چرا ایران در آشوب‌های پاییزی سوریه نشد؟

‌چند هفته پس از آغاز اغتشاشات با رمز تروریستی ژینا و راه افتادن موج تحرکات محله محور، یکی از نهاد‌های امنیتی و انقلابی به یک سوژه جالب‌توجه برخورد کرده که لایه‌برداری از آن عمق تحرکات دشمن را به خوبی نشان می‌داد. در جریان این ماجرا یک خانه تیمی زیر ضرب می‌رود، البته دقایقی قبل از ورود ضابطین به داخل این خانه تیمی یکی از اعضا متوجه لو رفتن محفل شده و دستور تخلیه آن محل صادر می‌شود، اما ابتکار عمل اطلاعاتی باعث می‌شود کل اعضای حاضر در این خانه دستگیر شوند. 
در این خانه تیمی متعلقاتی کشف می‌شود که حکایت از سرشاخه بودن آن دارد، از جمله آنکه در جریان بررسی‌های فنی سه دوش‌پرتاب، تعداد قابل‌ملاحظه‌ای سلاح‌های گرم، تعدادی بمب دست‌ساز و نیز ۱۰ خمپاره‌انداز چریکی کشف می‌گردد، اما چرا کشف این شبکه به دست سازمان اطلاعات سپاه بااهمیت بود؟
تا پیش از ضربه به این خانه تیمی که متعلق به گروهک تروریستی منافقین بود، نزدیک به ۳۷ محفل دیگر هم شناسایی و عناصر حاضر در آن دستگیر شده بودند، اما ادوات جنگی کشف‌شده در این خانه علائمی خاص در خود داشت، از جمله این پیام که شبکه آشوب‌ها در تدارک آن است تا فاز میدانی را تغییر دهد و به‌اصطلاح فضا را داغ کند. 
در آن روز‌ها شبکه تروریستی اینترنشنال نیز مدام زیر گوش مخاطبان خود می‌خواند که اگر لازم باشد باید مسلح شد و ایران را سوریه‌ای کرد، شبکه‌های فارسی‌زبان ضدانقلاب اغلب به این موضوع اشاره می‌کردند که ممکن است هزینه تحولات سیاسی را باید بالا برد تا عملیات ژینا به ثمر بنشیند. 


کانال‌های تلگرامی نزدیک به منافقین و تعدادی از گروهک‌های مارکسیستی نیز به صورت شبانه‌روزی روش ساخت انواع سلاح سرد و گرم را آموزش می‌دادند ازجمله محسن (صمد) سیاه‌کلاه بود که در دهه شصت مسئول بمب‌گذاری‌های سریالی در تهران بوده و حالا از کمپ تروریستی اشرف ۳ در تیرانا ساخت بمب‌های دست‌ساز را به صورت آنلاین آموزش می‌داد. در این مرحله هدف آن بود که پروژه آشوب‌سازی برای اثرگذاری روی دال امنیت به سمت خشونت سازمان‌یافته تغییر جهت بدهد. 
کشف پی‌درپی خانه‌های تیمی مرتبط با گروهک‌های تروریستی نشان از آن داشت که مفهوم جریان اغتشاشات از تحرکات خیابانی با دامنه خاکستری ناامید شده و با غلبه خشونت بر احساس اعتراض تمایل داد تغییر جهت بدهد، در آن زمان سرویس‌های اطلاعاتی دشمن که به‌صورت وسیع خانه‌های تیمی تروریستی را تجهیز کرده بودند در ارزیابی‌های خود به این نقطه توجه داشتند که اگر پروژه آشوب فرسایشی شود ریزش شدید در محتوای آن ایجاد خواهد شد. 
 درواقع رشد تحرکات تروریستی در اغتشاشات زمانی بالا رفت که عناصر ضدانقلاب صنفی (معروف به چپ‌های امریکایی) و برخی احزاب برانداز مخملی و نیز برخی اصلاح‌طلبان جوی نتوانستند بر میدان غلبه یافته و به‌اصطلاح هسته‌های سخت آشوب را اجتماعی کنند، عدم‌تغییر در فضای بیولوژیک جامعه و میرا نشدن آن باعث شد تا اقدامات مسلحانه در شهرهایی، چون ایذه، زاهدان، نقده و جوانرود رشد کند. 
هم‌زمان با رسیدن به پایان فصل پاییز، علاوه بر تحرکات نفاق، شاخه تروریستی داعش خراسان و نیز گروهک جیش‌العدل (ظلم) نیز فعال‌شده بودند، رصد تحرکات دشمن نشان می‌داد که انتقال هسته‌های ترور از مناطقی، چون کردستان عراق و نیز مرز‌های شرقی به ایران افزایش‌یافته بود، این هسته‌های تروریستی و آلوده اغلب در پایگاه‌های نظامی گروهک تروریستی سنتکام و نیز مقر تروریستی رژیم موقت صهیونیستی آموزش‌دیده و به درون کشور هدایت می‌شدند، در این تقسیم‌کار عناصر سابق ساواک، چون پرویز ثابتی با راه‌اندازی اتاقی با عنوان «کمیته مشترک خرابکاری» گروهک‌ها را باهم هماهنگ می‌کردند. 
هدف دشمن در این مرحله عبور از تنگه چهارزبر در عملیات مرصاد بود، زهرا مریخی (آهنگرکلایی) مسئول اول سازمان منافقین در همان روز‌ها در یکی از آکسوین‌های فنی نفاق پرده از رادیکالیزه کردن فضای آشوب‌ها برداشته و گفته بود که سال ۶۷ نتوانستیم از تنگه چهارزبر عبور کنیم و سازمان در پی آن قفل شد، حالا زمان گذر از آن وضعیت است!
درواقع هدف گروهک‌های تروریستی در آن برهه طراحی نقشه‌ای بود که یکی از شهر‌های ایران مانند بنغازی در لیبی یا درعا در سوریه از دست ایران خارج و به مرکز فرماندهی تروریست‌ها تبدیل شود. برای طراحی چنین عملیاتی حتی ناتو هم وارد کارشده و در کنفرانس امنیت بین‌المللی هالیفکس کانادا این پیشنهاد از سوی ضدانقلاب مطرح شده بود که شهر آزادشده منطقه پروازممنوع اعلام شود تا تروریست‌ها امکان ترانسفر داخلی و خارجی نیز داشته باشند. 
 از نگاه ضدانقلاب آزادسازی یک شهرمرزی به معنای شکستن سدی بود که یک خط امتدادی میان اغتشاشات و تجاوز خارجی فراهم می‌ساخت، در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ دشمن در یک‌فاز کم شیب جنگ شناختی را به جنگ مسلحانه تغییر داد تا محور‌های موجود برای سوریه‌ای شدن را بازتر کند. 
اما تغییر هوشمندانه در استراتژی‌های اطلاعاتی همراه با بازیخوانی و داشتن صبری هدفدار، توانست در تغییر آرایش پدافندی و آفندی و نیز تجمیع تحلیل‌های دشمن شکاف ایجاد کند. درواقع در آشوب‌های پاییزی توانستیم بدون استفاده از سلاح گرم، مدار از جا در آمده را دوباره به شکل اولیه تنظیم و مرصادی دیگری خلق کنیم. 
تکرار دوباره عملیات مرصاد نیاز به روایتی دارد که نزدیک به دو سال پس‌ازآن واقعه به‌درستی بازخوانی نشده است، این روایت فتح مقدمه‌ای در آشوب‌ها داشته و در وعده صادق تجلی‌یافته است، در این جنگ راهبردی تنگه همچنان در دست ماست.