وفاق به مثابه نظريه وفاق به مثابه روش

بسياري از جامعه‌شناسان، متخصصان علوم سياسي، اقتصاددانان و پژوهشگران حوزه صنعت مدت‌هاست در حال بحث و بررسي دلايل عدم توسعه هستند و به اين نتيجه رسيده‌اند كه يكي از مشكلات اصلي كشور، نداشتن و فقدان نظريه است. فقدان نظريه‌‌اي منسجم كه اكثر نخبگان سياسي از جناح‌ها و جريان‌هاي مختلف در مورد آن به توافق رسيده و در ميان كنشگران سياسي و اجتماعي نيز به عنوان نظريه‌اي هژموني شده، منسجم و ثبات‌آور يك ائتلاف نظري شكل بگيرد. من گاهي وقت‌ها مي‌گويم مثل اساتيدي كه در جلسه دفاع پايان‌نامه، به دانشجوها مي‌گويند از فصل دو عبور كن؛ كشور هم در بسياري از زمينه‌ها، بدون فصل دو اداره شده است.  يكي از مشكلات كشور در حوزه سياستگذاري، عدم فهم مشترك از مسائل و فقدان اشتراك نظري پيرامون مسائل كشور است. وقتي فهم مشترك صورت نمي‌گيرد، دولت‌هايي كه سر كار مي‌آيند انگار يك انقلاب شده (انقلاب نه به مفهوم شناخته شده آن بلكه پديد آمدن نتايجي شبيه آن)، شرايطي پيش مي‌آيد كه نه تنها برنامه‌هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بلكه به علت فقدان نظريه، سياست خارجي كه بايد مبتني بر يك نظريه از ثبات بالايي برخوردار باشد نيز تغيير مي‌كند و اضافه كنيد به آن، ورود افراد با ديدگاه‌هاي متفاوت و فهم و برداشت كاملا متضاد از مسائل كشور كه مي‌توان يكي از علل آن را بي‌ساماني سياسي دانست. در بي‌ساماني سياسي، مانند اين است كه ناگهان منجي‌هاي ناشناخته ظهور مي‌كنند... 
 اميدهاي سينوسي ايجاد شده و پس از آن موج نااميدي به وجود مي‌آيد كه متاسفانه ميزان دامنه نااميدي در اين سال‌ها از افزايش داشته باشد و اين‌چنين داستان غم‌انگيز دولت‌ها و اداره جامعه تاكنون ادامه داشته است. شعارها و سياست‌هاي زيبا مثل رشد ۸درصدی، قدرت اول در منطقه، جامعه منزه، عدالت، آزادي، فقرزدايي، رفاه و... به آرمان‌هاي دست‌نيافتني و كلماتي بي‌اثر در اذهان عمومي تبديل شده‌اند. بر اين اساس، وفاق به عنوان يك تئوري و نظريه‌، اولين گام براي ثبات دادن به چشم‌اندازها و ايجاد ائتلاف‌هاي عملي به شمار مي‌رود. وفاق نظريه‌اي است كه اگر بدون آن و بي‌طي شدن مسيري كه به ‌طور طبيعي در آن جريان‌هاي سياسي و اجتماعي كشور به هم نزديك مي‌شوند، ما كماكان در تنازع‌هاي بيهوده باقي مانده، منابع مادي كشور به هدر رفته و منابع انساني نيز رو به فرسودگي مي‌رود. بدون ترديد، پيش‌شرط رسيدن به رشد، توسعه و پيشرفت، اجماع نظري و وفاق پيرامون مهم‌ترين مسائل كشور است. از مراحل تدوين استراتژي‌هايي براي امروز و آينده، سياستگذاري‌هاي معطوف به حل مسائل كشور تا برنامه‌ريزي‌هاي اجرايي، وفاق نظري مي‌تواند تبديل به وفاق عملي شده و تداوم استراتژي‌ها و سياست‌هاي مورد توافق نظري را در دولت‌هاي متوالي تضمين کند. با اين وصف، وفاق به عنوان يك نظريه انسجام‌‌زا، تداوم‌بخش و اتحادآفرين متضمن نيل به اهداف و خروج از بن‌بست‌هاي امروز كشور خواهد  بود.