تغییر دکترین اتمی  برای مقابله با نظم «ابرویرانگر» اسرائیلی

اسرائیلی‌ها عملیات ترور سیدحسن نصرالله، دبیرکل شهید حزب‌الله لبنان را «عملیات نظم نوین» نام گذاشتند. نظم نوینی که اسرائیل درباره آن صحبت می‌کند، به معنای کاربرد قدرت ویرانگری آغشته به فناوری چونان یک نیروی خلاق برای اثرگذاری بر ذهن‌ها و روان‌ها است. هدف، فراتر از خرید صرف امنیت، اعمال یک هژمونی مبتنی بر فناوری نظامی «ابرویرانگر» در غرب آسیا است. تصاویر روزانه‌ای که ارتش اسرائیل از انفجار‌های دهشتناک بمب‌ها و موشک‌هایش در غزه و لبنان تولید و به یمن شبکه‌های اجتماعی در تیراژ وسیع پخش می‌کند، تصویری نیش‌دار و دورنمایی موجز از همین نظم جدید، مبتنی بر این واقعیت است که در هرگونه رویارویی آینده، نه‌تن‌ها هیچ‌کس و هیچ‌جایی امن نیست، هیچ‌چیزی هم دیگر امن نیست (انفجار پیجرها). دلیلی نداشت بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل در سخنرانی سازمان ملل علاوه بر تهدیدکردن ایران که «اگر ما را بزنید ما شما را می‌زنیم. جایی در ایران نیست که دست بلند اسرائیل به آن نرسد»، بقیه دول غرب آسیا را هم به تهدیدش ضمیمه کند و بگوید «و این در مورد کل خاورمیانه صادق است.» این شمایی از تلاش اسرائیل برای پایه‌گذاری هژمونی نظامی مبتنی بر فناوری ابرویرانگر بر کل غرب آسیا است و ترور دبیرکل حزب‌الله را نیز، نقطه عطف کارگزاری این نظم جدید می‌داند. 
در تهران، استدلال‌ها کماکان حول این می‌چرخد که «سیدحسن رفت، اما نصرالله می‌آید»، «حزب‌الله زنده است» و چیز‌هایی از این‌دست؛ استدلال‌هایی که البته سازه‌های معنایی قدرت و تاب‌آوری نهاد‌های اجتماعی هستند. با این حال، واقعیت این است که ضعف و سستی بنیان‌های قدرت مادی نهاد‌های اجتماعی (دولت، گروه، جنبش یا هر چیز دیگر)، در خوشبینانه‌ترین حالت، آن‌ها را دچار فرسایش کرده و قوت سازه‌های معنایی آن‌ها را نیز تحت‌تأثیر قرار خواهد داد. 
راه‌حل چیست؟ آیا ایران و محور مقاومت، به نظم جدیدی که تل‌آویو به یمن حفاظت و حمایت فعالانه واشینگتن در مسیر آن گام گذاشته، رضایت خواهند داد؟ در حالی که از صنعا تا تهران و از اینجا تا بغداد، دمشق، غزه و بیروت، پاسخ‌ها به این پرسش منفی است، راه‌حل‌ها از بی‌عملی و پذیرش وضع‌موجود تا اتخاذ دیپلماسی چندجانبه فعال یا اقدام جنگی با دامنه محدود یا فراگیر، تنوع دارد. به جز گزینه «بی‌عملی»، هرکدام از گزینه‌ها قادرند تا حدی شرایط را بهبود داده، بنای بازدارندگی را احیا کنند، ولی طبیعتاً ظرفیت برخی کمتر و استعداد بعضی راه‌ها بیشتر و درعین‌حال پرخطرتر است. تجربه یک‌سال بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ نشان می‌دهد دیپلماسی مبتنی بر فشار افکار عمومی جهان، نتوانسته ابرویرانگری اسرائیل را متوقف کند. گزینه پاسخ محدود نظامی از نوعی که در عملیات وعده صادق ۲ انجام شد، هرچند مؤثر است ولی در شرایطی که رهبران دولت عبری، عزم خود را برای کاربرد فناوری نظامی ویرانگر برای برقراری نظم نوین جزم کرده‌اند، احتمالاً به بازدارندگی کافی نینجامیده و ممکن است به تصاعد دامنه کشمکش کشیده شود. در حالی‌که دیگران، ممکن است راه‌حل‌های خلاقانه دیگری هم برای مهار اوضاع تجویز کنند، یک راه‌حل فوری در دسترس، تغییر در دکترین هسته‌ای ایران است. در شرایطی که دکترین هسته‌ای ایران در طول پنجاه واندی سال گذشته (با احتساب دوره پهلوی) استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌‎ای بوده، امروز تهران ظرفیت، زمینه‌مندی و فرصت لازم را برای تحول بی‌درنگ در این برنامه خود دارد. کنت والتز، نظریه‌پرداز شهیر، چند دهه قبل بین «توانایی‌های بازدارنده از جنگ» و «توانایی‌ها برای جنگیدن» تمایز قائل شده و نیروی هسته‌ای را جزو توانایی‌های بازدارنده از جنگ خوانده بود و می‎گفت تاریخ بشر سلاحی سراغ ندارد که به اندازه تسلیحات هسته‌ای به صلح و ثبات کمک کرده باشد: «کسانی که عاشق صلح‌اند، باید دوست‌دار سلاح هسته‌ای باشند!» این استدلال والتز مبتنی بر این واقعیت بود که دهشت و وحشت ناشی از نابودی این تسلیحات نامتعارف، به‌قدری بزرگ و پرقوت است که دولت‌ها هرگز به‌فکر کاربرد آن‌ها نخواهند افتاد. اساساً تسلیحات هسته‌‎ای جامعه‌پذیری بی‌سابقه‌ای درباره کسب و مالکیت، لفاظی و کاربرد، بر مالکان خودشان (دولت‌ها) تحمیل می‌کنند که آن‌ها محکوم به تبعیت از این جامعه‌پذیری هستند. قریب به ۸۰ سال بعد از ابداع اولین سلاح هسته‌ای در پروژه معروف منهتن، فقط و تنها یک دولت، آن‌هم صرفاً یک‎مرتبه از تسلیحات هسته‌ای استفاده کرده است. امریکایی‌ها تنها به این دلیل، دو بمب اتم بر سر مردم ناکازاکی و هیروشیما فروانداختند که نه‌فقط ژاپن سلاح اتمی نداشت، بلکه در دنیایی می‌زیستند که هیچ دولت دیگری غیر از خودشان، مسلح به این سلاح‌های ویرانگر نبود. 
در دنیایی که آن را زیست می‌کنیم، در شرایط جنگی پرمخاطره (تهدید وجودی)، تنها چیزی که ۹ دولت مسلح به سلاح اتمی و اسرائیل اتمی را مجاب می‌کند از سلاح هسته‌ای استفاده نکنند، اطلاع از این واقعیت است که دولت‌های هماورد آن‌ها نیز مالک سلاح هسته‌ای هستند. چرا روس‌ها این‌قدر از سلاح هسته‌ای دم می‌زنند، زیرا اوکراین بعد از فروپاشی شوروی، غرق در انگاره‌های لیبرالی، خود را خلع سلاح هسته‌ای کرد. 


سناریویی را تصور کنید که وقایع آغازشده از ترور دبیرکل حزب‌الله لبنان تا عملیات وعده صادق ۲ گسترش یافته، به تصاعدی بزرگ و بزرگ‌تر کشیده شده، پینگ‌پنگ کشمکش تا مرز تهدید امنیت وجودی اسرائیل پیش برود. آیا امکان صدور یک اولتیماتوم هسته‌ای آشکار یا مخفی از طرف اسرائیل منتفی است؟ 
 ادامه از صفحه یک
«گزینه سمسون» که دکترین غیراعلامی و غیراعلانی کاربرد سلاح هسته‌ای اسرائیلی‌ها است و ریشه در فرهنگ استراتژیک عبری دارد، حائز شواهدی جدی دال بر این است که آستانه تحمل اتمی اسرائیل، به مراتب پایین‌تر از دیگر دارندگان سلاح هسته‌ای است. این یعنی آنکه، احتمال اتکای دولت عبری به گزینه اتمی، بیشتر از دیگر مالکان تسلیحات هسته‌ای است. نیویورک‌تایمز در ژوئن ۲۰۱۷ فاش کرد که در روز‌های قبل از جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷، اسرائیل قصد داشت تیمی از چتربازان را با بالگرد وارد سینا کند تا با نصب و ایجاد یک انفجار هسته‎ای از راه دور، هشداری مقابل کشور‌های متخاصم ایجاد کنند!
رئالیست‌‎های زیادی معتقدند ماهیت دهشتناک تسلیحات هسته‌ای، دولت‌های مالک آن‌ها را مقابل همدیگر حزم‌اندیش و محتاط‌تر کرده و منجر به افزایش ثبات می‌شود؛ چیزی که برخی داده‌های تجربی هم آن را تأیید می‌کند، اما این مستلزم وجود یک «کفو هسته‌ای» است. امریکا سال‌ها اصرار می‌کرد که یک پاکستان اتمی جنوب آسیا را بی‌ثبات می‌کند و با دستیابی اسلام‌آباد به سلاح اتمی مخالف بود، ولی هند و پاکستان بعد از برقراری موازنه در سطح استراتژیک در سال ۱۹۹۸، حتی در سطح متعارف نیز تنش کمتری تجربه کرده‌اند. در شبه‌جزیره کره، در حالی مناسبات سئول- پیونگ‌یانگ از سال ۲۰۰۶ (زمان دستیابی شمالی‌ها به سلاح اتمی) پرتنش شده که برخی می‌گویند دستیابی کره جنوبی به سلاح هسته‌ای، مناسبات دو کره را کم‌تنش‌تر خواهد کرد. 
در مورد ایران چطور؟ غرب آسیا، منطقه‌ای بی‌ثبات است که نشانه‌ها حاکی است، به‌سمت بی‌ثباتی بیشتر نیز در حرکت است. نظم نوینی که اسرائیل در شامگاه ترور دبیرکل حزب‌الله با کاربرد ۸۳ تن بمب سنگرشکن کلید زد، یک نظم لیبرال مبتنی بر قدرت اقتصادی، یا حتی نظمی رئالیستی بر پایه توازن قوا نیست. چنین نظمی، قدرت خلاق فناوری را، برای ایجاد دهشت هژمونیک برپایه «ابرویرانگری» طلب می‌کند، واقعیتی که صحنه‌های آن را، تا همین اواخر در غزه و حالا در لبنان می‌دیدیم و می‌بینیم. در چنین نظمی، هیچ چیز و هیچ‌کس مصون نیست. دیروز پیجر و بی‌سیم‌ها منفجر شدند و آنگونه که نیویورک‌تایمز به درستی نوشته، فردا «اتومبیل‌ها، یخچال‌های ما، ترموستات‌های خانگی و بسیاری چیز‌های مفید دیگر در حول و حوش ما آسیب‌پذیر هستند.» همان‌گونه که نتانیاهو در سازمان ملل گوشزد کرد، دست بلند اسرائیل، نه فقط برای ایران، بلکه «درباره کل خاورمیانه صادق است.» این دست بلند، زمانی نیروی هوایی دولت عبری بود، ولی حالا همه چیز است. فناوری، به‌ویژه هوش مصنوعی، این قابلیت را دارد که شکاف استراتژیک ناشی از انحصار رهبران اسرائیلی بر تسلیحات هسته‌ای را چند برابر کند. دیگر فقط، تغییر در دکترین هسته‌ای، یک الزام نیست. دکترین‌های مرتبط نیز بایستی به‌روزرسانی شوند.