قتل ناخواسته فرزند هنگام مشاجره 

جوان آنلاین: مرد میانسالی که متهم است پسرش را به قتل رسانده در بازجویی‌ها ادعا کرد می‌خواسته با اجرای نمایش به فرزندش بفهماند چاقو خطرناک است که حادثه خونین اتفاق افتاده است. 
ساعت ۲۰:۳۰ شامگاه جمعه ۱۳ مهر‌ماه، قاضی محمدجواد شفیعی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران با تماس تلفنی مأموران کلانتری ۱۳۰ نازی‌آباد از مرگ مشکوک پسر جوانی در یکی از بیمارستان‌ها باخبر و همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی بیمارستان شد. 
تیم جنایی در بیمارستان با جسد پسر ۱۹ ساله‌ای به نام فرشید روبه‌رو شد که پهلویش با جسم تیزی شکافته شده و آثار ضرب و جرح هم روی گردنش نمایان بود. به گفته تیم پزشکی، پسر جوان صبح روز قبل برای درمان به بیمارستان منتقل شده، اما تلاش پزشکان برای نجات جانش نتیجه‌ای نداده و وی بر اثر شدت خونریزی به کام مرگ رفته است.   ادعای اول 
بررسی‌ها نشان داد مقتول همراه پدر و مادرش در یکی از روستا‌های اطراف شهرستان اسلامشهر زندگی می‌کرده و شامگاه پنج‌شنبه پس از زخمی شدن ابتدا به یکی از بیمارستان‌های اطراف منتقل می‌شود، اما پزشکان آن بیمارستان به‌خاطر وخامت حالش از خانواده‌اش می‌خواهند او را برای ادامه درمان به یکی از بیمارستان‌های تهران منتقل کنند. 


از سوی دیگر بررسی‌ها حکایت از آن داشت فرشید بر اثر اصابت ضربه چاقو به پهلویش به قتل رسیده، اما پدرش مدعی بود وی در حادثه‌ای اتفاقی فوت کرده است. پدر فرشید در ادعایی گفت: شب پنج‌شنبه پس از اینکه شام خوردیم، فرشید می‌خواست پرده پذیرایی را درست کند و روی سه پایه رفت که ناگهان تعادلش را از دست داد و روی زمین افتاد و یکی از پایه‌های سه پایه پهلویش را شکافت و او را زخمی کرد.  ادعای دوم 
مرد میانسال در حالی مدعی بود پسرش به‌خاطر سقوط از روی سه پایه و اصابت پایه آن به شکمش فوت کرده که تیم پزشکی مرگ وی را اصابت ضربه جسم نوک تیزی مانند چاقو اعلام کرده بود، به همین دلیل مأموران احتمال دادند پدر فرشید به دلایلی علت مرگ پسرش را مخفی می‌کند که دوباره از او تحقیق کردند. 
وی این بار در ادعای دیگری گفت: پسرم مدتی بود زود عصبانی می‌شد و کار‌های خطرناک انجام می‌داد. شب حادثه وقتی با من و مادرش به‌خاطر موضوعی مشاجره کرد، سپس ناگهان چاقویی برداشت و با آن ضربه‌ای به پهلوی خودش زد و خونین روی زمین افتاد و ما هم فرشید را به بیمارستان رساندیم، اما وقتی فوت کرد به خاطر آبرویمان واقعیت را نگفتیم.  نمایش مرگبار 
در حالی که مرد میانسال با تناقض‌گویی قصد فریب مأموران را داشت، پزشکی قانونی اعلام کرد علت مرگ پسر ۱۹ ساله خودزنی نیست و دگرزنی است. بنابراین فرضیه قتل پسر به دست پدر برای مأموران قوت گرفت و بازپرس جنایی دستور بازداشت او را صادر کرد. 
صبح دیروز متهم به دادسرای امور جنایی منتقل شد و در بازجویی‌ها با اظهار پشیمانی به قتل پسرش اعتراف کرد. وی به بازپرس جنایی گفت: «پسرم شب حادثه چاقویی برداشت و می‌خواست با همسایه‌ها درگیر شود که چاقو را از او گرفتم و می‌خواستم با نمایش به او بفهمانم چاقو خطرناک است که چاقو به پهلویش اصابت کرد.»  ببخش تنهایت گذاشتم 
روی صندلی نشسته است و با دستانش که دستبند زده است، اشک چشمانش را پاک می‌کند. می‌گوید آخرین جمله‌ای که پسرم به من گفت، وجودم را سوزاند. پسرم گفت: «پدرجان ببخش که تنهایت گذاشتم» و الان زندگی بدون پسرم برایم سخت است.  خودت را معرفی کن؟ 
سعید هستم و ۴۸ سال سن دارم.  به چه جرمی بازداشت شدی؟ 
به جرم قتل پسرم.  پسرت معتاد بود؟ 
نه، فرشید پسر سر به راه و خوبی بود. شاید باور نکنید تا همین یکی، دو سال قبل حتی گوشی تلفن همراه هم نداشت. او نه اهل دود بود و نه اهل خلاف، پسر سالم و درستی بود. حیف که ناخواسته او را به قتل رساندم و الان هم باید تاوانش را بدهم. البته زندگی بدون پسرم برایم خیلی سخت است و داغش کمرم را شکست.  چه شد که او را به قتل رساندی؟ 
‌من آدم آرامی هستم و او همیشه به من می‌گفت که چرا از حقم دفاع نمی‌کنم و به من ایراد می‌گرفت. اگر با بستگانم دعوا می‌کردم، زود کوتاه می‌آمدم و پسرم از این رفتارم ناراحت بود. مثلاً مدتی قبل خودروی وانتم را برداشته بود و در خیابان دور‌دور می‌کرد که یکی از همسایه‌ها گفت خیلی با سرعت رانندگی می‌کند و وقتی به خانه آمد به او تذکر دادم که ناراحت شد و به سراغ همسایه‌مان رفت و به او گفت چرا موضوع رانندگی را به من گفته است. شب حادثه هم مادرش گفت همسایه‌ها به‌خاطر پارک خودرویمان گله کرده‌اند که عصبانی شد و می‌خواست با آن‌ها درگیر شود. 
درباره شب حادثه توضیح بده؟ 
آن شب مراسم بله‌برون یکی از بستگان نزدیک‌مان دعوت بودیم. وقتی به خانه برگشتیم، همسرم شام درست کرد و من، دختر، پسرو دامادمان خوردیم. فرشید می‌خواست برود استخر که به او گفتم نرو، چون امکان دارد سرما بخوری. دختر و دامادم سرما خورده بودند و برای درمان به درمانگاه رفتند. من، همسرم و پسرم خانه بودیم که همسرم گفت یکی از همسایه‌ها گله کرده که ما ماشین‌مان را در پارکینگ بد پارک می‌کنیم. البته ما همسایه‌های خوبی داریم و آن‌ها همیشه به ما لطف داشتند، اما پسرم وقتی این را شنید، ناراحت شد و به من اعتراض کرد که چرا کوتا ه می‌آیم. او چاقویی که دور آن را پارچه‌ای مشکی پیچانده بود، برداشت و می‌خواست برای درگیری از خانه خارج شود که راهش را سد و در را قفل کردم. هر چقدر او را نصیحت کردم فایده‌ای نداشت که مجبور شدم چاقو را از دستش بگیرم که او هم مرا هل داد. زمین خوردم و وقتی دوباره می‌خواست چاقو را از دستش بگیرد من می‌خواستم نمایش بدهم که چاقو خطرناک است و چاقو را به طرف پهلویش بردم و او زخمی شد.  بعد چه شد؟ 
پسرم زخمی شد و زمین خورد و گردنش با گلدانی برخورد کرد و آسیب دید. خون تمام پذیرایی را گرفته بود. با داد و فریاد همسایه‌ها به کمکم آمدند و پیکر خونین پسرم را با خودروی یکی از همسایه به بیمارستان رساندیم، اما پزشکان بیمارستان اعلام کردند کاری از دست آن‌ها برای نجات پسرم ساخته نیست و باید او را به یکی از بیمارستان‌های تهران منتقل کنیم. آمبولانس گرفتم و فرشید را به تهران منتقل کردم و پزشکان قول دادند پسرم را نجات دهند، اما تلاش آن‌ها هم نتیجه‌ای نداشت.  فرشید چکاره بود؟ 
با خودم میوه‌فروشی می‌کرد و کمک‌حالم بود.  کی متوجه شدی فوت کرده؟ 
بیمارستان به من گفت درمان پسرم هزینه زیادی دارد و من هم گفتم هر چقدر پول نیاز داشته باشد، پرداخت می‌کنم، حتی حاضر بودم خانه‌ام را بفروشم و امیدوار بودم پسرم نجات پیدا می‌کند. ساعت ۸ شب از بیمارستان خارج شدم و می‌خواستم به خانه بروم و پول بیاورم که باجناقم زنگ زد و گفت به بیمارستان برگردم. وقتی برگشتم پسرم به سختی نفس می‌کشید و آخرین حرفش وجودم را سوزاند. پسرم به من گفت: «پدر جان ببخش که تنهات گذاشتم» و بعد چشمانش را برای همیشه بست.