روايت محوري دشمن مرجعيت رسانه‌اي

عباس عبدی
انتشار گزارش موسسه نظرسنجي ايسپا درباره وضعيت فرهنگي ـ اجتماعي دانشجويان كشور دوباره بحث قديمي و بي‌سرانجام شكست صدا و سيما و خروج مرجعيت رسانه‌اي از كشور را دامن زد. نكته مهم ماجرا آنجا بود كه اين گزارش آگاهانه يا ناآگاهانه، نادرست بازتاب يافت و چون رسانه‌هاي ايران به‌طور معمول كپي‌كار هستند، بدون اينكه بدانند گزارش را غلط بازتاب دادند و اين بهانه‌اي شد كه صدا و سيما نيز به جاي پاسخگويي و پذيرش شكست خطير خودش، به نادرستي بازتاب گزارش ايسپا پرداخت.
ماجرا اين است كه ايسپا، نتايج بخشي از پيمايش از دانشجويان دانشگاه‌هاي كشور (و نه حتي دانشگاه‌هاي علوم پزشكي و زيرنظر وزارت بهداشت يا دانشگاه آزاد، بلكه فقط دانشگاه‌هاي زيرنظر وزارت علوم) را در سايت و كانال خودشان منتشر كرده است. البته با احتياط مي‌توان گفت كه رفتار ساير دانشجويان دانشگاه‌هاي كشور هم تفاوت چنداني با اين دانشجويان ندارند، و نتايج مذكور به كل دانشجويان كشور قابل تعميم است. يكي از پرسش‌هاي اين پيمايش چنين است: «بيش‌تر از چه طريقي اخبار را دنبال مي‌كنيد؟» فقط 5/12درصد از دانشجويان صدا و سيما، و بقيه شيوه‌هاي ديگري را اعلام نموده‌اند. در بازتاب خبري گزارش قيد دانشجويان حذف و نتايج به كل جمعيت ايران تعميم داده مي‌شود و رسانه‌هاي ايران كه دچار ضعف مفرط حقيقت‌جويي هستند، آن را بازتاب مي‌دهند. براي اينكه بدانيم وضعيت ما در مقايسه با رسانه‌هاي معتبر جهان چگونه است، كافي است بگويم، هنگامي كه حتي نويسنده معتبر و شناخته شده‌اي براي نشريات معتبر مقاله و يادداشت مي‌نويسد، بخشي در آن نشريه هست كه اگر داده‌اي در مقاله وجود دارد آن را راستي‌آزمايي مي‌كند و منبع آن را از نويسنده مي‌پرسد، و تا اطمينان از صحت آن پيدا نكند، آن را منتشر نمي‌كند. ولي در اينجا كه سايت و كانال ايسپا در اختيار است، آگاهانه يا از روي ناآگاهي (كه اين دومي خطرناك‌تر است) نتايج بخشي از دانشجويان كشور به كل مردم تعميم داده مي‌شود! اين وضع محصول بي‌اعتباري نظام رسانه‌اي در داخل كشور است و اتفاقا يكي از علل آن بي‌اعتمادي به رسانه ملي است كه اخبار و مطالب عجيب و راستي‌آزمايي نشده را منتشر مي‌كند. با اين حال مسوولان صدا و سيما فوري واكنش نشان دادند و مدعي شدند كه: 
 «انتشار اين گزارش بهانه‌اي شد تا برخي از سايت‌ها و كانال‌ها بدون اشاره به كل اين نظرسنجي و با تحريف بخش‌هايي از آن، رسانه ملي را زير سوال ببرند... چند روز قبل از اجراي اين نظرسنجي دانشجويي، ايسپا در يك نظرسنجي از عموم مردم (نه يك قشر خاص مثل دانشجويان) «ميزان مخاطب رسانه ملي را حدود ۷۰ درصد اعلام كرد.» ولي هيچ كدام از اين سايت‌ها و كانال‌هايي كه امروز به نتايج نظرسنجي ايسپا براي هجمه به رسانه ملي استناد مي‌كنند، حاضر نشدند كوچك‌ترين اشاره‌اي به اين يافته داشته باشند! براي مخاطبان فهيم رسانه‌ها مبرهن است كه چنين فعاليت‌هايي نه علمي است و نه اخلاقي. البته كاهش مخاطب تلويزيون در رقابت با فضاي مجازي امري جهاني بوده و موضوع جديدي نيست اما اين جنس فعاليت‌ها به بهانه نقد مديريت رسانه ملي مسبوق به سابقه نيست و بيانگر نيات خاص منتشركنندگان اين تحريفات است. كار رسانه‌اي صداقت و انصاف مي‌خواهد و گرنه نتيجه مي‌شود فريب افكار عمومي.» 
اين ادعا ناشي از نوعي كژفهمي از ماجرا است. پيمايش‌هاي ديگر نشان مي‌دهد كه فقط ۴۰ درصد مردم اخبار را از طريق صدا و سيما پيگيري مي‌كنند و نه ۷۰ درصد، چرا نويسنده اين پاسخ توجه نكرده كه پرسش درباره ميزان مخاطب با پيگيري خبري فرق دارد؟ مردم، فوتبال ايران و اروپا را هم از تلويزيون مي‌بينند و جزو آن ۷۰ درصد مخاطبان محسوب مي‌شوند ولي پيگيري خبري از صدا و سيما خيلي كمتر است. حتي در همين ۴۰ درصد پيگيري هم سهم مردان، جوانان، تحصيلكرده‌ها و ساكنان شهرهاي بزرگ خيلي كمتر است. رسانه ملي چرا توجه نمي‌كند كه دانشجويان كشور فقط 5/12 درصد پيگير خبري اين رسانه هستند؟ آيا همين شكاف براي شكست سياست خبري آنها كفايت نمي‌كند؟ بله آنان كه آن خبر را مخدوش منعكس كردند صداقت و انصاف و شايد هم سواد رسانه‌اي نداشتند. ولي آيا از اين نوع اخبار و بازتاب دادن‌هاي خبري درصدا و سيما وجود ندارد؟ رطب خورده، منع رطب كي كند؟ سازمان صدا و سيما چند مشكل اساسي دارد. مشكل آنها اين رقم ۴۰ درصد نيست. زيرا ممكن است كه ما از طريق ديگر كسب خبر كنيم، ولي خبر كسب شده توليد صدا و سيما باشد. اساسا اخباري كه در كشور دنبال مي‌شود به ندرت توليد صدا و سيما است. در واقع اين رسانه در توليد اخبار معتبر و مورد پذيرش مردم كه راستي‌آزمايي نيز شده باشد، شكست خورده است. معمولا اخبار مورد توجه افكار عمومي، اخباري است كه در مغايرت با اخبار رسمي اين رسانه شكل مي‌گيرند.


هنگامي كه مي‌گوييم صدا و سيما فاقد مرجعيت رسانه‌اي است يعني چه؟ مرجعيت خبري و رسانه‌اي، يعني اينكه مردم براي اخبار توليدي اين رسانه چقدر اعتبار قايل هستند؟ در پيمايش ارزش‌ها و نگرش‌هاي سال گذشته، ۵۸ درصد مردم به صدا و سيما اعتماد كم و خيلي كم داشته‌اند. فقط ۲۷درصد اعتماد زياد و خيلي زياد ابراز داشته‌اند. بي‌اعتمادي دو برابر اعتماد بوده است. اين اعتماد در مردان، در جوانان، و در افراد با تحصيلات دانشگاهي خيلي كمتر، در شاغلين كمتر، و بر عكس در زنان خانه‌دار بيشتر است. در مراكز استان كمتر و در روستاها بيشتر است. در تهران نيز خيلي كمتر است. در واقع برحسب تمام متغيرهايي كه معرف اثرگذاري و اهميت كيفي است وضعيت اعتماد به اين رسانه بسيار بدتر است. مثلا در استان تهران نسبت اعتماد به بي‌اعتمادي به صدا و سيما حدود ۴ به يك است، و اگر اين را براي شهر تهران به دست آوريم، احتمالا از نسبت ۵ يا ۶ به يك هم فراتر مي‌رود. پيگيري خبري هم همين‌گونه است. در همين پيمايش هم مي‌توان گفت كه پيگيري خبري از طريق صدا و سيما در افراد بالاي ۵۰‌سال و افراد با تحصيلات كمتر دو برابر جوانان و تحصيلكرده‌ها است. كلا صدا و سيما از عرصه رسانه مدرن خارج شده است.
البته اعتماد به ساير رسانه‌ها نيز بهتر از اعتماد به صدا و سيما نيست، شايد هم بدتر باشد ولي اين دو را نبايد مقايسه كرد. صدا و سيما رسانه رسمي كشور است. مثل اين است كه بگوييم اعتماد مردم ما نسبت به مسوولان كشور به همان ميزان اعتماد نسبت به بيگانگان است و فرقي ندارد و طبيعي است. صدا و سيما بايد هم در كميت و كيفيت و هم در اعتماد سرآمد باشد. اگر مردم به مشكلي درباره اعتبار خبر برخوردند، به آن ارجاع دهند. تقريبا هيچ موردي نيست كه چنين شود، بلكه عكس آن وجود دارد. ماجرا هم روشن است، چون سياست خبري اين رسانه، «روايت‌محور» و نه «حقيقت‌محور» است. خود دست‌اندركاران آنجا هم بعيد است كه به شنيدن اخبار خودشان بسنده كنند، مساله اين است كه در مواردي هم كه خبر درستي مي‌دهند، به دليل روايت محور بودن، شنوندگان آن را نمي‌پذيرند و به حساب روايت نادرست غالب مي‌گذارند. انكار اين وضعيت صدا و سيما از سوي دست‌اندركاران آن بدترين خبري است كه مي‌توان شنيد. در واقع ديگر نبايد انتظار داشت كه تغييري در درون اين رسانه رخ دهد. صدا و سيما به دليل پيشه كردن روايت‌محوري بيشترين ظلم را به اخباري مي‌كند كه واقعيت دارند، ولي از نظر مخاطبان بي‌طرف پذيرفته نمي‌شوند.