رقابت مردم با مردم در انباشت زباله‌ها

 الهه    باقري‌سنجرئي
به ايام تعطيل و غيرتعطيل ربطي ندارد؛ هر زمان كه قصد طبيعت‌گردي داشته باشيد از شير مرغ تا جان آدميزاد در زباله‌هاي باقي‌مانده در اطراف جاده‌ها و لابه‌لاي درختان و در گوشه‌وكنار طبيعت پيدا مي‌شود؛ شيشه شكسته، پوشك بچه، بطري‌هاي پلاستيكي، پوست ميوه، تفاله چاي، حتي آهن‌پاره و لاستيك خودرو و... احتمالا اگر چنددقيقه‌اي كنار انباشت زباله‌ها بايستيم، سروكله موش‌ها و حشرات موذي ديگر هم پيدا خواهد شد. اگر يكي از شهرهاي شمالي را براي سفر خود انتخاب كرده باشيد، اين تصاوير را مي‌توانيد به‌راحتي از اول جاده تا وسط طبيعت و دل جنگل‌هاي بكر و كنار دريا ببينيد. فرقي هم ندارد كه زمستان باشد يا تابستان، تعطيلات قبل از آغاز مدرسه‌ها باشد يا نوروز؛ در هر صورت تمام مسير مسافرروي شهرهاي شمالي، هميشه همنشيني‌ مداومي با زباله‌ها پيدا كرده‌اند.
اين روزها، با انتشار فيلم‌هاي متعدد از تجمع زباله‌ها در شهرهاي شمالي، موج گسترده‌اي عليه بي‌فرهنگي مسافران به راه افتاده و همه، از مسوولان تا اينفلوئنسرها و ساير شهروندان، از مسببين تجمع زباله، اعلام برائت مي‌كنند و آنها را افرادي ناآگاه و بي‌‌فرهنگ مي‌دانند اما در اين ميان، افراد ديگري، كوتاهي دولت‌ها و سازمان‌ها و مسوولان را دليل اين فاجعه مي‌دانند. همان‌طور كه احتمالا تمام ما در فضاي مجازي و ساير رسانه‌ها ديديم، بسياري افراد از نبود زيرساخت براي مشكل دفع زباله انتقاد كرده‌اند اما حتي اگر سطل زباله وسط جنگل هم تعبيه مي‌شد، پاسخگوي اين تعداد مسافر و حجم زباله‌هاي توليدشده بود؟ حتي اگر فرض را بر اين بگذاريم كه در تمام شهر و گوشه‌‌وكنار طبيعت سطل زباله بود، آيا اين استان‌ها توان جمع‌آوري، دفن يا بازيافت اين حجم زباله‌هاي توليدشده را داشتند؟
«محمد درويش»، فعال محيط‌زيست و پژوهشگر، در گفت‌وگويي با «اعتماد» درباره آنچه كه پيرامون فرهنگ سفر و حفاظت از محيط‌زيست مطرح شده، مي‌گويد: «در همه‌جاي جهان، كشورها و شهرها تمام تمهيدات لازم را مي‌انديشند تا آمار گردشگران خود را افزايش دهند. مثلا در يكي از كشورها، شهري با حدود 50 هزار نفر جمعيت قرار دارد كه براساس آمار، تعداد گردشگران آن در سال به بيش از 70 ميليون نفر مي‌رسد. اين 70 ميليون نفر زباله‌هاي خود را چه مي‌كنند؟ در واقع اين زباله‌ها براي شهرداري آن منطقه فرصت به شمار مي‌آيد كه آنها را پس از بازيافت، تبديل به ثروت مي‌كنند.»


 
نمي‌توانيم انگشت اتهام را به ‌سمت گردشگران بگيريم
در سال‌هاي اخير، به‌واسطه افزايش خريد و فروش گسترده خانه و ويلا در شهرهاي شمالي، جمعيت اين شهرها افزايش يافته و از طرفي، با توجه به تبليغات و انتشار تصويرهايي از جاذبه‌هاي گردشگري و طبيعي استان‌هاي شمالي، گردشگران بسياري به اين منطقه سفر مي‌كنند. بنابراين رشد جمعيت در استان‌هاي شمالي ايران و حضور گسترده گردشگران، حجم زباله توليدي را افزايش داده و دفن غيراصولي پسماند به تخريب، آلوده‌شدن طبيعت و محيط‌زيست، تالاب‌ها و رودخانه‌ها، درياي خزر، زمين‌هاي كشاورزي و سفره‌هاي آب زيرزميني مناطق مختلف منجر شده است. از طرفي، بسياري از شهرهاي شمالي به‌نوعي محل تدفين زباله‌ها شده‌اند و امكانات و تجهيزات لازم را به‌منظور مديريت صحيح پسماند ندارد. درويش درباره اين معضل، مي‌گويد: «مشكل شهرهاي شمالي ما اين است كه از پس زباله‌هاي ساكنان خود هم برنمي‌آيند و حتي زباله‌هاي شهروندان هم، به چالش بزرگي براي محيط‌زيست تبديل شده و جنگل‌هاي زيادي در استان‌هاي گيلان، مازندران و گلستان، محلي براي انباشت زباله‌هايي شدند كه شيرابه‌هاي آنها به منابع آب سطحي و زيرزميني وارد مي‌شود. در اين شرايط با ورود گردشگران، دوباره به انباشت زباله افزوده مي‌شود. درنتيجه اگر قرار است اقدام مناسبي انجام شود، اين است كه سيستم زباله و پسماند در اين شهرها به‌روز شود. مهم‌تر از همه اينكه بايد از گردشگراني كه وارد اين استان‌ها مي‌شوند، مانند ساير شهرهاي گردشگري در تمام جهان، عوارض دريافت شود و بابت اين عوارض دريافتي، خدمات پرداخت شود كه اين اقدام به‌راحتي از طريق گلوگاه‌هاي ورودي شهرهاي شمالي، قابل‌اجراست. همين دريافت عوارض مي‌تواند بنيه مالي براي شهرداري‌ها ايجاد كند تا به‌سمت استقرار سيستم‌هاي به‌روز دفع پسماند و مديريت زباله حركت كنند و پس از آن، به‌شكل درست از مواهب گردشگري استفاده كنند. تا زماني كه اين قبيل اقدامات انجام نشود، شاهد هيچ نتيجه مثبتي نخواهيم بود. در واقع نمي‌توانيم انگشت اتهام را به‌سمت گردشگران بگيريم و آنها را محكوم كنيم، چراكه اين رفتارها ناشي از كاهلي دولت‌هاست. در تاييد اين حرف مي‌توان به پارك ملي يوسيميتي در كاليفرنيا اشاره كرد؛ جايي كه بين گردشگران بسيار محبوب است. در سال 2018، به‌دليل تنش ميان دولت فدرال و كنگره امريكا، آژانس محيط‌زيست نتوانست هزينه نگهداري پارك ملي را پرداخت كند و يك ماه اين پارك به حال خود رها شد. پس از اين زمان، يكي از مسوولان پارك يوسيميتي اعلام كرد: «خسارتي كه در اين يك ماه توسط گردشگران به اين پارك ملي وارد شده، شايد تا هزاران سال آينده قابل‌جبران نباشد؛ چراكه در تمام پارك شاهد بطري‌هاي شكسته، مدفوع انساني، آتش‌سوزي‌هاي عمدي، شكار بي‌رويه و... بوديم.» اين موضوع در پارك ملي يوسيميتي، حاصل آن بود كه مديريت از بالاي سر برداشته شد، مديريت دولتي حذف و پسماند به حال خود رها شد.»
به‌گفته اين پژوهشگر محيط‌زيست، در اينجا هم، ما مردم و گردشگران را به حال خودشان رها كرديم؛ نه به آنها تسهيلاتي ارايه مي‌دهيم، نه تشويق مي‌كنيم و نه جريمه، بعد انتظار داريم تمام مردم اخلاق‌مدار رفتار كنند، آن‌هم در شرايطي كه مردم شاهد بي‌اخلاقي در بسياري امور و قوانين در سطح كشور هستند. او در اين باره توضيح مي‌دهد: «من متهم اول، دوم و سوم را در اين چالش، خود دولت و حاكميت مي‌دانم و بر اين باورم كه نبايد مردم را متهم به بي‌فرهنگي و بي‌تمدني بكنيم. اگر مي‌بينيم كه مثلا در لندن يا دوبي كسي زباله از ماشين خود پرت نمي‌كند، به‌دليل جريمه‌هاي سنگيني است كه براي اين كار اعمال مي‌شود. در اينجا پس از تلاش بسيار در سال 93 براي پرتاب زباله از ماشين، براي هر ماشين 30 هزار تومان جريمه درنظر گرفته شد كه اين رقم نه‌تنها تا امروز تغييري نكرده كه اصلا دريافت نمي‌شود. حتي اگر در جاده، به پليس گزارش خودرويي را بدهيم كه زباله پرتاب كرده، تا زماني كه خودش مشاهده نكرده باشد، نمي‌پذيرد. در واقع اگر دولت بخواهد، مي‌تواند چنين اعمال قانون و نظارتي داشته باشد، مانند همان سختگيري‌ها درمورد بستن كمربند ايمني كه درنهايت به نتيجه رسيد و امروز به فرهنگ رانندگي تبديل شده است.»
 
آيا مقصد ديگري غير از شهرهاي شمالي براي مسافران وجود ندارد؟
در ابتدا، قبل از اينكه بخواهيم دنبال مقصر براي اين آسيب‌رساني به طبيعت باشيم، بهتر است از جايي دورتر از زباله‌ها به اين ماجرا نگاه كنيم. به گزارش استانداري مازندران و به نقل از خبرگزاري ايلنا، ۲۱ ميليون گردشگر و مسافر از ۱۰ تا ۱۶ شهريور سال جاري، به مازندران سفر كرده‌اند و بيش از ۱۹ ميليون نفر شب اقامت در اين استان به ثبت رسيده است؛ يعني چيزي بيش از 25درصد از جمعيت كل كشور، در كمتر از يك هفته، به شهرهاي شمالي كشور سفر كردند. اولين و مهم‌تري نكته‌اي كه پس از ديدن سيل ترافيك و هجوم مسافران به شهرهاي شمالي ديده مي‌شود، اين است كه چرا شمال؟ آيا در سراسر ايران پهناور، با اين‌همه تنوع و جاذبه طبيعي و گردشگري، مقصد ديگري براي مسافران وجود ندارد؛ موضوعي كه بايد ردپاي آن را در بحث توزيع سفر پيدا كنيم.
«عباس مهدوي»، فعال گردشگري و مدير سابق روابط عمومي استانداري مازندران هم، با تاكيد بر توزيع سفر، چالش زباله را ناشي از معضلات گسترده‌تري مي‌داند كه براي حل آنها بايد تمام موارد به‌درستي بررسي و حل شود. او در اين مورد به «اعتماد» توضيح مي‌دهد: «مشكل اساسي، گردشگري انبوه در استان‌هاي شمالي است كه مربوط به حالا هم نمي‌شود؛ سابقه‌اي طولاني دارد و پيشينه آن مربوط به زماني است كه هتل‌ها، اقامتگاه‌ها و مراكز رفاهي بسياري در اين شهرها وجود داشت. از يك دوره به ‌بعد، اين شهرها به مقاصدي براي اردوهاي دانش‌آموزي و دانشجويي، سفرهاي خانوادگي با ماشين‌ها و تجهيزات اقامتي شخصي تبديل شد و سفر شكل عمومي پيدا كرد. اين موضوع به‌خودي‌خود مي‌توانست به فرصت اقتصادي تبديل شود، اما در اين ميان به ظرفيت و زيرساخت اين استان‌ها براي پذيرش اين تعداد گردشگر فكر نشد. در واقع ازآنجاكه آماده‌نبودن زيرساخت‌ها براي پذيرش گردشگر مشكل امروز نيست، نمي‌توانيم يك‌شبه هم آن را برطرف كنيم. تصور كنيد كه در شهري كه جمعيت محدود و شهرداري‌اي با توان مشخص دارد، در عرض چند روز چندين برابر ظرفيت خود مسافر و گردشگر داشته باشد. در اين شرايط حتي اگر تدابيري براي جمع‌آوري زباله باشد، جوابگو نخواهد بود، يعني اصلا اين شهرها گنجايش پذيرش اين حجم زباله را ندارد.»
21 مرداد 1400 خبرگزاري ايسنا در گزارشي اعلام كرد كه زباله‌هاي دپوشده برخي شهرهاي حاشيه درياي خزر در ساحل اين درياچه و ورود شيرآبه آنها به درياي خزر به يك بحران جدي تبديل شده است، اما آلودگي‌هاي درياي خزر تنها به معضل زباله يا آلودگي‌هاي نفتي ختم نمي‌شود، بلكه فاضلاب بسياري از شهرهاي استان‌هاي شمالي كشور نيز وارد اين درياچه مي‌شود.
 
مساله فراتر از آلودگي بصري زباله‌هاست
اين فعال گردشگري با تاكيد بر اهميت جنگل‌ها و مناطق محافظت‌شده در شمال كشور، توضيح مي‌دهد: «موضوع قابل‌توجه ديگر اين است كه ما در سفرهايي كه به مناطق ديگر انجام مي‌شود، حتي در پياده‌روي‌هايي كه براي مراسم مذهبي در شهرهاي جنوبي انجام مي‌شود، دقيقا همين ميزان انباشت زباله داريم، اما آنچه كه باعث مي‌شود اين فاجعه در شهرهاي شمالي به چشم بيايد، جنگل‌ها و منابع طبيعي‌اي است كه برخي از آنها حتي به‌ ثبت جهاني رسيده است. اين موضوع است كه نگران‌كننده و آسيب‌زاست. يعني وقتي در شهرهاي جنوبي با انباشت زباله روبه‌رو شوند، شايد بالاخره مكاني براي دفع آنها پيدا كنند اما در زماني كه اين تصاوير در جنگل‌هاي هيركاني ديده مي‌شود، فاجعه است، چراكه اين جنگل‌ها ثبت جهاني شده و برخي گونه‌هاي گياهي آن در هيچ‌جاي جهان وجود ندارد. وقتي حجم بالاي زباله در اين مناطق رها مي‌شود، شيرآبه‌هاي آن به آب‌هاي سطحي و زيرزميني و درنهايت به مصرف مردم مي‌رسد كه همين عامل بيماري‌هاي بسياري خواهد شد كه شايد امروز از آن خبر نداشته باشيم. گذشته از جنگل‌، به‌دليل محدودبودن ظرفيت و توان دفع زباله، بسياري از پسماندها و شيرآبه‌هاي آن، به درياي خزر وارد مي‌شود و مردم در همان دريا صيد و شنا مي‌كنند.»
به‌گفته مدير روابط عمومي سابق استانداري مازندران، مساله فراتر از آلودگي بصري زباله‌هاست و آسيب به حيات و آينده بشريت است و لازم است كه مردم را از اين فاجعه باخبر كنيم. شهرهاي شمالي تنها تنفس‌گاه باقي‌مانده براي مردم ايران هستند كه امروز در معرض آسيب جدي قرار گرفتند و همان‌طور كه هر لحظه به مردم درمورد پايان‌يافتن منابع انرژي، صرفه‌جويي در برق و آب هشدار مي‌دهيم و شرايطي براي اعمال قانون در نظر گرفتيم، بايد آنها را هم نسبت به مرگ خاموش جنگل‌ها هم آگاه كنيم؛ جنگل‌هايي كه قسمت‌هايي از آن‌ با قطع بي‌رويه درختان، قسمت‌هايي با بي‌آبي و آتش‌سوزي و بخشي هم با انباشت زباله در حال ازبين‌رفتن است.
مهدوي با اشاره به اينكه بخشي از درآمدزايي و اقتصاد شهرهاي شمالي، موضوع گردشگري است، مي‌گويد: «نمي‌توانيم بگوييم كه به‌طوركلي جلوي ورود گردشگران به اين استان‌ها گرفته شود. شايد راهكار مناسب آن‌، ورود وزارت ارشاد، گردشگري، ستاد سفر، صداوسيما و سازمان محيط‌زيست است كه براي فرهنگ‌سازي به‌طور جدي فعاليت كنند. امروز حتي يك بيلبورد در راستاي ايجاد حساسيت‌ براي دفع زباله ديده نمي‌شود. در واقع مردم هيچ آگاهي‌اي نسبت به تبعات رفتارشان با محيط‌زيست ندارند. ما چه زماني به مردم توضيح داديم كه زباله‌هاي رهاشده‌ آنها چه بلايي سر طبيعت و آينده خودشان مي‌آورند؟ آيا در رسانه‌ ملي و جمعي اهميت درخت‌هاي هيركاني را اعلام كرديم؟ مشكل اين است كه ستاد سفر در راستاي اين مساله زيست‌محيطي بايد خيلي جدي‌تر اقدام كند. چطور درمورد خاموش‌كردن آتش در طبيعت، به‌مرور فرهنگ‌سازي شد و مردم امروز نسبت به اين موضوع آگاه‌تر شده‌اند و مي‌توانيم بگوييم درصد بالايي از گردشگران، به آن توجه دارند؟ چه عامل بازدارنده‌اي براي مردم ايجاد كرده‌ايم؟ بنابراين اگر به‌خوبي و پيوسته نسبت به فاجعه‌اي كه در حال وقوع است اطلاع‌رساني كنيم، به‌مرور شاهد نتايج قابل‌توجهي خواهيم بود.»
 
مگر كسي بدش مي‌آيد به‌جاي خوابيدن كنار خيابان، در تخت راحت بخوابد؟
اين فعال گردشگري درباره مسووليت وزارت گردشگري توضيح مي‌دهد: «چرا وزارت ميراث فرهنگي خودش براي ترويج رستوران و هتل‌هاي سبز اقدام نمي‌كند تا به‌مرور حساسيت در مسافران ايجاد شود؟ در واقع سازمان‌هاي متولي خودشان بايد براي حفاظت از محيط‌زيست پيش‌قدم شوند تا آگاهي در مردم هم ايجاد شود. وقتي مسافر مي‌بيند زباله‌ها در محوطه اطراف هتل انباشته شده، شيرآبه آن راه افتاده و فضاي نامناسبي ايجاد شده، او هم ناخودآگاه توجه و حساسيتي براي تميزنگه‌داشتن محيط پيرامونش نخواهد داشت. از طرفي، موضوع توزيع سفر هم جدي است. تمامي مردم حق سفر دارند و نمي‌توانيم آن را فقط به قشر متمول نسبت دهيم. بنابراين فردي كه توان مالي ضعيف‌تري دارد، نمي‌تواند نياز به سفر خود را ناديده بگيرد و ناچار مي‌شود با حداقل هزينه‌ها اين كار را انجام دهد؛ اولين تصميم او براي حفظ هزينه سفر، اقامتش است كه باتوجه‌ به بالابودن قيمت هتل‌ها و اقامتگاه‌ها، ترجيح مي‌دهد در هر منطقه‌اي كه شد، چادر بزند و در همان‌جا بماند و ازآنجاكه در جايي اقامت كرده كه براي چادرزدن آماده‌سازي نشده، هيچ راهي براي دفع زباله ندارد و آن را همان‌جا رها مي‌كند. اگر اين مسافرها به‌جاي چادرزدن مي‌توانستند با هزينه مناسب در هتل‌ها، مسافرخانه‌ها و ساير اقامتگاه‌ها اسكان داشته باشند، قاعدتا چنين اتفاقي نمي‌افتاد.»
به‌گفته مهدوي، ما بايد تمام اين موضوع زباله‌ريختن را در قالب يك مجموعه كامل ببينيم؛ ارزان‌كردن سفر، نياز به اقدامات جدي دارد تا تمامي مسافران و گردشگران بتوانند از امكانات اقامتي و رفاهي استفاده كنند. ما با سفر كاري كرديم كه كمتر مسافري توان اقامت در هتل‌ها را دارد؛ مگر كسي بدش مي‌آيد به‌جاي خوابيدن در چادر و كنار خيابان، در تخت راحت بخوابد؟ از طرفي، با توجه به گران‌بودن سفر، مسافران ناچارند شهرهايي را انتخاب كنند كه امكان اقامت در طبيعت را داشته باشند و چه جايي بهتر از شهرهاي شمالي؟
در روزهايي كه مقصد تمام مسافران، شهرهاي شمالي است، در بسياري از نقاط كشور، شهرها و روستاهايي وجود دارد كه به‌راحتي مي‌تواند مقصد مناسب و جذابي براي گردشگري باشد. حتي پارك‌هاي جنگلي بسياري داريم كه بايد احيا كنيم و آنها را هم به مقاصد گردشگري اضافه كنيم تا بار مسافران از استان‌هاي شمالي برداشته شود. بسياري از اين مكان‌ها هيچ زيرساخت و خدماتي ندارند و بنابراين مسافران رغبتي براي ورود به آنها ندارند. در همين ايامي كه در شهرهاي شمالي هوا گرم و شرجي بود، جايي مثل شهركرد بسيار خنك و مطبوع بود اما آيا آنجا زيرساخت براي جذب گردشگر دارد يا اصلا معرفي درستي درمورد آن انجام شده كه مسافران بخواهند به عنوان مقصد سفر انتخاب كنند؟ مثلا در شهري به‌نام گلوگاه، يكي از زيباترين مناطق استان مازندران است اما يك هتل براي اقامت ندارد. پس توزيع متعادل گردشگري كه جزو اهداف وزارت ميراث فرهنگي و گردشگري بود به كجا رسيد؟
اين فعال گردشگري درمورد آگاهي‌بخشي و فرهنگ‌سازي مي‌گويد: «موضوع ديگر اين است كه در راستاي فرهنگ‌سازي بايد فكر اساسي كرد؛ حتي اگر سازمان‌هاي متولي بتوانند به 50 نفر آداب حضور در محيط‌زيست را آموزش دهند، آنها هم ديگران را آگاه مي‌كنند. با تمام اين توضيحات متوجه مي‌شويم كه حوزه گردشگري ما به‌كل، رها شده و انگار هيچ متولي‌اي ندارد، بنابراين زباله‌ريختن بخش كوچكي از ماجراست؛ در واقع ما معضلات بزرگ‌تري داريم كه زنجيروار به هم متصلند.»
در كنار تمامي تصاوير و ويديوها از زباله‌هاي رهاشده در طبيعت، احتمالا فيلم‌هاي بسياري هم از گروه‌هاي طبيعت‌گرد و فعال محيط‌زيست ديده‌ايم كه در حال جمع‌آوري زباله‌ها و پاكسازي طبعيت هستند. اگر قرار است در بحث آلوده‌كردن محيط‌زيست اتهامي را متوجه مردم بكنيم، لازم است به اين افراد و تلاش‌شان هم توجه شود.
 
ما هنوز در حل معضل زباله‌هاي شهري مانديم
«عليرضا يحيي‌زاده»، فعال محيط‌زيست، به همراه گروه سه، چهار نفره خود، مدتي است كه در گوشه‌وكنار طبيعت به جمع‌آوري زباله‌ها مشغولند و امروز بسياري افراد آنها را در فضاي مجازي مي‌شناسند و دنبال مي‌كنند. او به عنوان كسي كه در محل‌هاي آلوده‌شده در طبيعت حضور دارد، به‌خوبي مي‌تواند تحليل دقيقي از سهم نبود زيرساخت و ناآگاهي مردم در موضوع رهاكردن زباله ارايه دهد. يحيي‌زاده در اين مورد به «اعتماد» مي‌گويد: «در بعضي مناطق، مشاهده مي‌كنيم كه سطل زباله وجود دارد و حتي به محل اقامت مسافران هم نزديك است، اما باز پسماندها و زباله‌ها روي زمين رها شدند. يا مثلا در بعضي قسمت‌هاي بكر و زيباي طبيعت، مي‌بينيم كه برخي مسافران كيسه‌هاي زباله خود را از خودرو به بيرون پرت مي‌كنند و اصلا فكر نمي‌كنند كه در آنجا، كدام واحد شهرداري قرار است حضور داشته باشد و زباله‌ها را جمع كند؟ در اينجا نمي‌توانيم بگوييم كه زيرساخت وجود ندارد؛ برعكس مي‌بينيم كه شرايط جمع‌آوري زباله هست، اما گاهي مسافران رعايت نمي‌كنند و شايد در اين مورد توقع برود كه مسافران بيشتر به طبيعت احترام بگذارند و واقعا تصور كنند كه در خانه خودشان هستند و البته فرهنگ‌سازي گسترده‌اي بايد انجام شود كه به‌باور من امروز آغاز شده و بايد به‌طور مستمر پيگيري شود تا بالاخره به نتيجه برسد. موضوع ديگر كه در رفتار مردم مشاهده كردم، اين است كه در برخي موارد، انگار به‌عمد با مثلا شهرداري‌ها يا شوراي شهرها، لجبازي و قانون‌شكني مي‌كنند. مثلا در جاهايي كه من و همكارانم زباله‌ها را جمع‌آوري مي‌كنيم و روي تابلو مي‌نويسيم كه زباله‌هاي اين منطقه توسط گروه ما جمع شده، شاهد هستيم كه اهالي هم براي حفظ تميزي آنجا تلاش مي‌كنند اما وقتي پاي مثلا شوراي محل يا دهياري يا نهادهاي ديگر وسط باشد، انگار دچار لجبازي يا قانون‌شكني مي‌شوند و به زبان عاميانه مي‌گويند كه «وظيفه‌شه تميز كنه.» در واقع بايد گفت امروز تاثيرگذاري فرد در فرهنگ‌سازي بيشتر از تاثير نهادها و مسوولان شده است؛ البته شايد اين رفتار نتيجه بي‌توجهي طولاني‌مدت مسوولان به خواسته‌هاي اهالي باشد. مثلا در بسياري از روستاها، مدت‌ها تلاش بسياري شده بود كه براي آنجا يك سطل زباله بگذارند و كسي توجهي نمي‌كرد.»
به‌گفته اين فعال محيط‌زيست، بااين‌حال، اصلا نبايد موضوع زيرساخت‌ها و همكاري سازمان‌هاي مسوول را ناديده بگيريم. معضل جمع‌آوري زباله‌ و دفع پسماندها، اول از شهرها شروع مي‌شود، سپس به روستا رسيده و درنهايت در طبيعت شاهد آن هستيم. يحيي‌زاده در اين باره توضيح مي‌دهد: «در واقع بايد بگويم ما هنوز در حل معضل زباله‌هاي شهري مانده‌ايم. مثلا در سراسر شهر بهنمير كه اكثر توليدكنندگان مبل در آنجا حضور دارند، سطل زباله به‌سختي پيدا مي‌شود. در واقع اصلا ماشين شهرداري در اين شهر نيست كه بخواهند زباله‌ها را جمع كنند. در اين شرايط، اهالي اينجا با زباله‌هاي خودشان چه كار بايد بكنند؟ اين وضعيت و چالش‌هاي دفع زباله و بازيافت آنها، از شهرها به روستاها و درنهايت به دل طبيعت رسيده. وقتي هم كه مسافر در سراسر شهر سطل زباله پيدا نمي‌كند تا كجا مي‌تواند آنها را با خود حمل كند؟ بالاخره ناچار مي‌شود در جايي دور از ديد، آنها را رها كند. نه‌تنها مسافران كه حتي ساكنان و محلي‌ها هم همين رفتار را مي‌كنند.»
اين فعال محيط‌زيست بر اين باور است كه آنچه كه امروز اهميت دارد، اين است كه اوضاع زباله در شهرهاي استان مازندران بسيار وخيم است و اگر امروز فكري به حال آن نشود، به‌جرات مي‌توانم بگويم 10 سال ديگر هيچ اقدامي نمي‌توانيم براي آن بكنيم.
هرچند كه درمورد حفظ محيط‌زيست، تمام مطالبات پيرامون قانون‌گذاري، نظارت و افزايش زيرساخت‌هاي لازم است، اما به عنوان اشرف مخلوقاتي كه در زمين ساكنيم، بايد هر لحظه به اين نكته بينديشيم كه زمين، خانه‌ ماست و البته نه‌فقط براي ما كه زيستگاهي براي تمام جانداراني است كه كنار ما و بعد از ما بر آن ساكن خواهند شد. پس بايد اين خانه را حفظ كنيم، درست مانند همان‌جايي كه در آن زندگي مي‌كنيم؛ «هُو أنْشأكمْ مِن اْلأرْضِ و اسْتعْمركمْ فِيها؛ او شما را از زمين آفريد و از شما آباداني زمين را طلب كرد.» هود: 61