ترور‌های حقوق بشری سفارت آلمان در تهران!

دو روز پس از دستگیری عبدالمالک ریگی، بخش فارسی رادیو آلمان تعارف‌های سیاسی را کنار گذاشت و عبدالستار دوشکی از عناصر همکار با گروهک تروریستی جندالله (شیطان) را روی خط آورد، همکار تروریست‌ها به دویچه‌وله گفته بود که دستگیری ریگی روی شبکه ترور‌ها اثر نخواهد گذاشت به‌شرط آنکه دولت‌های اروپایی از گروه‌های تازه سر درآورده، چون البدر سراوان و لشکر مالکی حمایت کنند. 
عامل تروریستی به این شبکه رسانه‌ای آلمانی گفته بود که اگر حمایت‌های مالی و لجستیکی غرب به دست گروهک‌های تجزیه‌طلب برسد آن‌ها می‌توانند خط ترور را به داخل شهر‌ها نیز برسانند. آن روز‌ها به‌صورت روشن و واضح کشور‌های غربی در تدارک آن بودند که فرمان ماشین ترور ریگی را در دست بگیرند و آن را به سمت اقدامات اجتماعی بچرخانند. 
البته اجتماعی کردن ترور‌ها نیاز به یک پیوست‌های خاص داشت، برای همین دولت آلمان به نمایندگی از اروپایی‌ها هم‌زمان با دادن پالس‌های روشن به جانشین ریگی یک گروه دانشجویی را نیز به برلین دعوت کرد تا با دیدن آموزش‌های رسانه‌ای سطح عملیات‌های جدید را پلکانی کند. 
این تغییر شکل را دبیر کل یکی از احزاب تروریستی بلوچی مستقر در اروپا به خوبی توضیح داده و در نشست گروهکی در برلین درباره آن گفته بود که شکل عملیاتی ریگی را باید عوض کرد. این عضو ارشد شاخه تروریستی در آلمان گفته بود که برای هر عملیات تروریستی در سیستان و بلوچستان باید مسئله حقوق بشری تعریف کرد تا تحلیل «ترور‌های حقوق بشری» جا بیفتد. 


واژه «ترور‌های حقوق بشری» از سال ۸۹ به‌مرور در میان محافل ضدانقلاب جا افتاد تا جایی که یکی از گردانندگان اصلی کانون وکلای شیرین عبادی در مصاحبه با شبکه صدای امریکا ارگان خبری وزارت خارجه آن کشور ادعا کرد که همه گروهک‌های مسلحی که علیه مردم ایران فعال هستند اقدام حقوق بشری انجام می‌دهند!
تبدیل جنایتکارانی، چون ریگی به فعال حقوق بشری و ترویج افرادی، چون یعقوب حرتسطری، سخنگوی گروهک تروریستی الاحوازیه در شبکه‌های فارسی‌زبان در خارج از کشور همان پیوستی بود که آلمانی‌ها برایش کارگاه آموزشی برگزار کرده بودند. در آن زمان هدف محافل غربی آن بود که تروریست‌ها جهش ژنتیکی داده و ارتقای سطح بدهند. 
 خروج سفیر آلمان از تهران به بهانه اجرای حکم یک تروریست از همین زاویه قابل‌توجه است، به‌ویژه آنکه جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اروپا ایران را تهدید به اقدام متقابل کرده است. عریان شدن مواضع اروپا نشان داد که مسئله غرب با ایران دیگر ترویج «تروریسم سایبری» نبوده و آماده‌سازی‌های ادراکی جنبه عملی نیز به خود گرفته است. 
پیش از این اروپایی‌ها با هدایت امریکا در اغتشاشات سال ۱۴۰۱ در تدارک آن بودند که با خروج دسته‌جمعی و تخلیه سفارت با راه‌اندازی یک کارزار دیپلماتیک وارد مرحله «جنگ سفارتخانه‌ها» شوند. در آن مقطع پیام روشن تهران درباره خروج از ایران به معنای پروازی با بلیتی بدون برگشت است، باعث شد غرب از این توطئه عقب‌نشینی کند و به سوی هدایت هسته‌های پنهان تشکیلاتی در قابل تبلیغاتی، اطلاعاتی و حتی عملیاتی برود. 
در عرف سیاسی جنگ سفارتخانه زمانی آغاز می‌شود که منافذ نفوذ به داخل به‌صورت کامل بسته‌شده و احتمال اثرگذاری از بیرون به حداقل خود رسیده باشد. تعمیم جنگ سفارتخانه‌ها از سوی کشور‌های اروپایی با سرکردگی آلمانی‌ها علاوه بر سویه ارسال پیام در جهت حمایت از تروریسم، یک‌سویه ماجراجویانه دیگر نیز دارد. این روز‌ها جلساتی توجیهی در سفارت امریکا در بیروت در حال برگزاری است که هدف آن بالا آوردن موج‌های اجتماعی جدید در منطقه است. 
 هدف از این جلسات امریکایی آن است که مقاومت دچار انزوای درونی و در میان‌مدت تسلیم و خلع سلاح شود. مرکز مطالعات امنیت داخلی رژیم صهیونیستی که مسئول تهیه گزارش‌های سالانه از چالش‌های پیش روی تل‌آویو و تعیین سیاست‌های آن است، در یکی از آخرین مقالات خود به این مسئله اشاره‌کرده است که گروه‌های مقاومت هنوز توان عملیاتی خود را نشان نداده و احتمال پیروزی در غزه نزدیک به صفر است. ازاین‌رو، باید فاز جنگ را عوض کرد. تغییر فضای جنگ به سود صهیونیست‌ها در صدر برنامه‌ها نیازمند پیشبرد سلسله عملیات‌های روانی پیچیده قبل از هرگونه اقدام تروریستی از طریق فعالیت تمام‌وقت جنگ سایبری، دیپلماتیک و سیاسی (عملیات آونگی)، دارد. در این مقطع سفارت آلمان در تهران به بهانه مرگ یک تروریست کاتالیزور این تحرکات است.