غربت سلحشوران ایرانی و جولان قهرمانان ساختگی هالیوودی

اگر تحلیلی بر محتوای کیفی جایگاه سینمای دفاع مقدس و بازتابش بر شرایط اجتماعی داشته باشیم با پاسخ مثبت و در خور توجهی روبه‌رو نمی‌شویم. پژوهش‌ها نشان می‌دهد به لحاظ آسیب شناختی، سینمای دفاع مقدس که پس از انقلاب اسلامی شکل گرفت از سوی بعضی از دولت‌ها و نهاد‌های مرتبط مورد بی‌مهری واقع شده است. 
اغلب فیلم‌هایی که در این حوزه ساخته شده‌اند به دلیل حساسیت‌های خاص این ژانر، سعی در تبلیغات وسیعی برای دفاع مقدس داشته‌اند، ولی آیا بعد از این همه سال و طی این مسیر پرفراز و نشیب از لحاظ کمیت و کیفیت موفق عمل کرده‌اند و توانسته‌اند طرحی نو رقم بزنند؟ 
البته فراموش نکنیم در این مسیر چهل و چند ساله پیشرفت‌های بزرگ و قابل توجهی را نیز شاهد بوده‌ایم و آثار قدرتمندی تولید شده‌اند، ولی متأسفانه در حد و اندازه‌ای نبوده که برای شکل‌دهی افکار عمومی جامعه مفید و کاربردی باشد و این آثار مهم همیشه در حاشیه قرار گرفته و اکثراً در گیشه شکست خورده‌اند. 
چندین سال پیش در صنعت فیلمسازی امریکا بیش از ۲۰۰میلیون دلار هزینه شد تا کارآمدترین عوامل فنی، هجوم هواپیما‌های ژاپنی را به بندر پرل هاربر تجسم بخشند. فارغ از شخصیت‌ها و داستان مرکزی فیلم، پرل هاربر ویژگی‌هایی داشت که تأمین بودجه ۲۰۰ میلیون دلاری‌اش را برای تهیه‌کنندگان موجه می‌ساخت. سیاستمدار معلولی که پس از حمله ژاپنی‌ها برای انتقام از روی ویلچر خود برمی‌خیزد. برنمایی درشت از پرچم ایالات متحده این همه آن چیزی است که پرل هاربر به عنوان خلق حماسه در خود جای داده است. این داستان‌ها که اغلب ساختگی هستند، در دستگاه نیرومند هالیوود چنان پرداخت می‌شوند که جهانیان در زیر بارش امواج رسانه‌ها باور کنند که امریکا سرزمین سربازان و دولتمردان فداکار است. راه دور نرویم؛ مل گیبسون نیز در اثری شکوهمند و تأثیر‌گذار به نام «ستیغ اره‌ای» گوشه دیگری از فداکاری‌های توهمی سربازان امریکایی را در درامی پرهزینه و چشم‌نواز به تصویر می‌کشد و جوایز بسیاری را به خود اختصاص می‌دهد. این‌بار هم سربازان امریکایی در نبردی نابرابر و خونین مهاجمان ژاپنی را درهم می‌کوبند و فاتحانه به خانه برمی‌گردند و تاریخ را به نام خود ثبت می‌کنند. 


اما در این سوی دنیا شرایط به‌گونه‌ای دیگر است. در برهه‌ای کوتاه از تاریخ معاصر این دیار، جوانانی جنگیدند تا حماسه بیافرینند که داستان زندگی و نبرد هر کدام از آن‌ها سوژه‌ای بکر برای روایت است. در کنار نام‌های بزرگی، چون احمد متوسلیان، باقری، فکوری، بابایی، ابراهیم هادی، محمد جهان‌آرا و صد‌ها نام دیگر که هر کدام یادگار‌هایی فراموش نشدنی را رقم زدند، نوجوانی که نارنجک در آغوش می‌گیرد تا زیر تانک دشمن تندیسی ابدی از مقاومت بر جای بگذارد، در هیچ کجای دنیا به چشم نمی‌خورد. حماسه‌ها فراوانند و سینمای ایران گوشه‌ای ناچیز از آن‌ها را در خاطره خود ثبت کرده است. لحظات نابی که نه در توپ و تانک، بلکه در تپش دل‌های از جان‌گذشتگانی خلاصه شد که رفتند تا ما باقی بمانیم. 
تردیدی وجود ندارد که در دل سال‌های دفاع مقدس صحنه‌هایی نهفته است که می‌تواند خاطره تماشای نجات سرباز رایان، فهرست شیندلر، خط باریک قرمز و حتی ستیغ اره‌ای را به فراموشی بسپارد. ما اگر نمی‌توانیم با تکنولوژی روز به جنگ غول‌های هالیوودی برویم، لااقل بار دیگر به جبهه‌ها بازگردیم تا سلحشوران پاک این دیار با خاطرات بکرشان، افتخار و بزرگی یک ملت را جاودانه کنند. 
* بازیگر سینما و تلویزیون