اسلحه؛ بلندترين صدا در عروسي و عزا

گروه  حوادث
۲۶ مهر ماه سال جاري تيراندازي در مراسم عروسي ۵ نفر را راهي بيمارستان كرد. «محمد يوسفي» فرمانده انتظامي شهرستان لارستان در مورد اين اتفاق گفت: «بامداد ۲۶ مهر ماه سال جاري در پي اعلام خبري به مركز فوريت‌هاي پليسي ۱۱۰ مبني بر اينكه ۵ پسربچه ۱۳ و ۱۴ ساله بر اثر تيراندازي در مراسم عروسي مجروح و به درمانگاه منتقل شده‌اند كه بررسي موضوع به صورت ويژه در دستور كار ماموران انتظامي قرار گرفت. در بررسي و تحقيقات صورت گرفته توسط ماموران مشخص شد شخصي به هويت معلوم كه در مراسم عروسي حضور داشته است، حين فشنگ‌گذاري روي اسلحه ساچمه‌زني به صورت ناگهاني و سهوي يك عدد فشنگ از روي اسلحه او خارج و منجر به مجروحيت افراد مذكور مي‌شود.»
فرمانده انتظامي شهرستان لارستان در ادامه گفت: «ماموران بلافاصله اقدامات پليسي خود را جهت دستگيري ضارب آغاز و در كمترين زمان ممكن متهم را دستگير و اسلحه‌اي كه با آن تيراندازي كرده بود را نيز كشف كردند. براي متهم با اعتراف به تيراندازي به سمت مصدومان پرونده تشكيل و تحويل مراجع قضايي شد. تيراندازي در مراسم‌ جشن و عروسي از رسم‌هاي غلطي است كه بيشتر اوقات باعث وقوع حوادث تلخ و ناگواري همانند واقعه اخير مي‌شود و به همين جهت پليس قاطعانه با خريد و فروش و نگهداري سلاح‌هاي غيرمجاز برخورد مي‌كند.»
اول مرداد ماه امسال نيز «سعيد منتظرالمهدي» سخنگوي فراجا با اشاره به رسم تيراندازي در مراسم عروسي و عزا اعلام كرد: «رسم نامتعارفي كه در واقع نوعي بدعت است كه گاه فوت عروس، داماد يا كودكي را رقم مي‌زند يا منجر به مرگ مغزي و ضرب و جرح‌هاي شديد و جبران‌ناپذير مي‌شود، بي‌شك يكي از مهم‌ترين جلوه‌هاي بصري ناامني در يك جامعه، صحنه تيراندازي در ميان جمعيت است و البته اين معضلي عمومي در دنياست و حتي در برخي كشورها منجر به فجايع تلخي شده، به عنوان مثال در امريكا به چنين رفتار مجرمانه‌اي
mass shooting يا تيراندازي بي‌هدف مي‌گويند. اقدامي كه به قصد آزار يا حتي در برخي مواقع به قصد جشن، شادي و سرور است كه بحراني فراگير در جوامع پيشرفته است.»


او در ادامه گفت: «انجام مشابه چنين رفتارهايي در برخي نقاط كشور، معضلي تاريخي است كه عمدتا به بهانه جشن و شادي و تاحدي در عزاداري‌ها رخ مي‌دهد. برخي از اين تيراندازي‌ها كه حتي با سلاح‌هاي شكاري مجاز به صورت شليك هوايي صورت گرفته و به ظاهر كم‌خطر است علاوه بر ايجاد رعب و وحشت در بين شهروندان به ويژه كودكان، باعث اخلال امنيتي در روند پرواز فرودگاه‌ها و گاهي باعث لغو برخي پروازها مي‌شود. ميزان و حجم تيراندازي‌هاي بي‌هدف در مراسم‌ها بالا بوده و قربانيان زيادي مي‌گيرد؛ از سال ۱۴۰۱ تاكنون ۳۵ نفر در همين تيراندازي‌هاي نامتعارف رعب‌آور جان خود را از‌دست داده‌اند و ده‌ها نفر نيز نقص عضو شده‌اند كه بسيار دلخراش است. در برخي موارد بيش از ۳ هزار مورد تيراندازي سالانه در مراسم‌هاي مختلف وجود دارد. در قوانين كشور ما دراختيار داشتن و استفاده از سلاح گرم ممنوع و جرم است و مالكان و صاحبان سلاح‌هاي شكاري مجاز نيز خود را در قبال اين وسيله خطرزا مسوول بدانند. حتما با دارندگان سلاح‌هاي غيرمجاز برخورد قانوني صورت مي‌گيرد.»
 
نگاهي به رسم تيراندازي در عزا و عروسي
استان‌هاي غربي و جنوبي كشور مثل لرستان، كهگيلويه و بويراحمد، سيستان وبلوچستان، فارس، خوزستان و كرمان اين سنت را از پيشينيان خود به ارث برده‌اند و در برخي شهر‌ها و روستا‌ها همچنان به آن پايبند هستند درحالي كه بر اثر گذر زمان دليل انجامش از بين رفته و هم پيامد‌هاي جبران‌ناپذير فراواني درپي داشته است. مراسم، سنت‌ها و آيين‌ها، قرارداد‌هاي زندگي اجتماعي‌اند كه بنا به مقتضيات زماني و مكاني شكل مي‌گيرند، نه اصولي تخطي‌ناپذير و لازم‌الاجرا كه اختيار حذف و تغييرشان از دست خارج باشد. در اين استان‌ها، برخي افراد سرسختانه با اين رسم مقابله مي‌كنند، اما هنوز هستند كساني كه با اصرارشان به تيراندازي در عزا و عروسي، جان خويشان و نزديكان‌شان را نشانه مي‌روند. درباره ريشه تيراندازي در مراسم عزا و عروسي، بسته به هر منطقه، دلايل مختلفي مطرح مي‌شود؛ عده‌اي معتقدند اين رسم در گذشته با هدف اطلاع‌رساني انجام مي‌شده است. يكي از بزرگان قوم يا كسي كه مهارت تيراندازي‌اش زبا‌نزد بوده، از طريق شليك گلوله به ديگران خبر مي‌داده كه جشني يا عزايي برپا شده است. نظر دوم اين است كه در بعضي اقوام منشا آن را بايد در آيين «كتل بندي» جست‌وجو كرد. وقتي شخصيتي مهم از دنيا مي‌رفته، بازماندگان طي مراسمي «كتل»، برپا و تفنگ‌ها را به نشانه سوگواري بر اسب كتل آويزان مي‌كرده‌اند. اين رسم همچنان در برخي شهر‌ها در مراسم عزاداري اجرا مي‌شود. ديدگاه سوم بر اين باور است تيراندازي در جشن‌ها راهي براي ابراز شادماني مثلا به دليل تولد نوزاد پسر يا ازدواج فرزند بوده و در ديگر مراسم، روشي براي ابراز ارادت به شمار مي‌رفته كه به افتخار فرد صاحب مراسم انجام مي‌شده است. اين رسم از زمان‌هاي دور تا الان به‌رغم اينكه افراد زيادي كشته يا مجروح شده‌اند و باعث دعوا‌هاي قبيله‌اي فراواني شده، دوام آورده است. همچنين بسياري از ساكنان مناطق جنوبي و غربي كشور، دل خوشي از اين رسم غلط ندارند؛ در خوزستان عده‌اي با راه‌اندازي كارزار «نخله و لا طلقه»، يعني كاشت نخل به جاي تيراندازي، خواستار پايان دادن به اين رسم شده‌اند. حتي بعضي ريش‌سفيد‌هاي عشاير، قاعده تازه‌اي بنا كرده‌اند كه طبق آن اگر كسي قصد برگزاري مراسم ترحيم در مسجد را داشته باشد، از صاحب عزا تعهد مي‌گيرد كه تيراندازي انجام نشود. اين تلاش‌هاي پراكنده در كنار اقدامات قانوني مثل تعيين مجازات براي حمل و نگهداري سلاح و پيگرد قانوني متخلفان، آن‌طور كه بايد تاثير بازدارنده نداشته است.
 
تيراندازي در مراسم عروسي و عزا از منظر روانشناسي
«رقيه عيدي خطيبي» روانشناس در مورد اين مراسم معتقد است: «رفتار‌ها برخي آداب و رسوم است كه ميان مردم يك منطقه يا قوم رواج پيدا مي‌كند و زماني كه به عنوان يك رسم يا سنت پذيرفته مي‌شود، تكرارشوندگي آن‌هم گريز‌ناپذير بوده و همين امر باعث مي‌شود تبعات منفي آن به وفور مشاهده شود.تيراندازي در مراسم عروسي و عزاداري كه در برخي مناطق و ميان برخي اقوام كشور رواج دارد نيز ازجمله همين موارد است و متاسفانه به صورت مكرر اخبار ناخوشايندي در اين خصوص منتشر مي‌شود كه حكايت از اتفاقات ناگواري دارد و گاه به عنوان موضوع خبري، صفحه حوادث رسانه‌ها را پر مي‌كند. بررسي چنين رفتاري در حوزه جامعه‌شناسي، مردم‌شناسي و ساير حوزه‌هاي علوم انساني و ارايه راهكار‌هايي از نقطه‌نظر اجتماعي و قانوني و... به جاي خود، اما بررسي و مداخله در اين موضوع و پيشگيري از تبعات آن از زاويه روانشناختي نيز مي‌تواند كمك‌كننده باشد. آميختگي هيجانات با خيلي از مراسم و آداب و رسوم محلي، موضوعي انكار‌ناپذير است. از مراسم عروسي گرفته تا مراسم عزا و سوگواري، هر كدام دربرگيرنده انواعي از هيجانات هستند. مراسمي كه محوريت اصلي آنها شادماني و سرور است؛ عروسي‌ها. مراسمي كه با غم و اندوه همراه هستند؛ مراسم عزاداري. يكي از دلايل گرد آمدن افراد در اين مراسم بر اساس همان هيجانات طبيعي است، يعني نياز به ابراز و تخليه هيجانات يا نياز به ابراز شادي يا تسكين غم و اندوه. طبق يافته‌هاي علمي، تاثير اين گردهم آمدن‌ها در حل و فصل هيجانات بر متخصصان حوزه روانشناسي پوشيده نيست و توصيه‌هاي تخصصي فراواني وجود دارد كه افراد را به برگزاري چنين مراسمي تشويق مي‌كنند تا به آنها كمك كنند مديريت مناسبي بر هيجانات خود داشته باشند و از پيامد‌هاي هيجانات منفي پيشگيري كنند و بر آثار خوب هيجانات مثبت بيفزايند، اما به نظر مي‌رسد در مواردي نيز اين گردهم آمدن‌ها نتيجه معكوسي در پي دارد و به نحوي شكل مي‌گيرد و اجرا مي‌شود كه با ماهيت و هدف آنها ناهمخوان است؛ مراسم جشن و شادماني كه به عزا تبديل مي‌شود و مراسم عزايي كه به جاي تسكين آلام مصيبت‌ديدگان، مصيبت ديگري را به بار مي‌آورد و بر رنج و غم آنها مي‌افزايد.»
اين روانشناس بر اين باور است كه «انسان‌ها تحت تاثير محيطي كه در آن زندگي مي‌كنند، ياد مي‌گيرند هيجانات خود را با انواعي از الگو‌هاي رفتاري فردي يا جمعي بروز دهند و لازم است مجهز به الگو‌هاي سالم رفتاري باشند، اما گاهي الگو‌هاي رفتاري نادرستي به كار گرفته مي‌شود كه آسيب‌ها و خطراتي را در پي دارد. از اين‌رو، شيوه‌اي كه افراد در ابراز هيجانات خود استفاده مي‌كنند، مي‌تواند شيوه‌اي مطلوب و كارآمد باشد يا برعكس روشي ناكارآمد باشد كه به آسيب‌هاي جدي‌تري منجر شود؛ بنابراين در پيشگيري از آسيب‌ها و خطرات مربوط به رفتارهايي، چون تيراندازي در كنار ساير تدابير قانوني و فرهنگي، لزوم توجه به مديريت هيجانات اهميت خاصي دارد. باور بر اينكه هرچه تاكنون اجرا شده و پس از اين هم بايد بي‌كم و كاست اجرا شود و تداوم داشته باشد، مي‌تواند در قالب يك خطاي فكري در‌نظر گرفته شود. البته فاجعه بزرگ‌تر زماني است كه چنين رسم و رسومي، ابزاري مي‌شود و در دست افرادي براي انتقام و غرض‌ورزي‌هاي شخصي قرار مي‌گيرد كه در برخي حوادث ردپاي اين انتقام‌جويي‌ها ديده مي‌شود. اشخاص بيماري كه توان حل مسائل شخصي يا بين‌فردي خود را ندارند، كساني كه نمي‌توانند هيجان و رفتار خود را به نحو شايسته مديريت كنند و به استفاده از روش‌هاي خشونت‌آميز در برخورد با مسائل ارتباطي دست مي‌زنند و از اين فرصت‌ها استفاده و نيات خود را عملي مي‌كنند و نتيجه آن سوگواري‌هاي دردناكي مي‌شود. عدم دخالت بزرگ‌تر‌ها و افراد آگاه منطقه در اين خصوص و رها كردن و تسليم شدن به آن به تكرار و توسعه‌اش دامن مي‌زند. همچنين كودكان و نوجوانان كه الگوگيري يكي از روش‌هاي آنها براي يادگيري چگونه زندگي كردن است، چنين رفتار‌هايي را با الگوبرداري از بزرگ‌تر‌ها در خزانه رفتاري خود ذخيره مي‌كنند. نوجوانان و جوانان براي ابراز و تخليه هيجانات خود به شيوه‌هاي سالمي نيازمندند و در صورتي كه در خزانه رفتاري آنان چنين شيوه‌هايي موجود نباشد به آنچه به اشتباه آموخته شده، روي مي‌آورند و از آن به عنوان ابزاري براي ابراز هيجانات دروني خود استفاده خواهند كرد و به اين ترتيب تكرار بي‌رويه يك رفتار نادرست و خشونت‌آميز نتايج ناخوشايندي را به بار خواهد آورد.»