جهان‌آوازه، وجدان بيدار آلمان

شبنم كهن‌چي
در حالي كه نويسندگان آلماني پس از جنگ جهاني دوم درگير يافتن هويت جديدي براي خود و كشورشان بودند و به دنبال تعريف دوباره مفاهيمي مانند «ميهن» و «آلماني بودن» مي‌گشتند، مردي 32 ساله بر طبل ِ وجدان آلمان كوبيد؛ «طبلي حلبي». گونتر گراس، مردي كه شانزدهم اكتبر 1927 در دانتزيگ (شهري آلماني - لهستاني) به دنيا آمد، در جهان داستان، اسكار ماتزرات را خلق كرد و طبلي دستش داد تا در شهر تولدش بچرخد و بر طبل بكوبد تا صداي تاريخ، خاموش نشود و مردم وادار به شنيدن شوند. به‌گمانم گراس همان اوايل طبل حلبي، ديدگاه خود را نسبت به انسان معاصر و داستان‌نويسي بيان كرده، آنجا كه مي‌نويسد: «آدم مي‌تواند داستانش را از وسط شروع كند و با جسارت پيش بتازد يا عقب بزند و خلاصه خواننده‌اش را گيج كند. آدم مي‌تواند اداي نوآوران را درآورد و زمان‌ها و فاصله‌ها را به هم بريزد يا از ميان بردارد و دست آخر جار بزند يا بگويد برايش جار بزنند كه عاقبت و در آخرين لحظه مساله زمان - مكان را حل كرده است. ممكن هم هست از همان اول بگويد كه امروزه روز ديگر نوشتن داستان ممكن نيست اما بعد، يواشكي و حتي مي‌شود گفت پنهان از خودش، زرت يك داستان كت و كلفت و پر سر و صدا سر قدم برود و خود را خاتم داستان‌نويسان بشمارد و بازار داستان‌نويسي را برچيند. بعضي هم گفته‌اند كه آدم بهتر است اداي فروتني درآورد و اول بگويد كه امروز ديگر قهرماني وجود ندارد آدم داستانش را بنويسد؛ چون ديگر فرد به خود معتقدي باقي نمانده و اصلا فردباوري برافتاده و انسان تنهاست و تنهايي آدم‌ها همه به هم مي‌ماند و هيچ كس حق ندارد آن جور كه خودش مي‌خواهد تنها باشد و آدم‌ها آحاد توده‌اي تنها و بي‌نام و بي‌قهرمانند. به عقيده ناصحان اين حرف‌ها همه ممكن است بجا و براي خود حاوي حقيقتي باشد، اما من از خودم كه اسكارم و نيز از طرف پرستارم برونو مي‌خواهم رك و راست خدمت‌تان عرض كنم كه ما هر دو براي خود قهرمانيم و شباهتي هم با هم نداريم.» (طبل حلبي، گونتر گراس، ترجمه سروش حبيبي)
به مناسبت 97 سالگي گونتر گراس، نگاهي انداخته‌ايم به زندگي ادبي و جهان داستاني اين نويسنده.
 


گراس دانتزيگ
گونتر گراس در دانتزيگ به دنيا آمد. شهري كه در طول تاريخ بارها اشغال و آزاد شده. اين شهر در روزهاي پاياني جنگ، به اشغال نيروهاي ارتش سرخ شوروي درآمد. سربازان روسی، تعداد زيادي از دختران و زنان 12 تا 75 ساله را مورد تجاوز جنسي قرار دادند. حتي راهبه‌هاي كليساي جامع اوليوا و پرستاران و پزشكان در اين شهر نيز از تعرض مصون نماندند. آن زمان گراس 18 سال داشت. اين شهر براي گراس اهميت فراواني داشت به‌قدري كه در سه‌گانه مشهورش مفصل درباره تاريخ پر فراز و نشيب دانتزيگ، مردمانش و تاثير جنگ بر آن نوشته است؛ طبل حلبي، گربه و موش، سال‌هاي سگي.
شخصيت گراس، تركيبي چند لايه از نبوغ هنري، جسارت سياسي و تناقضات انساني بود. نويسنده‌ بود با زباني تلخ و گزنده كه همواره به دنبال به چالش كشيدن هنجارها و بيدار كردن وجدان جامعه بود. انساني با گذشته‌اي پيچيده و رازهايي كه تا اواخر عمرش پنهان ماند.
گراس هرگز از نمايش بي‌پرده خشونت نترسيد. او با طنز سياه و گروتسك خود، مخاطبش را وادار مي‌كند با واقعيت‌هاي تلخ مواجه شود. او شخصيتي مبارز و فعال در عرصه سياسي بود. اعتراف او به عضويت در اس اس در اواخر عمرش، جنجال زيادي به پا كرد.
اين نويسنده وقتي 72 سال داشت به خاطر خلق داستان‌هايي كه چهره فراموش شده تاريخ را به تصوير كشيده بود برنده جايزه نوبل ادبيات شد.
گراس به عنوان شاعر، نمايشنامه‌نويس و هنرمند تجسمي نيز شخصيت شناخته شده‌اي دارد. پس از جنگ، گراس به تحصيل در رشته‌هاي هنرهاي تجسمي پرداخت و به عنوان مجسمه‌ساز و گرافيست فعاليت كرد. او در دهه ۱۹۵۰ به نويسندگي روي آورد.
گونتر گراس روز ۱۳ آوريل ۲۰۱۵ (دوشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۴) در ۸۷ سالگي بر اثر عفونت در بيمارستان شهر لوبك در شمال آلمان درگذشت.
 
جهان داستاني گراس
آثار گونتر گراس را اغلب با رئاليسم جادويي، طنز سياه و تمثيل او مي‌توان شناخت. او از پيشگامان رئاليسم جادويي در ادبيات آلمان بود و در آثارش عناصر واقع‌گرايانه را با عناصر فانتزي و سوررئال چنان درهم مي‌آميزد كه جهانش هم آشناست، هم غريب. در اين ميان، مدد گرفتن از طنز سياه در داستان‌هايش به پوچي زندگي به ويژه در دوران جنگ و پس از آن طعنه مي‌زند. او در داستان‌هايش از تمثيل و استعاره استفاده مي‌كند و شخصيت‌ها، اشيا و رويدادها در داستان‌هاي او اغلب نماد مفاهيم و ايده‌هاي بزرگ‌تر هستند. براي مثال استفاده از «طبل» در رمان طبل حلبي يا تصميم اسكار براي متوقف كردن رشد خود در سه سالگي كه نمادي از اعتراض او به دنياي بزرگسالان و پوچي جنگ است يا استفاده از سگ‌ها و پرندگان در رمان سال‌هاي سگي يا بهره گرفتن از موش‌ها كه نمادي از تخريب هستند و... به‌ طور كلي مي‌توان گفت گراس معاني جديد و غيرمنتظره‌اي به اشيا، حيوانات و وقايع مي‌دهد و آنها را به ابزارهايي براي بيان مفاهيم پيچيده تبديل مي‌كند.
يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي جهان داستاني گونتر گراس را شايد بتوان زنده كردن «تاريخ» دانست. تاريخ، به ويژه تاريخ آلمان و جنگ جهاني دوم، نقش محوري در جهان داستاني گراس ايفا مي‌كند. او در آثارش به بررسي گذشته آلمان و تاثير آن بر حال و آينده مي‌پردازد. از سوي ديگر مساله هويت، براي گراس مهم است و مي‌توان ردي پررنگ از آن را در آثارش ديد. او به بررسي هويت فردي و جمعي در مواجهه با گذشته تاريك آلمان مي‌پردازد. براي مثال، در رمان سال‌هاي سگي، شخصيت‌هاي اصلي با گذشته خود در دوران نازي‌ها دست و پنجه نرم مي‌كنند و به دنبال راهي براي مقابله با گناه و شرم خود هستند يا گراس در كتاب هنگام پوست كندن پياز، به عضويت خود در اس‌اس در دوران نوجواني اعتراف مي‌كند و به بررسي گناه و مسووليت فردي در قبال جنايات نازي‌ها مي‌پردازد.
جنگ و تجربه خشونت‌بارش تاثير عميقي بر روان گونتر گراس گذاشت و تبديل به يكي از مضامين اصلي جهان داستانش شد. جنگ، هويت، مرگ، گناه از جمله مضاميني بودند كه در داستان‌هاي گراس تكرار مي‌شدند.
 
گراس چطور مي‌نوشت؟
او هنگامي كه روي نسخه اول داستان‌هايش كار مي‌كرد، روزي ۵ تا ۷ صفحه كار مي‌نوشت و وقتي به نسخه سوم مي‌رسيد، روزي ۳ صفحه. در يكي از مصاحبه‌هايش گفته: «هيچ ‌وقت هيچ‌ وقت شب‌ها كار نمي‌كنم. به شب‌كاري اعتقاد ندارم، چون فردا صبح وقتي چيزي را كه نوشته‌ام مي‌خوانم، مي‌بينم خوب نيست. من براي نوشتن به نور روز احتياج دارم. بين ساعت ۹ تا ۱۰ صبح، صبحانه مفصلي مي‌خورم كه با موسيقي و مطالعه همراه است. بعد از صبحانه شروع مي‌كنم به كار كردن تا بعدازظهر و با خوردن قهوه به خودم استراحت مي‌دهم. دوباره شروع مي‌كنم به كار تا ساعت ۷ شب كه ديگر دست از كار مي‌كشم.»
وقتي از او مي‌پرسند از كجا مي‌فهمد كار يك كتاب تمام شده، جواب مي‌دهد: «وقتي مي‌خواهم كتاب بلندي بنويسم، پروسه نوشتنم حسابي طولاني است. چهار، پنج سال طول مي‌كشد تا دست‌نويس‌هاي كتاب را بازبيني و تمام كنم. كتاب وقتي تمام مي‌شود كه من از پا درآمده باشم.»
 
سه‌گانه جنگ يا دانسيگي
اولين فرياد را «طبل حلبي» زد. گونتر گراس با نوشتن اين رمان با سبك روايي منحصر به فردش، طنز سياه و شخصيت‌هاي به ياد ماندني‌اش، يكي از مهم‌ترين آثار ادبيات آلمان پس از جنگ را خلق كرد. صدايي كه به گوش مردم در جهان رسيد و گراس با نوشتن «گربه و موش» و «سال‌هاي سگي» به فرياد زدن و گفتن از جنگ ادامه داد.
طبل حلبي، داستان زندگي پسري به نام اسكار ماتزرات را روايت مي‌كند كه در اعتراض به دنياي بزرگسالان، از رشد كردن خودداري مي‌كند و با طبل حلبي خود اعتراضش را نشان مي‌دهد. گربه و موش كه سال ۱۹۶۱ منتشر شد، داستان گروهي از نوجوانان را در جنگ جهاني دوم روايت مي‌كند كه با يك كشتي غرق شده درگير مي‌شوند و سال‌هاي سگي كه سال ۱۹۶۳ به چاپ رسيد، زندگي و رابطه سه دوست را در دوران پس از جنگ جهاني دوم روايت مي‌كند، دوستاني كه هر كدام به دنبال راهي براي مقابله با گذشته خود هستند.
 
افسانه گريم
از جمله كساني كه به صورت قطعي مي‌توان گفت بر جهان داستاني گونتر گراس اثر گذاشته‌اند، مي‌توان به برادران گريم اشاره كرد. دو مردي كه افسانه‌هاي معروف آلمان قرن نوزدهم را جمع‌آوري مي‌كردند و گراس در گراميداشت آنها كتاب «كلمات گريم» را نوشت. او در مصاحبه‌اي كه پس از انتشار اين كتاب با اشپيگل داشت، گفت: «ارتباط من با ويلهلم و جاكوب گريم به سال‌ها پيش و به دوران كودكي‌ام برمي‌گردد. در واقع مي‌توان گفت كه من با افسانه‌هاي برادران گريم بزرگ شدم... بعدها برادران گريم بر كارهاي خلاقانه‌ام اثر بيشتري گذاشتند. جاكوب و ويلهلم در بسياري از دست‌نوشته‌هايم نقش ايفا مي‌كردند. براي مثال در داستان «ماده موش» نقش يك وزير و يك قائم‌مقام وزير را بازي مي‌كردند كه سعي دارند نابودي جنگل‌ها را در برابر باران اسيدي متوقف كنند.» او مي‌گويد بيشتر از هر چيزي، شيفته سرشت قاطع و انعطاف ناپذير برادران گريم بوده. كلمات گريم سال ۲۰۱۰ منتشر شد؛ تركيبي از زندگينامه، تاريخ و نقد ادبي. گراس در اين كتاب به بررسي زبان و فرهنگ آلماني و تحولات آن در طول تاريخ مي‌پردازد و نشان مي‌دهد برادران گريم چگونه با جمع‌آوري و ثبت افسانه‌هاي عاميانه، به حفظ و ترويج زبان و فرهنگ آلماني كمك كرده‌اند. از سوي ديگر در اين كتاب به رويدادها و تحولات مهم تاريخ آلمان، از جمله جنگ‌هاي ناپلئوني و جنبش‌هاي ملي‌گرايانه قرن نوزدهم، پرداخته و تاثير اين رويدادها را بر زندگي و آثار برادران گريم نشان داده شده است. اين كتاب يكي از سه‌گانه‌هاي خودزندگينامه گراس نيز محسوب مي‌شود. او در كلمات گريم به ‌طور مكرر به زندگي و تجربيات شخصي خود اشاره مي‌كند و پيوندهايي بين زندگي خود و زندگي برادران گريم ايجاد مي‌كند، به ويژه تجربه مشترك خود و برادران گريم در مواجهه با جنگ و ناسيوناليسم.
 
و ديگر مخلوقات گراس
از جمله آثار او غير از سه‌گانه جنگش مي‌توان به «ملاقات در تلگته» (۱۹۷۹) اشاره كرد كه ماجراي ملاقات تعدادي از شاعران و اديبان آلماني را در سال ۱۶۴۷ روايت مي‌كند كه در بحبوحه جنگ براي احياي ادبيات آلمان گرد هم مي‌آيند؛ نوعي تشريح رمزي جلسه گروه 47 پس از جنگ دوم جهاني. همچنين بايد از رمان «قرن من» ياد كرد كه سال 1999 يعني همان سالي كه گراس نوبل ادبيات را گرفت، منتشر شد. او در اين كتاب براي تك‌تك سال‌هاي يك قرن، داستاني نوشته؛ درباره اتفاقات بزرگ و رويدادهاي به نظر بي‌اهميت، تحولات فني و اكتشافات علمي، دستاوردهاي فرهنگي و ورزشي، خودبزرگ بيني انسان‌ها، شكنجه و كشتار، جنگ و فجايع و... روايتي چندصدايي از اين قرن پرآشوب، صدايي از تاريخ حافظه جمعي، هويت و تجربه انساني طي صد سال.
از ديگر آثار مهم گراس مي‌توان به «هنگام پوست كندن پياز» اشاره كرد كه سال ۲۰۰۶ منتشر شد و زندگي گراس را از سال ۱۹۳۹ تا سال ۱۹۵۹ به تصوير مي‌كشد. آغاز اين كتاب با شروع جنگ دوم جهاني همزمان است.
ساير آثار او عبارتند از: پابرهنه‌ها تمرين انقلاب مي‌كنند، از دفتر خاطرات يك حلزون، كفچه ماهي، آواي وزغ، بر گام خرچنگ، آخرين رقص، شهر فرنگ و آنچه بايد گفته شود.