بازار تبريز از دوره سلجوقي بر سر راه چهار تمدن اصلي بوده است

 مرجان   يشايايي
مرمت بازار تبريز را از جنبه‌هاي متعددي مي‌توان بررسي كرد. مرمت ساختار، جداره و نماي بازار حتما براي معماران و مرمت‌گران موضوعي جذاب است. اقتصاددان‌ها مي‌توانند به تاثير مرمت وسيع‌ترين و يكي از بزرگ‌ترين بازارهاي مسقف جهان با بيش از 7 هزار حجره، مغازه، از جنبه‌هاي اقتصادي نگاه كنند و جامعه‌شناسان حتما بررسي خواهند كرد كه در سال‌هاي بعد از پايان جنگ، در اواخر دهه 1360 و اوايل دهه 1370، چطور سرمايه اجتماعي يعني اعتماد و همدلي در سطوح عمودي اجتماعي (بين مسوولان ميراث فرهنگي و مردم) و افقي (بين مردم با يكديگر) باعث شد تا بازاري رو به ويراني دوباره در مسير زندگي و رونق قرار گيرد. تاريخ‌نگاران هم مي‌توانند به گوشه و كنار حيات جذاب و پرافت و خيز بازار تبريز نگاهي موشكافانه بيندازند و تاريخ آن را كه بستر وقايع اثرگذاري مانند انقلاب مشروطه بوده، از نو بكاوند و بنويسند. شايد بتوان چكيده‌اي از همه اين جنبه‌ها را در صحبت‌هاي مهندس «اكبر تقي‌زاده اصل»، رييس اسبق ميراث فرهنگي آذربايجان شرقي و رييس پروژه مرمت و احياي عمارت مسعوديه، كه نقشي كليدي در احياي بازار تبريز داشته، پيدا كرد. در ادامه گفت‌وگوي «اعتماد» با اين كارشناس ميراث فرهنگي را مي‌خوانيد.
 
چرا بازار تبريز مهم بوده و مهم است؟


در قديم، شهر تبريز كه در شرق به تمدن كهن چين مي‌رسيد و در غرب به يونان و رم، در شمال تمدن اوراتوها و مانايي‌ها و در جنوب تمدن آشور، در واقع در مركز تلاقي تمدن‌هاي بزرگ بوده و بازار آن نيز در مركز داد و ستد اين منطقه تلاقي قرار داشته. نقشه بزرگ مقياس را كه پيش روي خود بگذاريد، مسير داد و ستد لاجرم از تبريز مي‌گذرد. تداوم حيات بازرگاني در تبريز هم به همين دليل بوده. اين مراودات، تبريز را به يك نقطه پراهميت تبديل مي‌سازد و اگر بازار تبريز از دوره سلجوقي رونق داشته يا بوده، به دليل قرار گرفتن بر سر راه چهار تمدن اصلي است. بازار تبريز اما فقط محل داد و ستد نبوده و بسياري از تحولات اجتماعي و سياسي دوره مدرن ايران از جمله انقلاب مشروطه ريشه در بازار تبريز داشته. براي آنكه عظمت كار مرمت بازار تبريز را درك كنيد، بايد بگويم بازار مسقف تبريز 27 هكتار است و 23 كاروانسرا، 20 تيمچه، 34 راسته و 22 دالان، 7 بازارچه، 4 چهارسوق، دو پل بازار، 28 مسجد، 3 مدرسه، 3 بقعه، دو كتابخانه، دو زورخانه، يك يخچال، 4 حمام و نزديك 7 هزار مغازه دارد.
كار مرمت و احياي بازار از كجا آغاز شد؟
من سال 73 به ميراث آمدم. آن موقع وضعيت بازار تبريز هيچ خوب نبود. مواجه شديم با بازاري با شرايط بسيار نامناسب. تصور كنيد كه از اين سر راسته تا آن سر آن، چهارده، پانزده جا را شمع زده بودند تا آوار پايين نيايد. مديريت استان و مديريت شهر هم همه قصد تخريب بازار را داشتند. مي‌گفتند اينجا را تخريب كنيم و جاي اينجا كه در حال تخريب است و پر از سوسك و موش، پاساژهاي امروزي بسازيم. كليدواژه‌شان «شيك» بود. ما از يك‌طرف مي‌دانستيم اگر بازار تبريز احيا شود، چه مجموعه تاريخي زيبايي مي‌شود و از طرف ديگر، ما سرباز حفاظت هستيم. قرار است احيا و مرمت كنيم، نه ويران، اما گوش شنوايي نبود و صداي بلندتر خواهان تخريب بود. قبل از سال 73، دو تا از كاروانسراهاي ما همين بلا به سرشان آمده بود، يعني تخريب شده و به جاي آنها پاساژ ساخته بودند و جالب‌تر آنكه اين كار را به عنوان افتخارات‌شان مي‌آوردند كه ببينيد تيمچه حاج رسول را تخريب كرديم و چه پاساژ شيكي! ساخته‌ايم.
جريان مخالفان مرمت بازار را چطور مديريت كرديد؟
ديدم به دو دليل نمي‌توانيم حريف اين جريان بشويم؛ در ميراث نه پولي اين‌چنين هنگفت داشتيم و نه جاني كه بتوانيم از پس نزديك به 7 هزار حجره بازار بربياييم. اينجا بود كه مشاركت مردم متولد شد. لازم شد حتي جاهايي تدبيرهاي عجيب و غريب به خرج دهيم. همكاري داشتم به نام آقاي علميه كه پدرشان بازاري بود و به هر حال دربازار اسم و رسمي داشتند. به او گفتم به گوش بازاري‌ها برساند كه فلاني يعني من به ميراث آمده‌ است كه چيزي سرش نمي‌شود و مي‌شود از او كند. خواستم با اين ترفند توجه بازاري‌ها را جلب كنم كه دست‌كم به حرف‌هايم گوش دهند. اين جزييات را به اين دليل مي‌گويم كه بدانيد به ميدان آوردن مردم بسيار دشوار است، اما وقتي انجام شود، معجزه مي‌كند.
اولين قدم ما با جمع كردن مردم در مسجدي اول بازار پنبه‌فروشان برداشته شد. همه اهالي يكي از كاروانسراهايي كه آقاي علميه متقاعد نموده ‌بودند كه با هم و با كمك ميراث مجموعه خود را سر و سامان دهند، آمدند. گوش تا گوش نشسته بودند و با اعتراض شديد نسبت به ميراث فرهنگي شروع كردند. من با صبوري گوش دادم تا واقعا دل‌شان خالي شد. جز اينكه با كلام، آينده بازار تبريز را براي اين‌همه بازاري معترض تصوير كنم، ابزاري نداشتيم. سعي كردم با صداقت و درستي آينده بازار مرمت‌شده تبريز را بيان كنم. بعد از چند دقيقه كه اخم و رنگ رخسار مخاطبانم باز شد، فهميدم كه راه را درست انتخاب كرده‌ام. زمزمه «چه كنيم، چه كنيم» به جاي لحن اعتراضي اوليه نشست. اينجا قدم دوم و طلايي برداشته‌ شد كه «اگر منتظر دولت باشيد، اين بازار پنجاه سال ديگر هم احيا نمي‌شود. بايد خودتان دست به كار شويد.» سال‌هاي بعد از جنگ بود و پولي نداشتيم و اولويت دولت آقاي هاشمي هم حوزه فرهنگ و مخصوصا ميراث فرهنگي نبود.
عوامل ديگري هم دخيل بودند؟
من هم به واسطه عمويم كه بازاري بود، گاهي درنوجواني به بازار رفت و آمد داشتم و به هر حال غريبه به حساب نمي‌آمدم. در نظام‌هاي سنتي بازار، به محض ورود هر كس، ابتدا به دنبال تبار او مي‌گردند. من علاوه بر آنكه خود تبريزي بودم و ترك‌زبان، تباري بازاري هم داشتم. وارد صحبت شديم و پيشنهاد عهد به‌ هم داديم. صورت‌جلسه در بازار معنايي ندارد و بازار عهد و گفت‌وگو را مي‌شناسد.
تصويرسازي كه باعث شد بازاري‌ها خود كار را به عهده بگيرند، چه بود؟
اول، از فضاي غيرايمن شروع كردم و اينجا تجربه مرمت و احياي دانشكده معماري دانشگاه هنر تبريز به كمكم آمد كه چند خانه به هم پيوسته تاريخي نيمه‌ويران در تبريز را به صورت فضايي بسيار زيبا و با عملكرد يگانه دانشكده معماري درآورده بوديم. در طول صحبتم، مدام به اين تجربه موفق اشاره مي‌كردم. مورد ديگر اينكه فضاي ايمن بي‌ترديد چرخش مالي بازار را به شكلي چشمگير بالا مي‌برد و نكته ديگر اينكه بازار مي‌تواند در شهر نقش موثر داشته باشد و بعد از آن صحبت كردم كه بازار تبريز مي‌تواند نقشي ملي و فراملي داشته باشد. اين صحبت‌ها با استقبال مخاطبانم روبه‌رو شد و عهدي با هم بستيم كه مديريت مرمت با خود بازاري‌ها باشد، اما بستن عهد حتي شروع كار هم نبود. ايراد اينجا بود كه ساختارهاي غيرحاكميتي مديريت بازار ضعيف شده بود و بازاري‌ها كسي رابراي مرمت نمي‌شناختند.
چرا نمي‌شناختند؟
پيش از روي كار آمدن پهلوي اول، اغلب كارها به دست خود مردم و البته با محوريت نهادهاي مردمي انجام مي‌گرفت. ورود مدرنيته همزمان شده‌ بود با دوره آشفتگي ايران و حضور استبداد و حكومت‌هاي تمركزگرا با عملكرد بدي همراه شد كه همه‌چيز از دست مردم خارج و به‌شدت دولتي شد. ما علاوه بر نهادهاي مردمي و بومي كه جايگزيني پيدا نكرده بودند، در دوره‌هايي سرمايه‌هاي انساني بازار را ازدست داده بوديم. تعدادي را در جريان مشروطه از دست داديم، برخي بعد از ورود روس‌ها به خاك‌مان، به تهران يا خارج از كشور گريختند و بعد از انقلاب اسلامي هم جريان آيت‌الله شريعتمداري باعث شد، بسياري از سرمايه‌هاي انساني بازار كه ستون‌هاي پايداري و تداوم نقش اقتصادي يا اجتماعي آن بودند ازدست بروند. همراه با همين عملكرد اشتباه سوءتفاهمي پيش آمد كه هر مكاني تاريخي اعلام شد و به ثبت اثر تاريخي رسيد، متولي آن دولت است. بازاري‌ها كه فاصله گرفته بودند، يادشان رفته بود زماني خود بازار متولي نگهداري و مرمت آن بود و يادشان رفته بود استادكاران مرمت حالا كجا هستند. به عنوان مثال، نمي‌دانستند آجر چهارگوش را از كجا مي‌توان تهيه كرد. بازاري‌ها به كلي از مدار مرمت و نگهداري خارج شده بودند و به همين دليل بازار رو به ويراني مي‌رفت، طوري كه كمتر جايي بود كه براي جلوگيري از پايين آمدن آوار شمع نزده باشند. نبود زندگي تجاري خوب باعث شده بود بازاري‌ها از بازار خارج شوند. تعداد زيادي از حجره‌ها انبار شده بودند يا مثلا فرش‌فروش بيرون رفته بود و به جاي آن، پشم‌فروش يا رفوگر آمده بود. علاوه بر وضعيت اقتصادي و كسب و كار، تركيب اجتماعي بازار هم بسيار تغيير كرده بود. خريداران هم تغيير كرده بودند. حالا بافندگان فرش به جاي خريداران فرش‌ براي خريد به بازار مي‌آمدند.
اشاره كرديد كه ارتباط بازار با استادان مرمت‌كار از بين رفته بود. اين ارتباط دوباره چطور ايجاد شد؟
ما به عنوان كارشناسان ميراث، اطلاعات استادكاران زيادي را داشتيم و دراختيار بازاري‌ها گذاشتيم و آنها به ما اعتماد كردند. نظارت برامر مرمت و احيا با ما بود و در مواردي كه امر مرمت نياز به طراحي داشت نسبت به تهيه طرح مرمت اقدام مي‌كرديم.
تاثير همكاري مشترك با بازار چه بود؟
تاثير بزرگ اين كار، ابتدا در بدنه ميراث فرهنگي بود. كارشناسان مي‌گفتند مگر بازاري‌ها بلدند؟ و جواب ما اينكه مگر ما بلد بوديم. آموزش ديديم و ياد گرفتيم. اينها هم مي‌توانند آموزش ببينند و ياد بگيرند. بعد از گذشت نزديك به سي سال، حالا ما در بازار تبريز 6 هزار كاسب داريم كه الفباي مرمت را از كارشناسان ميراث فرهنگي و استادكاران فراگرفته‌اند. اصول كلي را كاسب‌ها ياد گرفتند و حالا مي‌دانند چطور بايد به سمت بناي تاريخي بروند، چه كارهايي را بايد انجام دهند و چه كارهايي را نبايد انجام دهند و اگر لازم باشد با ما هم مشورت مي‌كنند.
نقش ميراث فرهنگي دقيقا چه بود؟
نقش ما دادن آموزش و دادن طرح و نظارت بر اجرا بود. در همان عهدي كه بستيم، قرار شد 70درصد هزينه مرمت را ما پرداخت كنيم و 30درصد را بازاري‌ها. موقع خداحافظي سرنخي به دست‌شان دادم كه هر چند ما متعهد شده‌ايم، اما حالا بعد از جنگ است و اولويت دولت اختصاص بودجه به بناهاي ميراثي نيست و بهتر است خودتان پيشقدم شويد.
قدم‌هاي اجرايي چطور پيش رفت؟
در همان جلسه پيشنهاد تشكيل هيات امنا ارايه شد. پيشنهاد كردم از اهالي كاروانسرا هيات امنايي با تركيب يك ريش‌سفيد بازاري كه حرفش را بخوانند و جواني كه دنبال كار بدود و يك ميانسالي كه بتواند در موقع لزوم جاي ريش‌سفيدها را بگيرد، در هر هيات امنايي انتخاب شوند. هيات‌هاي امنا تشكيل شد و به تدريج آموختند چطور با هم كار كنند. الان تعداد زيادي خيريه در بازار داريم كه محصول همان هيات‌هاي امنا هستند. اگر امروز مي‌گويند شهر تبريز گدا يا معتاد متجاهر ندارد، همه محصول كار تيمي هيات‌هاي امناي بازار است كه دوباره احيا شده. هيات امناها درواقع نهادهاي مردمي بودند در برابر نهادهاي حاكميتي. تجربه من آن بود كه وقتي نمونه كار خوب به مردم ارايه كنيد، قدم به قدم مردم با شما همراه مي‌شوند. كار مرمت دهه‌ها طول كشيد و ما به دنبال دستاوردهاي كوتاه‌مدت و فوري نبوديم.
به جز مرمت بازار كه البته بسيار پراهميت است، مشاركت بازاريان در مرمت و احياي آن چه تاثيري در قيافه بازار داشته؟
يك جرياني راه افتاده و حالا بازاري‌ها از مرمت صرف بازار و جداره و نماي آن فراتر رفته‌اند و به فكر طراحي داخلي حجره‌هاي خود افتاده‌اند و براي آراستن محل كار خود، طراح داخلي را به خدمت مي‌گيرند تا مثلا ميز و صندلي هم طراحي شوند و هر روز به تعداد حجره‌هاي زيبا و طراحي‌شده اضافه مي‌شود.
مشاركت بازاريان در مرمت و احيا چه تاثيري در حيات اقتصادي و اجتماعي بازار تبريز داشته؟
حضور مجدد معتمدين و سرمايه‎هاي انساني و اجتماعي بازار، حس امنيت، رضايت عمومي، ارتقاي كيفيت فضايي اماكن داخل بازار، كاهش نقش دولت و افزايش نقش مديريت بازاريان حضور اثر در حيات اجتماعي، تغيير تركيب اجتماعي و فرهنگي بازار، تعلق خاطر، آموزش، رونق تجاري و اقتصادي، ثبت جهاني بازار و اخذ جايزه معماري آقاخان از‌جمله تاثيرات احياي بازار است كه البته جداگانه بايد به آنها پرداخت.
چطور مرمت بازار تبريز مي‌تواند الگو قرار گيرد؟
الان بسياري از خانه‌هاي اطراف بازار تهران تبديل به انبار شده است، درصورتي كه در شهرهاي امروزي جاي انبار در داخل شهر نيست. همين‌طور كارگاه‌هاي بسياري در داخل و اطراف بازار وجود دارند كه بايد به شهرك‌هاي صنعتي منتقل شوند، اما براي اين كار همراهي مردم اصل اول و قطعي است. اگر مردم به اين نتيجه برسند كه هر تكه ملك در بازار مهم است و قيمت دارد، خود انبارهاي مركز شهر را تخليه مي‌كنند و مي‌توان به ادامه حيات مناسب بازار تهران هم اميدوار بود.
سایر اخبار این روزنامه
بالا و پايين قيمت بنزين بازار تبريز از دوره سلجوقي بر سر راه چهار تمدن اصلي بوده است معناي ميزباني عربستان از پزشكيان موسيقي بازيچه سياست نيست روزي كه نفس مرا گرفتند نسخه نجات بورس مهاجران افغانستاني يك مساله مهم وفاق افقي، وفاق عمودي خروج از بن‌بست‌ها (2) نقش نخبگان و اصلاحات جامعه‌محور به معلولان كشور توجه كنيد مطالبه عمومي شايسته‌سالاري و جوانگرايي مديران چالش‌ها و نقطه‌هاي عزيمت در آموزش‌ و پرورش ايران ويترين‌هايي به عمق چند متر صندوق توسعه ملي و ميدان‌هاي نفت لزوم تحول در نگاه به صنعت نفت در 4 سال پيش رو نظريه‌پرداز عصر بحران‌ها كورسك نبرد زره خونين بحثي در حاشيه ماجراي واترگيت ورود بانوان به استاديوم جوكر كوزه‌هاي شكسته در پايان ماه صفر وفاق افقي، وفاق عمودي خروج از بن‌بست‌ها (2) نقش نخبگان و اصلاحات جامعه‌محور زنگزور درس تكراري مطالبه عمومي شايسته‌سالاري و جوانگرايي مديران به معلولان كشور توجه كنيد مهاجران افغانستاني؛ يك مساله مهم