مکتب پویا و انسان‌ساز

در روز‌های سخت پایانی سال ۱۳۶۳، در روزگاری که عملیات بدر در جزایر مجنون با ناکامی نسبی به پایان رسیده بود و امید‌ها به آینده جنگ و پیروزی در میدان نبرد در کمترین سطح خود قرار داشت، بخش زیادی از فرماندهان بزرگ دفاع مقدس، آن‌هایی که شکل‌دهندگان اصلی گردان‌ها و تیپ‌ها و لشکر‌های سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بودند، یکی پس از دیگری به خیل شهیدان پیوسته و آسمانی شده بودند. در این فهرست نام بزرگانی، چون مصطفی چمران، حسن باقری، محمد بروجردی، غلامعلی پیچک، احمد متوسلیان، محمد ابراهیم همت، مهدی باکری، حمید باکری، مهدی زین الدین، عباس کریمی، محمد جهان آرا، کاظم نجفی رستگار، علیرضا موحد دانش، محسن وزوایی، محمود شهبازی، رضا چراغی، مهدی خندان، محمدرضا کارور و عبدالحسین برونسی به چشم می‌خورد که هر کدامشان تسلی‌بخش جمعی از سپاهیان اسلام بودند و فقدانش ثلمه جبران‌ناپذیری بود که کار را بر دلاوران معرکه نبرد سخت کرده بود. در آن روز‌های سخت که فضای ناامیدی در جمع بخشی از رزمندگان سایه انداخته بود، این سؤال در اذهان عمومی متبادر شده بود که چطور می‌توان جای خالی این فرماندهان شهید و هزاران بسیجی دلاوری را که در طول چهار سال اول جنگ به شهادت رسیده‌اند پر کرد. آیا مادر گیتی خواهد توانست بار دیگر دردانه‌هایی، چون این فرماندهان دلاور سپاه اسلام بزاید؟! در لابه‌لای این فضای غبارآلود بود که فرماندهان جدید سپاه اسلام و طراحان جوان و خوشفکری که جایگزین بزرگانی، چون حسن باقری شده بودند، خود را آماده می‌کردند تا پیچیده‌ترین عملیات هشت سال دفاع مقدس را طراحی کنند.  عملیاتی که عبور از رودخانه خروشان و صعب‌العبور در دستور کار قرار گرفته بود که پهنای آن در برخی مناطق به قریب به ۱۰۰۰ متر می‌رسید. عبور از اروند در حالی در دستور کار قرار گرفته بود که طبق آنچه در دانشگاه‌های نظامی تا آن زمان تدریس می‌شد، امکان عبور از چنین رودخانه‌ای از سوی یک ارتش کلاسیک غیرممکن بود و هیچ راهبردی در حالی که دشمن در هوشمندی و آمادگی کامل قرار داشت، چنین عملیاتی را عقلانی و قابل دفاع نمی‌دانست و توصیه نمی‌کرد.  مبتنی بر همین منطق بود که دشمن تمام قد مسلح بعثی نیز در روز‌هایی ابتدای جنگ تحمیلی که جمهوری اسلامی در ضعیف‌ترین وضعیت دفاعی – نظامی قرار داشت، جرئت نکرد از عرض رودخانه اروند بگذرد و برای تسخیر آبادان از این سو تلاش کند. اما بسیجیان گمنام حضرت روح الله (ره) در نیمه شب ظلمانی ۲۰ بهمن ۱۳۶۴، دل به دریا زدند و خط دشمن را شکستند و یکی از موفقیت‌آمیزترین عملیات‌های آبی – خاکی تاریخ جنگ‌ها را رقم زدند و باب تدریس الگوی عملیات والفجر ۸ را در دانشکده‌های نظامی جهان باز کردند. در پاسخ به این سؤال که چگونه نسلی تربیت شد که توانست عملیات‌های افتخارآمیز والفجر ۸ و کربلای ۵ را طراحی نماید، باید به این حقیقت توجه کرد که در ماجرای دفاع مقدس هشت ساله، چمران و همت و باکری تنها در حد یک نام خلاصه نشده بودند. در ورای این نام‌ها، مکتبی انسان‌ساز خلق شده بود که هر روز در حال رویش بود و از هرگوشه این سرزمین جوانانی در حال جوانه زدن بودند که راه و مرام قهرمانان این سرزمین را دنبال می‌کردند. این‌ها همان نوابغی بودند که والفجر ۸ و کربلای ۵ را بزرگ‌تر از والفجر مقدماتی و خیبر و بدر طراحی و عملیاتی کردند و باشکوه‌ترین عملیات‌های تاریخ دفاع مقدس را در زمان فقدان آن همه نام بزرگ، خلق کردند. بزرگمردان این سرزمین که نشان در بی‌نشانی دارند و حتی امروز نیز نام آن‌ها کمتر در افکارعمومی شنیده شده و تکرار می‌گردد. امروز نیز در داستان جبهه مقاومت و عرصه ایستادگی جریان حق در برابر جریان باطل، با روند‌هایی مشابه همان ایام مواجه هستیم و در روزگاری که داغ فقدان بزرگانی، چون حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی مهندس، اسماعیل هنیه، سیدحسن نصرالله و دیگر فرماندهان جبهه مقاومت بر سینه‌ها سنگینی می‌کند، امید‌ها به آینده‌ای بهتر از امروز، در قلب‌ها در حال جوشیدن است.  بدون شک شجره طیبه مقاومت اسلامی روز به روز در حال ثمر دادن است و فردا متعلق به جوانان مؤمن انقلابی است که در مکتب سیدحسن نصرالله تربیت یافته‌اند. حکیم انقلاب به خوبی فرموده‌اند که «سید مقاومت، یک شخص نبود، یک راه و یک مکتب بود، و این راه همچنان ادامه خواهد یافت. خون شهید سید عباس موسوی بر زمین نماند، خون شهید سید حسن هم بر زمین نخواهد ماند.» و خداوند متعال وعده داده است که «یُریدونَ لِیُطفِئوا نورَ اللَّهِ بِأَفواهِهِم وَاللَّهُ مُتِمُّ نورِهِ وَلَو کَرِهَ الکافِرونَ».