پتانسیل هدررفته و نابود شده «هشت‌پا»!

  [شهروند] یکی دو هفته‌ای می‌شود که تلویزیون با سریالی به نام «هشت‌پا» تلاش کرده استقبال نسبی مخاطبان را به دست آورده و نقطه پایانی بگذارد بر برهوت بی‌مخاطبی و سوت‌وکوری- که رسانه ملی در ماه‌های اخیر به شدت با آن درگیر بود. این سریال که در هفته‌های اخیر جایگزین «طوبی» شده؛ یک سریال پلیسی و جنایی در بستر نقد اجتماعی به کارگردانی احمد معظمی و بازی محمد صادقی، سعید چنگیزیان، نادر سلیمانی، افسانه چهره‌آزاد، احمد نجفی، ایرج نوذری، مینا وحید، هلیا امامی، علیرضا مهران، ایوب آقاخانی و شماری دیگر از بازیگران سینما و تلویزیون ایران است که سعی کرده داستان یک پلیس جوان را روایت کند که درگیری‌اش با یک پرونده قتل مشکوک او را وارد هزارتوی روابط یک گروه مافیایی تولیدکننده و پخش‌کننده مواد مخدر می‌کند. یک داستان بالقوه جذاب که البته مانند تقریبا تمام سریال‌های این دو سه سال اخیر در ادامه روند روایت خود پتانسیل عظیم جذابیتش را هدر داده و به دلیل تلاشی که برای آب بستن و بالا بردن و بیشتر کردن قسمت‌های تولیدی و چرب‌تر کردن حساب و کتاب مالی کار داشته، در نهایت تبدیل به یک سریال کشدار و طولانی و آزارنده شده که نشانی از آن جذابیت‌هایی که در قسمت‌های آغازین خود نویدش را می‌داد، ندارد...

 «هشت‌پا» روایتی از یک گروه مافیایی تولید و پخش مواد مخدر است که توسط یک کارآگاه باهوش به دام قانون می‌افتند. این سریال در واقع داستان کارآگاه باهوشی را تعریف می‌کند که به دنبال یافتن سرشاخه اصلی تولید مواد مخدر در یک تیم مافیایی پیچیده با چالش‌های بسیاری مواجه می‌شود. او که با یک پرونده قتل مشکوک وارد این هزارتو شده؛ در تلاش‌هایش برای حل این معمای پیچیده و رازآلود درگیر ماجراهای عجیب و غریبی می‌شود که هر کدام به تنهایی می‌توانستند سریالی در این حد و اندازه را از خاک بلند کنند. «هشت‌پا» اما این پتانسیل عظیم را بر باد داده و در نهایت کمترین اتفاقی از این نظر برایش نمی‌افتد- که معنای صریح‌ترش این می‌تواند باشد که از خاک بلند نمی‌شود!
اما چرا و چگونه؟ چرا سریالی که طبق نمونه‌های تاریخی و قواعد ژانری، در صورت ساخت شخصیت‌های درست و البته جای گذاری صحیح حوادث و توالی آن‌ها می‌توانست کلیتی جذاب با ریتم و ضرب‌آهنگ مناسب را به بار آورده و تقریبا در تمام دقایق قسمت‌های مختلف در چشم مخاطب جذاب جلوه کند، این امکان را چنین آسان از دست داده است؟
پاسخ را می‌توان در همان کلماتی جست که این پرسش را شکل داده‌اند: روند حوادث و توالی آن‌ها! و این بزرگ‌ترین کمبود «هشت‌پا»ست!

ژانر پلیسی پتانسیل عظیمی برای جذابیت دارد- و شاهد این مثال انبوه سریال‌های جذابی است که تاکنون در تلویزیون ایران روی آنتن رفته و توانسته‌اند طرفداران پروپاقرصی به دست آورند. منظور سریال‌های موفق و خوش‌ساختی مانند «کارآگاه علوی»، «خواب و بیدار»، «سرنخ»، «تصمیم نهایی»، «پلیس جوان»، «هوش سیاه»، «دایره تردید» و «مزد ترس» و البته نظایر دیگری از این دست است که چنان در زمان پخش جریان‌ساز بودند که حالا پس از چند ده سال هنوز و هم‌چنان در خاطرات شمار زیادی از مخاطبان تلویزیون زنده و سرحالند.
این پتانسیل عظیم را سریال «هشت‌پا» مفت باخته و حداقل این‌که بی‌استفاده رها کرده است.

«هشت‌پا» البته ظرفیت‌های دیگری را نیز کمتر از توقعاتی که در موردشان وجود داشت، هدر داده است. مهم‌ترین‌شان هم وجود و حضور کارگردانی به نام احمد معظمی بوده- که با این‌که هیچ‌گاه به عنوان یک کارگردان درجه یک در تلویزیون مطرح نبوده، اما سابقه‌اش در ساخت سریال‌های موفق و پرچالشی چون «سارق روح»، «ترور خاموش»، «خانه امن» و «سرجوخه» نشان از تبحرش در تولید آثاری خوش‌ریتم و جذاب و سازگار با روح زمان دارد.



بگذارید این ویژگی را از این زاویه تبیین کنیم که سریال‌های پلیسی با این‌که در عمق روایت خود یک خط تقریبا همیشگی مبتنی بر تلاش‌های ماموران پلیس در مواجهه با یک سری پرونده‌های پراوج‌وفرود و در نهایت هم پیروزی در مقابل جنایت‌کاران را دنبال می‌کنند، اما همین‌ها به سهولت نشان از زمان و زمانه خود هم می‌توانند داشته باشند. چنان‌که در دهه 60 به تبع فضا و حال و هوای جامعه آثار پلیسی بیشتر به موضوع موادمخدر و قاچاق می‌پرداختند. این آثار در دهه 70 و نیمه اول دهه 80 به تبع حال و هوای جامعه که به مسایل اجتماعی و به‌خصوص جوانانه بهای بیشتری می‌داد، به این سمت میل کردند و به عنوان مثال آثاری از قبیل «آواز قو» را حاصل آوردند. بعد از آن هم شاهد پیگیری روند تبدیل پلیس آرمانی سینما و تلویزیون به یک شخصیت خاکستری و واقعی بودیم و در کنار آن‌هم افزایش تدریجی موضوعات امنیتی و جاسوسی رنگ‌وروی آثار پلیسی را تغییر داد و تولید آثاری مانند «سارق روح» و «ترور خاموش» را رقم زد- که ساخته احمد معظمی بودند که همین «هشت‌پا» را هم ساخته است!
از این‌جا دوباره می‌توان برگشت به ابتدای همین مطلب و پتانسیلی که هدر رفته است. بله؛ احمد معظمی خود یکی از پتانسیل‌های هدررفته «هشت‌پا»ست. کارگردانی که بعد از چندین و چند اثر به‌روز- با درجات مختلفی از موفقیت- در «هشت‌پا» رد و نشان چندانی از جامعه و دنیای امروز ندارد و این یکی دیگر از آسیب‌های این سریال را موجب شده است.

سریال‌های تلویزیونی در قیاس با شبکه نمایش خانگی ویژگی‌ها و البته وظایف مختلف و متفاوتی دارند. یکی از این وظایف به خصوص در زمینه سینمای پلیسی تصویر رسمی‌تر و کلیشه‌ای‌تری است که ناچارند از ماموران پلیس ارائه دهند- که البته «هشت‌پا» در این زمینه توانسته جانب اعتدال را رعایت کرده و در کنار رعایت حساسیت‌های سازمانی، هم زمان هم نوعی شمایل قهرمانانه و هم یک سیمای ملموس و باورپذیر از مامور پلیس داستان ارائه دهد.
بازی‌های قابل قبول به خصوص از بازیگران اصلی سریال دیگر ویژگی منحصر‌به‌فرد مجموعه «هشت‌پا»ست. یک خصیصه ساختاری که حاصل بالاتر رفتن توقعات مخاطبان از آثار تلویزیونی در سال‌های اخیر است. در واقع با روی کار آمدن جدی شبکه نمایش خانگی و مشاهده آثاری با کیفیت فنی و تصویری بیشتر، مخاطبان تلویزیون در سال‌های اخیر ارتقای فنی و هنری آثار تلویزیونی را به طور زیرپوستی از مدیران تلویزیون و سازندگان آثار نمایشی مطالبه کرده‌اند- و حالا «هشت‌پا» یکی از جلوه‌های ثمربخشی این مطالبه می‌تواند باشد...