سکانس پایانی یحیی

 آثار به جا‌مانده از یحیای مقاومت این‌قدر رمز و نماد و نشانه دارد که بتوان از اسرار‌السنوار رمز‌گشایی کرد و مرگ حماسی، چون او را، دعا و تمنای هر مسلمانی در مناجات با خدا رقم زند. 
از جمله اسرار آن بود که ابو ابراهیم محاصره را محاصره کرده بود. از این‌رو هرکاری که دلش خواست با اسرائیل کرد. آخرینش ترسیم تابلوی «قتلگاه عاشورا» و رسوایی یاوه‌گویان اسرائیلی بود. 
آه یحیی! تو چه نکردی با اسرائیل؟!‌
نمی‌دانم کدامین سکانس از زندگی تمام حماسی‌ات بیشتر آبروی نداشته آل‌یهود را برباد داد. سازمان مجد و شبکه‌سازی علیه جاسوس‌های اسرائیلی یا طراحی عملیات محیرالعقول طوفان‌الاقصی؟ حضور تحقیرآمیز میان شباب فلسطینی با کلت همیشه همراهت یا نشستن بر صندلی در مکان‌هایی که اسرائیل ادعا کرده بود تو را ترور کرده است؛ خصوصاً با آن خنده روی لب‌هایت؟


دفاع از جمهوری اسلامی که همه را بر مدار وحدت می‌خواند؟ یا نگارش رمان زیبای خار و میخک؟ اما برای من همه عمرت یک طرف، آن سکانس پایانی عمرت یک‌طرف. یک دنیا فیلم‌نامه حماسی برای هنر‌هفتم مقاومت به یادگار گذاشت. چقدر با تو پز دادیم که ارتش تا دندان مجهز امریکایی فرانسوی آلمانی انگلیسی اسرائیل، هنوز از پس ۴ هزار رزمنده بر نیامده و یک گروگان آزاد نکرده؛ و تنها عرض خود می‌برد و شرف آل یهود بر باد. چرا، چون یک ابر مجاهد در سرزمین مقدس غزه، لابه‌لای خانه‌های خراب و تونل‌های تو در تو، بچه‌رزمندگان را فرماندهی می‌کند.
آه یحیی، تو چه بودی؟!
اسارتت گره خورده بود به عطر خوش رشد و نگارش. قدرت فکر و تحلیل تو گره خورد به بیداری اعراب، به طراحی طوفان الاقصی. اصلاً فیلم‌نامه زندگی تو گره خورد به بطلان هیجانی‌ترین اکشن‌های خیالی هالیوودی. اما من خراب موسیقی حماسی سکانس آخرت هستم، موسم تماشایی شهادتت. کاش هنر هفتم می‌توانست‌گوشه‌ای از آن شکوه را به نمایش بگذارد. آه ابو‌ابراهیم، هرگاه تفنگ چسب‌زده‌ات کنار کتاب دعا و تسبیح و آن شیشه عطرت را می‌بینم، بغضم فرو می‌ریزد، اشک‌هایم جاری می‌شود؛ بیشتر می‌فهمم نویسنده خار و میخک چگونه دوگانه‌های شور و شعور، حیات و شهادت، حماسه و معنویت، خلوت در دل طوفان را کنار هم به‌زیبایی نشانده و اصلاً چریک پیر مقاومت چه باطن تماشایی داشت. موسیقی ادوات کهنه تو در آن سکانس پایانی سخنی غریبانه و آشنا دارد؛ صدایی دردمند، اما امیدوار دارد. هیچ انسان آزاده‌ای در جهان دوست ندارد قدس اسیر هیتلر‌های اسرائیلی باشد، هیچ انسانی دوست ندارد نتانیاهو زنده باشد. اصلاً آن‌روز که دم از علی می‌زدی و از کربلا می‌نوشتی باید می‌فهمیدیم که اکسیر مقاومت، چه قهرمانانی آفریده است؛ چه شعوری در شور مقاومت جاری شده است. ابوابراهیم! ما از ۶۳ سال شرافتت، از حماسه در ساعت پایانی عمرت، از اسطوره افسانه‌ای مقاومتت بوی عاشورا را استشمام کردیم. این همه کافی ا‌ست برای رسالت اهالی قلم و هنر و فکر و فلسفه. انگیزه‌ای است برای نابودی اسرائیل، برای آزادی قدس....