، مي‌تواند ابعاد ترسناك اين برداشت بي‌آينده و بلاموضوع از بودجه ملي را براي مردم توضيح دهد و يك‌بار براي هميشه اين پول را به خزانه برگرداند و به مصرف تضمين آينده و صحت و سلامت و شغل مردمي كه نيازمند هستند، برساند. نسل من و امثال من پا به پيري و ميانسالي گذاشته، روشن كردن اميد در دل فرزندان‌مان، اطمينان از آينده درخشان وطن، مهم‌ترين كار دولت و همه ايران‌دوستان واقع‌بين است.