لزوم مدیریت هزینه ها در بودجه
حسن سبحانی
استاد اقتصاد
اگر رویه فعلی حاکم باشد و مسئولان بگویند خرج که وجود دارد، ما سراغ درآمد می رویم علاوه بر اینکه موفق نمی شوند، با این وضعیت مواجه خواهند شد که هزینه های تامین درآمد، به مراتب از هزینه های کاستن از مخارج بیشتر است. یکی از راه هایی که اکنون متاسفانه در حال انجام آن هستند.افزایش قیمت دلار مربوط به واردات کالاهای اساسی است. پیشنهاد کردند دلاری که به غلط با 28 هزار تومان با آن کالاهای اساسی وارد می شده، به اندازه نرخ تورم افزایش یابد. این افزایش که مقداری درآمد برای دولت ایجاد می کند، خود موجب افزایش سطح عمومی همه قیمت ها می شود و همه مردم را ناراضی می کند. ذیل مفهوم «تراز عملیاتی» بررسی می شود که اگر دولتی بخواهد امور جاری کشور را با درآمدهای غیروابسته به منابع طبیعی اداره کند، آیا کسری دارد یا خیر. به عنوان مثال درباره کشور ما، اتکای به درآمد نفت، درآمدی وابسته به منابع طبیعی در نظر گرفته می شود. بنابراین اگر دولت ایران بخواهد حتی به اندازه یک ریال کار عمرانی نکند و فقط امور کشور، شامل امور عمومی، امنیتی، اقتصادی، بهداشتی، آموزشی و رفاه و این موارد را رسیدگی کند و از پول نفت هم استفاده نکند، آیا درآمدهای غیرنفتی اش کفایت می کند یا خیر!؟ اگر درآمدها برای پرداختن به امور جاری کشور کفایت کرد، می گوییم این بودجه تراز عملیاتی اش یا صفر یا مثبت است. یک هزینه اضافی هم وارد کار می شود که اگر آن هزینه عمرانی را درنظر بگیریم، از هر 100 واحد پولی که دولت می خواهد خرج کند، باید 62 واحد قرض بگیرد یا دارایی بفروشد که از جمله آنها نفت است. بنابراین ببینید که چقدر اوضاع خطرناک است و همان شعر سعدی را یادآور می شود که «خدا را بر آن بنده باید گریست / که دخلش بود نوزده، خرج بیست». اما اینجا اکنون نوزده و بیستی هم وجود ندارد! دخل 38 و خرج 100 است! ؛ پذیرفتنی است که در دوره ای کوتاه مدت، نمی توان کار بزرگ کرد. اما از آنجا که این روند از گذشته بوده و اکنون به مثابه بهمنی بزرگ شده، دولت و مجلس باید به جد و در کوتاه مدت، به سراغ هزینه های کشور بروند و با طبقه بندی هزینه ها، نسبت به کاهش آنها اقدام کنند. به این دلیل که ما اگر از هزینه هایمان کم نکنیم، هیچ گاه نمی توانیم به اندازه هزینه ها درآمد تامین کنیم. کاهش هزینه ها، نارضایتی ها و یا مشکلاتی درست می کند، اما اولویت بندی آنها، آن هم در این بودجه ای که این میزان بزرگ است می تواند دولت و مجلس را به سراغ مواردی ببرد که حذف آنها و یا فعلا از رده خارج کردنشان، موجب حساسیت زیادی نمی شود. اما اگر رویه فعلی حاکم باشد و مسئولان بگویند خرج که وجود دارد، ما سراغ افزایش درآمد می رویم علاوه بر اینکه موفق نمی شوند، با این وضعیت مواجه خواهند شد که هزینه های تامین درآمد، به مراتب از هزینه های کاستن از مخارج بیشتر است؛ به عنوان مثال، یکی از راه هایی که اکنون متاسفانه در حال انجام آن هستند، افزایش قیمت دلار مربوط به واردات کالاهای اساسی است. پیشنهاد کردند دلاری که به غلط با 28 هزار تومان با آن کالاهای اساسی وارد می شده، به اندازه نرخ تورم افزایش یابد، این اقدام به این معنا است که اگر نرخ تورم را 40 درصد بگیریم، 28 هزار تومان، 41 هزار تومان می شود، این افزایش که مقداری درآمد برای دولت ایجاد می کند، خود موجب افزایش سطح عمومی همه قیمتها می شود و همه مردم را ناراضی می کند. با توجه به شرایطی که کشور در آن قرار دارد، تلاش برای کاهش هزینه ها باید به مراتب از تلاش برای افزایش درآمدها بیشتر باشد. اکنون مقامات می گویند قصد افزایش قیمت بنزین را نداریم و آن صحبتها درباره افزایش قیمت بنزین در بودجه جا پیدا نکرده است. اما مصیبت بزرگتری وجود دارد و آن اینکه در تمام 35 سال گذشته در کشور ما، یک قیمت مصنوعی به نام بازار ارز وجود داشته که شاید 5 درصد ارز کشور در آن بازار باشد و سهم اندکی دارد. اما متاسفانه مقامات همیشه به آن قیمت مصنوعی نگاه کرده اند، آن قیمت را ملاک قرار داده اند و قیمت فرآورده های نفتی یا برق و برخی کالاهای دیگر را با آن قیمت مصنوعی می سنجند. برای نمونه اگر بر فرض یک لیتر بنزین یک دلار باشد، اگر قیمت دلار را به بازار آزاد بگیرید یک لیتر بنزین می شود 60 هزار تومان، اما اگر به قیمت غیرواقعی توجه نکنید و بگویید مثلا قیمت ارز 30 هزار تومان یا 3 هزار تومان است، همان 30 هزارتومان و سه هزارتومان می شود.