شيخ زايد و طعم شيرين نزديكي به ايران

در ميان همسايگان جنوبي ايران، امارات بيش از ديگران در برابر قدرت و پهنه ژئوپليتيكي ايران احساس نامطبوع و آسيب‌پذيري دارد! اين ريشه در عوامل سياسي، جغرافيايي و ژئوپليتيكي دارد كه سابقه تاريخي و روانشناختي خاندان آل نهيان از قبيله بني‌ياس و موقعيت اين خاندان در ميان قبايل ديگر هم دارد ولي بازي‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي هم در آن موثر هستند. پس سه دسته عامل داریم ولي تاريخچه خاندان آل نهيان و چگونگي قدرت‌يابي شيخ زايد و كودتاي او عليه برادر بزرگ‌ترش كه بزرگش كرده بود، موضوع اين يادداشت نيست، اما قابل توجه و پرداختن توسط تاريخدانان كشورمان است، زيرا رفتار كنوني محمد بن زايد در كنار ساير عوامل يعني عوامل سياسي داخل و خارج منطقه و از جمله يارگيري‌ها، جغرافيايي و ژئوپليتيكي كه موضوع اين يادداشت است با توجه به روانشناسي پدرش فهم بهتري از موضوع مي‌دهد! و من فقط با استفاده از چند سند وزارت امور خارجه و وزارت اطلاعات مندرج در كتاب تماميت ارضي ايران در دوران پهلوي (بهمني قاجار: 1394) زيربناي بحث خودم را مي‌سازم.  سياست خارجي ايران در زمان رژيم شاه به عوامل روانشناختي اعراب توجه داشت. روش رژيم گذشته ايران در مقابل همسايگان جنوبي، برخورد با احترام در ظاهر و تند‌ترين سخنان در ملاقات‌هاي خصوصي بود! و با شيخ زايد حاكم ابوظبي و بنيانگذار امارات و پدر حاكم كنوني ارتباطات نزديكي در حد نماينده ساواك يا كنسول ايران در دوبي قبل از رفع اشغال از جزاير سه‌گانه داشت و تشريفات دربار در سال 1354 در اولين سفر وي به ايران چهار سال بعد از اعاده حاكميت ايران بر سه جزيره از انگليس در سال 1350 در حالي كه به كنه سياست يكي به نعل يكي به ميخ شيخ زايد آشنا و مشكلات او را درك مي‌كرد، وي را سوار بر كالسكه دو اسبه كرد و به محل اقامتش برد تا طعم شيرين نزديكي به ايران را احساس كند! وي در مقابل اين احترام و عزت ايران فرو ريخت! 
اما به نوبه خود اين را به ساير حكام هشت‌گانه قطر، بحرين، شارجه، راس الخيمه، عجمان، فجيره، ‌ام‌القوين و دوبي كه قرار بود با ابوظبي تشكيل اتحاديه دهند و دو تاي اولي منصرف شدند و نيز عربستان و كويت و ساير تندروهاي عرب مخالف رژيم شاه فروخت و موقعيت خود را از طريق نزديكي به ايران تثبيت كرد! يعني در حالي كه ايران در معامله با انگليس كه در ازاي اعاده حاكميت جزاير سه‌گانه تشكيل امارات متحده عربي از شش كشور ابوظبي، شارجه، عجمان، فجيره،‌ام‌القوين و دوبي را به رسميت شناخت او نيز با هوشمندي موقعيتش را در ميان ساير حكام مستحكم و اتحاديه را با كمك انگليس تاسيس كرد و راس‌الخيمه نيز بعدا به آن پيوست! شيخ زايد پيش از تاسيس كشور امارات در ملاقات‌هايش با مقامات ايراني بارها تلاش كرد به ايران ثابت كند كه قدرت ايران را درك مي‌كند و درصدد تامين نظرات ايران درباره جزاير سه‌گانه است. به دنبال آزاد‌سازي جزاير سه‌گانه از اشغال انگليس در نهم آذرماه ۱۳۵۰ و اعاده حاكميت ايران بر اين جزاير كه در توافق ايران و انگليس يك روز قبل از تاسيس امارات صورت گرفت، موضوع حاكميت ايران بر جزاير از ديدگاه شيخ زايد تمام شده تلقي شده بود. وي نه تنها در مذاكرات با مقامات ايراني، بلكه در دو سفر خود به ايران در سال‌هاي ۱۳۵۴ و ۱۳۵۶ و بيانيه‌هاي رسمي پس از اين ديدارها نيز هيچ گونه اشاره و ادعايي عليه حاكميت ايران بر جزاير نداشت . او هفت ماه قبل از رفع اشغال در مذاكره با نماينده ساواك در دوبي در ۲/۲/۱۳۵۰ مي‌گويد باتوجه به اينكه ايران بزرگ‌ترين و قدرتمندترين و نزديك‌ترين همسايه به امارات خليج فارس است، هدف اصلي ابوظبي، عملي كردن نظر ايران است. براي من و شيخ‌نشين ابوظبي، دوستي ايران مهم است، نه وجود اين چند جزيره. در ملاقاتي ديگر مي‌گويد ما به دوستي‌مان از جهات مختلف از جمله اينكه ايران قوي‌ترين همسايه است كه در خليج‌فارس داريم، احتياج داريم و مساله جزاير هيچ ارتباطي به ابوظبي ندارد، مساله‌اي بين ايران و حكام راس الخيمه و شارجه است (مذاكره شيخ زايد با نماينده ساواك، 16/۲/1350)  شيخ زايد در اظهارنظري ديگر در مذاكره با نماينده ساواك در 5/۲/1350، به ايران توصيه كرد كه براي حل مساله جزاير با شيوخ شارجه و راس الخيمه كه با اصول سياست بين‌الملل آشنايي ندارند، مذاكره نكنيد، بلكه با كويت و عربستان سعودي كه به ظاهر خود را دوست ايران نشان مي‌دهند، مذاكره كند كه اولا از تحريك حكام راس الخيمه و شارجه كه مهم‌ترين عامل عدم قبول نظريات ايران از طرف آنهاست، خودداري كنند، دوما عربستان سعودي و كويت را تحت فشار قرار دهد تا با اختياري كه آن دو از طرف امارات خليج فارس دارند، مساله جزاير را حل كنند و حكام راس الخيمه و شارجه را براي مذاكره به پشت ميز بنشانند يا اينكه از هر يك از دولتين كويت و عربستان سعودي يك نفر و از چهار شيخ‌نشين دوبي و ابوظبي و قطر و بحرين هر كدام يك نفر نماينده انتخاب شده و اين هيات از آخرين نظريات حكام راس الخيمه و شارجه اطلاع حاصل كرده و با ايران براي حل مساله جزاير تماس برقرار كنند و ايران بايد صراحتا به كويت و عربستان سعودي بگويد اگر طالب استقرار امنيت خليج فارس و معتقد به تشكيل فدراسيون امارات خليج فارس هستند، اول بايد مساله جزاير را حل كنند و فدراسيوني كه از طرف ايران تاييد و حمايت نشود، بي‌فايده است (مذاكره شيخ زايد با نماينده ساواك، 5/۲/1350) . 
شيخ زايد در آستانه اعلام موجوديت امارات و نيز اعمال حاكميت ايران بر جزاير سه‌گانه، نقش فعال‌تري در جهت حل و فصل مساله جزاير با كسب رضايت ايران بر عهده گرفت و از جمله در مذاكره با فرستاده دولت ايران در سوم آبان ۱۳۵۰ تصريح كرد: «من نمي‌دانم اين جزاير در كجا واقع هستند؟ شنزار هستند يا سنگي؟ من خدا را شاهد مي‌گيرم كه تا سرحد امكان به شيوخ شارجه و راس‌الخيمه نصيحت كردم كه با ايران كنار بياييد و موجبات رنجش ايران را فراهم نكنيد.» او در ديدار ششم آبان ۱۳۵۰ با ديپلمات‌هاي انگليسي مقيم خليج فارس نيز پذيرش پيشنهادات ايران را به صلاح شارجه و حتي موجوديت امارات دانست. در هشتم آذرماه ۱۳۵۰ نيز ريچارد بومونت، سفير انگليس در قاهره اظهار داشت كه شيخ زايد يادداشت تفاهم در حال انعقاد ايران و شارجه را پذيرفته و مورد ستايش قرار داده است. 
او در سفر به سوريه نيز بيانيه مشتركي با حافظ اسد عليه حاكميت ايران بر جزاير منتشر كرد، اما پس از بازگشت در ۹ شهريور ۱۳۵۱ در ديدار با امين‌الله فروغي كنسول ايران در دوبي سعي كرد اين بيانيه را به عنوان اقدامي نمايشي جهت كاستن از فشار‌هاي دولت‌هاي تندرو عربي ‌و در راس آنان عراق توجيه كند. او گفته است: حافظ اسد شخصا مردي است كه به حفظ دوستي با ايران علاقه دارد و حتي خيلي به من سفارش كرد كه در راه دوستي امارات و ايران بكوشم و لحن ملايم بيانيه هم ناشي از ترس سوريه از عراق بود. اين روال فشار كشورهاي تندروي عرب مانند الجزاير، عراق، ليبي و يمن جنوبي در ظاهر و عربستان و كويت در باطن تا پيروزي انقلاب اسلامي در ايران ادامه داشت و در بيانيه‌ها خود را بروز مي‌داد، اما شيخ زايد شخصا علاقه‌اي به رويارويي با ايران نداشت. به‌طوري‌ كه عراق، كويت، ليبي، الجزاير و يمن جنوبي در ۱۳۵۰ از ايران به شوراي امنيت سازمان ملل شكايت كردند كه پس از يك جلسه طولاني چند ساعته قطعنامه‌اي عليه ايران صادر نشد. 
از مطالب بالا چنين مستفاد مي‌شود، شيخ زايد كه فردي عامي و داراي سواد قرآني، اما با كياست بود و از وزن ايران براي ايجاد توازن با قدرت‌هاي منطقه‌اي و تثبيت موقعيت خود و كشور تازه تاسيس بهره مي‌برد، تلاش كرد با ايران رو در رو نشود! اما انتقادي كه به سياست خارجي ايران در آن دوران وارد آمده، اين است كه چرا موضوع سه جزيره با همه مدارك و مستندات حقوقي كه بسياري توسط انگليس تهيه شده‌اند، در هفت سال پيش از وقوع انقلاب اسلامي در ايران استخوان لاي زخم نگه داشته شده و ايران نه تنها به تشكيل اين كشور كمك كرده، بلكه در تثبيت آن نيز موثر بوده است. ايران مي‌توانست در شناسايي اين كشور تازه تاسيس از منظر حقوقي، سياسي و حتي ژئوپليتيكي رويكرد ديگري داشته باشد. بعضي نيز اين روند را ناشي از دو دوزه بازي شيخ زايد بين ايران و اعراب نسبت مي‌دهند! اما هر تفسيري كه داشته باشيم بدون شك قضيه سه جزيره فقط موضوع اماراتي-ايراني نيست و تابعي از متغيرهاي موقعيت و اقتدار و قدرت ايران در منطقه است. در شماره بعدي اين مطلب را مي‌شكافم. ان‌شاءالله!
ديپلمات بازنشسته و استاندار پيشين هرمزگان
بهمني قاجار، محمدعلي (1394)، تماميت ارضي ايران در دوران پهلوي، ابوموسي، تنب بزرگ و كوچك، جلد دوم، موسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي