مرد در سایه

  [شهروند]   یک نفر در فیلمی که چهره‌ای در آن مشخص نبود، خطاب به مردم جبهه مقاومت گفت: «زمان چپاول ثروت‌های شما تمام شده!» این فرد که بود؟ برای نوشتن درباره صاحب صوت این جمله معروف، بهتر است به 12 فوریه سال 2008 برگردیم؛ زمانی که رژیم صهیونیستی با ترور عماد مغنیه، برگی دیگر از جنایت‌هایش را ورق زد و عده‌ای گمان کردند جبهه مقاومت دیگر به هوش و ذکاوت مغنیه نخواهد یافت. چراکه سرویس‌های اطلاعاتی غرب، موساد و سیا، همگی 25 سال بود که در تعقیبش بودند. شهید مغنیه همچنین در حمله اسرائیل در جنگ‌های 33 روزه لبنان نیز، ضرب شست سنگینی به آن‌ها نشان داده بود. همچنین ثابت کرده بود که رژیم صهیونیستی با تمام ادعا و تبلیغات خود در حوزه‌های اطلاعاتی و امنیتی، چقدر آسیب‌پذیر است. به همین دلیل خبر شهادتش، اندوهی تو‌ام با یأس به جان شیفتگان جبهه مقاومت نشاند. اما اکتبر سال گذشته، مردی دیگر، در سرزمینی دیگر، نشان داد که راه مغنیه بی‌پیرو نمانده است. در واقع جهانیان شهید مغنیه را بعد از شهادت شناختند اما محمد ضیف حین حمله به مصاف تمام سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و غرب و اسرائیل رفته بود. نام او زمانی در رسانه‌های جهان پرتکرار شد که نخستین صوتش را منتشر و عملیات «طوفان الأقصی» را اعلام کرد. ضیف در این ویدئوی صوتی همچنین گفت: «خیزش به سمت فلسطین را نه فردا، بلکه همین الان آغاز کنید و نگذارید هیچ قید و بند و مرز و نظامی، شما را از افتخار مشارکت در آزادسازی مسجد الاقصی محروم کند». همین‌جا بود که رژیم صهیونیستی بار دیگر در حسرت به دست آوردن این چهره افسانه‌ای ماند. چون پیشتر بارها در ترور ضیف ناکام مانده بود اما این بار در پی آبروی ریخته‌اش بود. با این حال هنوز هم که هنوز است ضیف زنده است و اسرائیل نتوانسته حتی بعد از یک سال و اندی، این طراح عملیات «طوفان الأقصی» را به شهادت برساند. در این گزارش سراغ زندگی و مبارزات او رفته‌ایم و تلاش کرده‌ایم اطلاعات مختلفی را که راجع به این چهره نستوه و البته پنهان جبهه مقاومت وجود دارد، ارائه بدهیم. آنچه در ادامه می‌خوانید مستند است به گزارش‌های «بی‌بی‌سی»، «العالم»، «تابناک» و «مشرق».

 کودک کوچه‌های خان‌یونس
محمد دیاب ابراهیم المصری معروف به «محمد ضیف»، در سال ۱۹۶۵ در اردوگاه پناهجویان خان‌یونس به دنیا آمد. در واقع در جایی چشم به جهان گشود که نیازی به بازگویی حقیقت نبود. چون حقیقت جنایات رژیم صهیونیستی از همان بدو تولد پیش چشمش بود؛ او آوارگی خانواده‌اش را همان زمان در همان پناهگاه دید. محمد ضیف همچنین در فقر و مشقت بزرگ شد و هم‌زمان در کنار پدر در کارگاه نخ‌ریسی و مبل‌سازی مشغول بود. با وجود این زندگی سخت اما به دانشگاه اسلامی غزه رفت و در رشته زیست‌شناسی،‌ مدرک کارشناسی گرفت. در همین دوره دانشگاه بود که به گروه «اخوان‌ المسلمین» پیوست.

در مسیر اخوان
«اخوان المسلمین» یکی از جنبش‌های فراملی اسلام‌گرای اهل سنت بود که در سال 1928 در مصر به رهبری حسن البنا بنیان گذاشته شد و بعد از آن بین کشورهای عربی گسترده شد. سید قطب، محمد جوزان الغزالی، سید جمال‌الدین اسدآبادی و محمد عبده از جمله مهم‌ترین اندیشمندانی بودند که این جنبش از آراءشان بهره برده بود؛ جریانی که تمرکز آن بر احیای قدرت مسلمانان و خروج از سلطه بیگانگان بود. ضیف هم طبیعتاً مثل بسیاری جوانان عرب در آن زمان که انفعال اعراب مسلمان را در مقابل سلطه‌گری جهان غرب نمی‌پسندید به این جنبش پیوست. هم‌زمان برای گذران زندگی، مزرعه‌ای برای پرورش طیور راه انداخته بود و در کنار آن، رانندگی هم می‌کرد.

به سمت حماس
گذشت زمان اما او را به سمت تشکیلات سیاسی‌نظامی حماس (حركه المقاومه الإسلاميه (جنبش مقاومت اسلامی) که به اختصار آن را «حماس» می‌گویند) کشاند. این اقدام مصادف بود با اواخر دهه هشتاد میلادی. در سال 1993 هم به مبارزان گردان‌های عزالدین قسام پیوست. عزالدین قسام، از مبارزان عرب سوری بود که در زمان قیمومیت بریتانیا بر فلسطین، نبرد خود را علیه مهاجران غاصب صهیونیست آغاز کرد و در سال 1935 هم در درگیری با نیروهای انگلیسی به شهادت رسید. بعدها، زمانی که «حماس» تشکیل شد، شاخه نظامی این تشکیلات به نام او یعنی «گردان‌های عزالدین قسام» نام‌گذاری شد. این گردان، شاخه نظامی حماس است. محمد ضیف اما بیش از هر چهره‌ دیگری در میان شخصیت‌های نظامی حماس، تحت تأثیر یحیی عیاش بود؛ مردی که رموز در سایه زیستن را به‌خوبی به ضیف آموخت.

ضیف در کنار چه کسی آموزش دید؟



محمد ضیف از افراد نزدیک به یحیی عیاش بود. مردی که مهندس شیمی خوانده بود و با ساز و کار بمب‌ها به‌خوبی آشنایی داشت. همین آشنایی هم بود که بعدها ضیف را در کار ساخت چنین تسلیحاتی خبره کرد. مبارزات مسلحانه‌ عیاش با رژیم صهیونیستی چنان قدرتمند بود که بعد از 5 سال، در فهرست نخست ترورهای اسرائیل قرار گرفت. یحیی عیاش با بمب‌گذاری‌های مختلف علیه صهیونیست‌ها، موفق به مجروحیت و هلاکت بیش از 500 تن از آن‌ها شده بود. او یکی از فرماندهان ارشد حماس بود و با نبردهای خود کاری کرد که سرویس‌های جاسوسی رژیم صهیونیستی و آمریکا، دربه‌در به دنبالش باشند.

تحسین ژنرال اسرائیلی از یحیی
یحیی عیاش، سال‌ها از دست نیروهای دستگاه عریض و طویل امنیتی دشمن غیب می‌شد و مثل شبحی خود و نیروهایش را از دست‌شان نجات می‌داد. بمب‌گذاری‌ها، نبردها و مراقبت‌های امنیتی او چنان ماهرانه بود که شیمون رومح، از عالی‌ترین ژنرال‌های اسراییلی در برنامه‌ای تلویزیونی درباره‌اش گفت: «متأسفانه مجبورم در مقابل دقت و ظرافت در عملیات‌هایت، واماندگی خودم را اعلام کنم. کارهای تو تحسین بسیاری از نیروهای امنیتی زبده جهان را برانگیخته است. به‌راستی که تو مجری توانای مأموریت‌هایت هستی و ابتکار عملت بسیار دقیق است. تو یک شبح هولناک برای جامعه یهودیان هستی.»

ما می‌آییم!
سرانجام یحیی عیاش در سال 1996، توسط خبرچینی عرب که موبایلی بمب‌گذاری‌شده را دستش داد، به شهادت رسید تا بعد از شهادتش چند شبکه صهیونیستی، برنامه خود را قطع کنند و بگویند: «اسرائیلی‌ها امشب راحت بخوابند؛ یحیی کشته شد!» حماس اما پس از شهادت یحیی بیانیه‌ای داد و در آن نوشت «ما می‌آییم!» در آن زمان، فرماندهی شاخه نظامی حماس به دست صلاح مصطفی بود. ضیف هم در کنار او و دیگر مبارزان حماس همچنان برای آرمان فلسطین می‌جنگید. در همین مبارزات هم بود که به علت عملیات‌هایش علیه رژیم صهیونیستی یک بار توسط تشکیلات خودگردان دستگیر و زندانی شد. ماجرا به سال 2000 برمی‌گشت که ضیف با زیرکی موفق شد از زندان تشکیلات خودگردان فرار کند. در سال 2002 هم پس از آن که صلاح شحاده، رهبر گردان‌های عزالدین قسام به دست نیروهای اسرائیلی به شهادت رسید، ضیف به عنوان فرمانده جدید شاخه نظامی حماس تعیین شد. اینجا بود که نیروهای اسرائیلی سوء قصدی علیه او انجام دادند که  گفته می شود ستون فقراتش به شدت آسیب دید و او را روی ویلچر نشاند. به همین دلیل ضیف رهبری شاخه نظامی حماس را به شاگرد و معاون خود احمد جعبری واگذار کرد، اما جعبری در سال 2012 به دست ارتش اسرائیل به شهادت رسید و ضیف عملاً دوباره رهبری عملیات‌های مسلحانه حماس و تصمیم‌گیری در این‌باره را به عهده گرفت؛ مردی که حالا به اوج پختگی رسیده بود.

چرا به محمد ضیف، لقب «مهمان» داده‌اند؟
 محمد ضیف همیشه محل زندگی خود را تغییر می‌دهد تا از حملات رژیم صهیونیستی در امان باشد و به همین دلیل به او گفته‌اند «ضیف» که به عربی یعنی «مهمان». اما چرا ضیف اینچنین در امور امنیتی، مراقب است؟ ماجرا به تلفاتی برمی‌گردد که او در قریب به سه دهه گذشته از صهیونیست‌ها گرفته است. او در عملیات‌های فراوانی علیه اسرائیل شرکت داشته و معمار تونل‌های زیرزمینی مرموز غزه است؛ تونل‌هایی که حماس از آن‌ها برای حمله به صهیونیست‌ها استفاده می‌کند. همچنین از طراحان اصلی موشک‌های قسام بوده است. ضمن اینکه طراح عملیات «طوفان الأقصی» نیر ضیف بوده است. همچنین گفته می‌شود پیش از عملیات، بیشتر وقت خود را در تونل‌های زیرزمینی می‌گذراند تا تمام جوانب حمله و مقاومت پس از آن را بسنجد.

شباهت ضیف با مغنیه
بعد از شهادت عماد مغنیه (در سال 2008)، نیروهای مقاومت فکرش را هم نمی‌کردند بعد از این کسی در جبهه مقاومت پیدا شود که اسرائیل سال‌ها دنبالش بگردد اما نتواند او را پیدا کند و حتی عکس باکیفیت و قابل استفاده‌ای از او نداشته باشد. اما محمد ضیف هم در این روش دقیقا شبیه به مغنیه بود. حتی مثل شهید مغنیه دو شب را در یک خانه نمی‌گذراند. به همین دلیل بود که صهیونیست‌ها به شهید مغنیه لقب «فرمانده در سایه» را داده بودند و بعد هم به ضیف گفتند «مرد در سایه».

کاش ما هم یکی مثل ضیف داشتیم!
کارمی گیلون، رئیس اسبق سازمان امنیت داخلی اسرائیل موسوم به «شاباک»، محمد ضیف را «مرد در سایه» توصیف کرده بود. عجیب‌تر اینکه این مقام اسبق شاباک در گفت‌وگو با شبکه 2 تلویزیون اسرائیل گفته بود: «کاش محمد ضیف عضو یگان ویژه رؤسای ستاد ارتش اسرائیل بود.» گیلون در این گفت‌وگو توضیح داده بود که ضیف تاکنون چندین بار از سوء قصد جان سالم به در برده و اسرائیل هنوز نتوانسته او را شکار کند.

تحسین یکی دیگر از مقامات شاباک از ضیف
  یوناتان هم چند سال پس از کناره‌گیری از منصب خود به عنوان «مسئول پرونده نوار غزه» در «شاباک»، خاطرات خود از محمد ضیف را این‌گونه بیان کرد: «پس از ارتقای سمت سازمانی ضیف در گردان‌های قسام، بارها به همراه نیروهای امنیتی و اطلاعاتی اسرائیلی به خانه‌اش حمله کردیم تا یک سرنخ از او پیدا کنیم ولی ناکام ماندیم. ضیف به لحاظ طراحی عملیات و استفاده از تاکتیک‌های نوین، بی‌نظیر بود. در گزینش نیروها برای اجرای عملیات‌هایش هم بسیار موفق بود. ارتش و سازمان اطلاعاتی شاباک خیلی دیر به خطرناک بودن محمد ضیف پی بردند.»

مردی با 9 جان!
محمد ضیف حتی حالا هم شبحی بی‌نشان است که هیچ‌کس او را به چهره نمی‌شناسد. جز چند عکس قدیمی هم از او تصویر دیگری وجود ندارد. ضیف هرگز از ابزارهای الکترونیکی استفاده نمی‌کند تا دشمن به هیچ وجه نتواند محل اقامتش را آشکار کند. یکی از روزنامه‌های عبری‌زبان درباره‌اش نوشته: «گریز این فرد از مرگ، ستودنی است. او به‌خوبی از کانون توجهات دور مانده و در صحنه مدیریت و فرماندهی نیز پرنفوذ است و مدبرانه عمل می‌کند. در نهایت باید گفت که دست‌ یافتن به چنین فردی، بسیار دشوار و شاید نشدنی است.» همچنین اسرائیلی‌ها اعتراف کرده‌اند که ضیف تا به حال از ۹ ترور، جان سالم به در برده و او را «مردی با ۹ جان» لقب داده‌اند. البته این آمار، برای قبل از ۷ اکتبر سال گذشته بود که هنوز طوفان ‌الاقصی رخ نداده بود. والا که بعد از عملیات، مقامات رژیم صهیونیستی بارها به دنبال ترور این چهره بوده‌اند (و همان‌طور که در ادامه خواهیم گفت حتی ادعا کرده‌اند ضیف را ترور کرده‌اند).

دهمین ترور!
دهمین اقدام مهم رژیم صهیونیستی برای ترور محمد ضیف به شنبه، 23 تیرماه امسال برمی‌گردد؛ زمانی که نیروهای اسرائیلی به منطقه المواصی خان یونس یعنی پناهگاه غیرنظامیان و آوارگان فلسطینی حمله بردند؛ آن هم منطقه‌ای که خودشان آن را امن اعلام کرده و گفته بودند پناهجویان می‌توانند به این مکان بروند! اما بعد از حمله به این پناهگاه، ادعا کردند قصدشان ترور ضیف بوده! صهیونیست‌ها در آن حمله با استفاده از بمب‌ها و موشک‌هایی با قدرت انفجاری شدید، بیش از 100 فلسطینی را شهید و مجروح کردند و در واکنش به انتقادهای جهانی نسبت به این جنایت، برای توجیه ارتکاب کشتار جمعی خود اعلام کردند که حمله به منطقه المواصی در خان یونس برای هدف قرار دادن محمد ضیف بوده است. هرچند نتانیاهو همان شنبه شب گفت: «تا الان این اطمینان را پیدا نکرده‌ایم که در حمله امروز، محمد ضیف یا رافع السلامه (از دیگران فرماندهان حماس) کشته شده باشند». با این حال رژیم صهیونیستی در روزهای بعدی عنوان کرد محمد ضیف قطعا ترور شده است!

محمد ضیف به تو می‌خندد!
در مقابل سخنان آن شب نتانیاهو، نایب رئیس حماس در نوار غزه (خلیل الحیه) تاکید کرد: «به نتانیاهو می‌گوییم کور خواندی و شکست خوردی. محمد ضیف الان صدای تو را می‌شنود و حرف‌های دروغ و بی‌اساست را مسخره می‌کند!» بعد از سخنان الحیه، یکی دیگر از مسئولان ارشد حماس،‌ اسامه حمدان هم در مقابل قطعی خواندن ترور ضیف از سوی رژیم صهیونیستی، در گفت‌وگو با شبکه الجزیره گفت: «حال محمد ضیف خوب است و اقدام سران رژیم صهیونیستی در اعلام کردن نام محمد ضیف فقط برای توجیه کشتار است زیرا آنها مرتکب کشتاری هولناک در منطقه‌ای شدند که این رژیم آن را امن اعلام کرده بود.»

دروغی که اسرائیل قبلا هم گفته بود...
همان‌طور که گفتیم، اسرائیل بارها برای ترور محمد ضیف اقدام کرده است. یکی از جدی‌ترین ترورها، به سال 2002 برمی‌گشت که مقامات اسرائیلی ادعا کردند دست ضیف در این حمله قطع شده و در صحبت کردن هم دچار مشکل است! اما چرا نمی‌توان به این نوع اظهارات مقامات صهیونیست مطمئن بود؟ چون آن‌ها 12 سال بعد هم حمله‌ای دیگر تدارک دیدند و گفتند ضیف را به شهادت رسانده‌اند، درحالی‌که ضیف بار دیگر در آن مکان نبود.

شهادت نوزاد شیرخوار ضیف
ماجرا به حمله شبانگاهی جنگنده‌های رژیم صهیونیستی در 19 اوت 2014 برمی‌گشت. نیروی هوایی اسرائیل در آن تاریخ به خانه‌ای مسکونی در نوار غزه حمله برد و ۳ تن از اعضای یک خانواده به شهادت رساند. مقامات اسرائیلی همان زمان ادعا کردند محمد ضیف، پدر این خانواده بوده که در میان این  کشته شدگان است. روز بعد اما شهادت محمد ضیف تکذیب و مشخص شد آن سه نفر، همسر، دختربچه و پسر شیرخواره‌ ضیف بوده‌اند. در واقع در آن حمله، «وداد» همسر 27 ساله ضیف، «ساره» دختر سه ساله و «علی» نوزاد هفت‌ماهه‌‌اش شهید شده بودند. به این ترتیب می‌توان دریافت که رژیم صهیونیستی در دروغ‌پردازی درباره ترور سران جبهه مقاومت، ید طولایی دارد.

هراس اسرائیل از ضیف
وحشت «شاباک» در آن زمان از جان سالم به در بردن چندباره ضیف به حدی بود که نیروهای رژیم صهیونیستی منتظر ماندند تا بمباران پایان یابد و بعد به منزل ضیف هجوم بردند! آنها می‌خواستند مطمئن شوند که ضیف بالأخره در این عملیات کشته شده. اما وحشت‌شان وقتی بیشتر شد که به آن‌ها خبر دادند، در این بمباران، منزل محمد ضیف کاملاً تخریب شده، همسر و فرزندانش هم کشته شده‌اند اما هیچ اثری از خود ضیف درون خانه نیست. در واقع «مرد در سایه» را با بمباران هم نتوانسته بودند ترور کنند.

تو را فقط من دیده‌ام...
پس از عملیاتی که به شهادت اعضای خانواده ضیف منجر شد، آخرین نامه همسر ضیف در رسانه‌های مختلف منتشر شد. خبرگزاری «میدل ایست مانیتور» هم بخشی از این نامه را منتشر کرد: «تو به اسرائیلی‌ها اجازه دادی کارهایت را ببینند، اما صورتت را نه و این اسرائیلی‌ها را دیوانه کرده است. همه تلاش‌های آن‌ها برای ترور تو بی‌ثمر مانده و تمامی ملت فلسطین در آرزوی دیدن سایه تو حتی از دور هستند، ولی قهرمان من؛ تنها من هستم که رنگ چشمانت، شمایل صورتت و بلندی قدت را می‌شناسم.»