شنود یک‌صدای خاص پس از جنایت در ضاحیه

ساعتی پس از اعلام خبر شهادت سید مقاومت از سوی واحد اطلاع‌رسانی حزب‌الله برخی در منطقه به این نکته اشاره کردند که چرا مقاومت لبنان خبر شهادت سید حسن نصرالله را قبل از معرفی دبیر کل بعدی اعلام کرده است، اشاره این افراد به این موضوع بود که عدم انتخاب رهبر بعدی در رویکرد‌های حزب‌الله در داخل و بیرون از لبنان اثرگذار و دارای اثرات متعدد سیاسی است. 
اما از شهید سید حسن نصرالله جمله جالبی وجود دارد که تکلیف این روز‌ها را به‌خوبی مشخص می‌کند. این شهید عزیز فرموده است که ما برای دوران پس از شهادت خود نیز تدبیر کرده‌ایم، این تدبیر در پیام آقا درباره پیروزی نهایی جبهه مقاومت با محوریت حزب‌الله لبنان نیز به‌خوبی عیان است، این پیام و آن اشاره در خود بشارت‌هایی دارد که باید به‌درستی به آن پرداخت. 
یکی از مهم‌ترین اقدامات صهیونیست‌ها با هدایت امریکا پس از ترور ضاحیه ایجاد اخلال در تصمیم‌سازی و سکون مقطعی در جبهه‌ها بود تا بتواند از فضای کمانی شکل‌گرفته عبور کرده تا وارد فاز جدیدی از جنگ شود، برآورد‌های دشمن آن بود که جبهه مقاومت پس از اعلام خبر شهادت سید حسن نصرالله دچار شوک عصبی شده و تا مدتی نمی‌تواند خود را بازیابی کند، این سکون فرصت مناسبی برای زدن ضربات بیشتر خواهد بود، عملیات تروریستی امریکایی‌ها در بوکمال پس از جنایت در ضاحیه را باید از این منظر ارزیابی کرد. 
در واقع دشمن در ماجرای ترور در ضاحیه روی سه مسئله تأکید اساسی داشت، زدن رئوس فرماندهی مقاومت، حاکم کردن اصل انفعال در بدنه عملیاتی و در نهایت افزایش فشار به منطقه جنوب لبنان با تکیه بر کشتار بی‌هدف، در بخش سوم امریکایی‌ها با دادن گرای اطلاعاتی و نظامی به رژیم صهیونیستی در تلاش هستند با کوچ دادن شیعیان از جنوب لبنان برای صهیونیست‌ها یک دیوار حائل امنیتی بالا بیاورند. اجرای این سه اصل در طرح امریکایی- صهیونی به معنای تغییر در صحنه جنگ است، «جارد کوشنر» داماد یهودی ترامپ در یادداشتی پس از شهادت سید مقاومت نوشته است که «پس از موفقیت‌های تاکتیکی و انفجار سریع پیجرها، رادیو‌ها و هدف قرار دادن رهبری حزب‌الله، عدم استفاده کامل از این فرصت برای خنثی کردن تهدید، غیرمسئولانه است!» البته درحالی‌که امریکایی‌ها سودای احیای صلح آبراهام را داشته و به دنبال به هم زدن صحنه جنگ هستند در آن‌سو مقاومت پس از ترور‌های اخیر در تدارک آن است تا سمت جنگ را تغییر دهد. 


تغییر «سمت» در برابر تغییر «صحنه» جنگ، امکان ریکاوری و بازآفرینی را افزایش داده و این مزیتی است که صهیونیست‌ها فاقد آن هستند، این تغییر سمت به معنای استفاده از ابزار‌هایی است که تغییر دینامیک در جبهه‌های به‌هم‌پیوسته مقاومت ایجاد کرده و سرویس اطلاعاتی امریکا و بازوی عملیاتی آن امکان پیش‌بینی از رفتار آن را ندارند. این ناآگاهی دشمن از تحولات سطح جنگ را نیز تغییر خواهد داد. 
این تغییر سطح شواهد روشنی نیز دارد، عملیات مقاومت لبنان بلافاصله پس از اعلام شهادت سید مقاومت نشانه‌ای بر ورود حزب‌الله به سطح جدیدی از جنگ و احیای آن در کمتر از ۲۴ ساعت بود، حتی حزب‌الله در حوزه ابزار جنگ نیز این تغییر سطح را به رخ دشمن کشید؛ نشانه آن را می‌توان از ورود تسلیحات جدید مانند فجر ۵ و یک نوع موشک کروز جدید به سازمان رزم مقاومت در یافت. 
همچنین نباید فراموش کرد که حزب‌الله زاده بحران بوده و می‌تواند در سخت‌ترین شرایط نیز به حیات خود ادامه بدهد. این ویژگی باعث می‌شود که با توجه به سطح خسارات واردشده به‌زودی شاهد باشیم که نوع استراتژی مقاومت لبنان در مواجهه با رژیم صهیونیستی نیز تغییر و از سطح موازنه وحشت به‌سوی تقارن وحشت حرکت کرده تا تغییر خطوط قرمز شرارت دشمن کنترل شود. 
در این‌سوی میدان و در ایران نیز رفتار‌های شکل‌گرفته باید تابعی از عملکرد مقاومت در آینده باشد، افزایش وحدت داخلی و توسل به وفاق و جلوگیری از پخش هر صدایی که احتمال نفاق در آن وجود دارد بخشی از این راهبرد است، عملیات اطلاعاتی رژیم علیه مقاومت، دارای دو مخاطب خاص و مخاطب عام است. ازاین روی از تهران باید تنها یک صدا به مخاطب رسیده و قابل پخش باشد، این صدا روی همه افرادی که این روز‌ها در خیابان‌های بیروت قدم می‌زنند، اثر دارد!